یک چیزی که خیلی آزاردهنده است در میان جمعیت قابل توجه ای از پسرهای ایرانی، نحوه برخوردشان با مساله بیفاصلگی (SEX) است. و آن، بیفاصلگی را به شکل “وقیح خواستن” است، یا بیفاصلگی را با “التماس خواستن” است. این لزوما از بی ادبی شان نیست، از دراین باره آموزش ندیدن است. رابطه جنسی را از بر هستند اما رفتار درست جنسی را خیر. به نظر من واقعا مردی که از دنیای بیفاصلگی یک چیز بدقیافه بدشکل وارد تجربه های روحی یک خانم می کند را باید به شومبول اش یک بمب تایمر دار ۱۵ ثانیه ای بست، کلیدش را روشن کرد و فرار کرد.
فکر می کنم درصد بالایی از دخترهای امروز ایرانی واقعا با بیفاصلگی مشکلی ندارند. یعنی اتفاق افتادن اش را پیش از ازدواج مثل بچه های نسل من در ایران یک تابو نمی دانند. اما همه این درصد آیا بیفاصلگی دارند؟ البته که نه. احتمالا خیلی کمتر از این رخ می دهد. مساله اش این است که خیال می کنم مرد ایرانی هنوز یاد نگرفته بی فاصله شدن را زیر پوست یک رابطه و بدون این که دیده شود بخواهد. آن را به عنوان بخش برجسته رابطه می خواهد. خوب زننده است دیگر. مثل این است که کسی توت فرنگی روی کیک را سوا کند و بگوید بقیه اش خیلی اهمیت ندارد.
یادم هست وقتی نزد آقای کامبیز روشن روان که هرجا هست خدا به ایشان عزت بدهد هارمونی موسیقی فرا می گرفتم وقتی تهران بودم، می گفتند موسیقی خوب برای یک فیلم، موسیقی است که اینقدر خوب باشد که در طول فیلم شنیده نشود. آنقدر که در لابه لای داستان حل شود و خودش را جدا نشان ندهند. اما بعد از فیلم ناخودآگاه زمزمه اش کنی. حال داستان بیفاصلگی در یک رابطه همین است. اگر به عنوان یک مرد طوری رفتار کنید که حسی غیر از این به پارتنرتان بدهید راه را عوضی رفته اید رفیق.در اصل به باورم این مردان هستند که متهم واقعی ترس زن از بیفاصلگی هستند. بیشتر از مذهب، بیشتر از تابوها.