صفحه اصلی فرهنگ یک پارچ دوغ

یک پارچ دوغ

نوشته پرنس‌جان
فرهنگفرهنگِ رابطه

داشتم فکر می کردم چقدر خوب می شد که “لذتِ بودن در رابطه” را بیشتر حس کرد؛ تا “ترس از دست دادنش” را. که خیلی از رابطه ها را همین “هول و ترس” از هم پاشید. چقدر خوب می شد تا کنار کسی “خوشحال بودن” را مهمتر دید تا “همیشه داشتن اش” را. که خیلی از رابطه ها از زور همیشگی شدن مردند. چقدر خوب می شد به رابطه عاطفی نه به چشم یک پارچ دوغ کاکوتی که از تشنگی لیوان لیوان سرکشیدن اش را بخواهیم، که یک گیلاس شراب دید که باید آرام آرام مزه اش کرد و گذاشت قدم قدم مستت کند. که چه زیاد رابطه هایی که دوغکی شدند و سست مان کردند و خواب و آخرش هیچ به هیچ. و چقدر خوب می شد بعضی ها، این متن ها را به جای این که بدزدند و کپی پیست کنند در صفحه هایشان، آدم بافهم و درک بودند و ذکر منبع می کردند. چشمک

Print

درج دیدگاه

نوشته های مشابه