سکانس یکم | فصلها و درسها من در طول این چهار دهه زندگیام اینطور فهمیدهام (شاید اشتباه باشد) که اغلب انسانها “بیشتر” به دو دلیل مهم وارد یک رابطهی عاطفی میشوند. این دو دلیل، مثل دو جعبه است. داخلشان محتویاتی است حتی مشترک. اما چرا ما وارد یک رابطه…
شاید از جذابترین دیالوگها میان ما پسرها در نوجوانی، این بوده که چطور میتوانیم دختری زیبا را مسخ کنیم. خاصّه، وقتی خجالتی هستیم، نمیدانیم از کجا شروع کنیم، یا که فاقد حُسنِ یوسفایم و به دنبال راهی جایگزین هستیم. پس به دنبال یک چراغ جادو میگردیم که غولی از…
سکانس اول | Level Spot به نظرم “زندگی” از یک سنّی به بعد، تکرار متنوعتر همان گذشته است. یعنی اتفاقها تکراری میشوند، اما شکل، دکور و موضوعشان متفاوتتر است. با این فرق که ما به مرور، با مواجه شدن با هیجانانگیزترین اتفاقها یا غمانگیزترینشان، دیگر به قدر گذشته احساساتمان…
قسمت دوم | هیس! پزشکها فریاد نمیزنند… اوایل سال ۱۳۵۰ شمسی بود. پول زیاد نفت و ایدهی مدرنیزاسیون ایران آنهم با سرعت نور، میرفت که از ایران یک کشور قدرتمند و نمونه در خاورمیانه بسازد. رویایی که شاه پهلوی داشت. اما همه چیز را با پول و سرمایهگذاری نمیشد…
قسمت اول | پشت پرده رک و پوست کنده که بگویم، این متن، برای پشیمان کردن شما از پزشک شدن است. یک تلاش از روی بدجنسی، چون گربه نَره در قصههای پینوکیو، برای مجاب کردنتان نسبت به این واقعیت که دیگر پزشکی در ایران، آن رشتهی رویایی که زمانی بود،…
طراح شناخته شدهی عطر آقای Alessandro Gualtieri را پیش از این، از چند کاری که برای برند ورساچه Versace انجام داده بود میشناختم. هرچند یک ایتالیایی کمحرف با روحیات کلاسیک فلورانسیها است، اما سالها آموزش عطر سازی را در آلمان دید. اگر به تاریخچهی عطرسازیاش نگاه کنیم، درک میکنیم ذاتا…