صفحه اصلی فرهنگ گرگ و پهلوان تختی

گرگ و پهلوان تختی

نوشته پرنس‌جان
فرهنگفرهنگِ رابطه

همه چیز “گاهی و فقط گاهی” این گونه شروع می شود؛ پسر شیفته استقلال، زیبایی و هنرمندی یک دخترخانم می شود. برای او جذاب است زنی که این چنین هیجان انگیز، از خانواده اش مستقل فکر می کند. برپاشنه اعتمادش راه می رود. فریبایی اش جلب توجه می کند و نگاه کنجکاو مردم را حسرت بار به دنبال خودش می رباید. و مشعوف است از این که هنرمندی ستایش برانگیز آن دختر خبر از احساسات درون و لطافت برونش دارد.

پس پسر، تصمیم می گیرد به هر ترفند، رابطه ای را با او آغاز کند. چون یک غلام نجیب، مدام بر راه اش مثل پارکبان های کنار خیابان ظاهر شود و مقابل اش آنقدر زانو از اصرار خم کند تا مراوده آغاز شود و آن زن، او را عمیقابخواهد.

رابطه شروع می شود، همه چیز خوب، براه، دلچسب و متظاهرانه، تا پسر ایرانی اولین چیزی که آن را تهدیدی در این رابطه می بیند در ذهن بداندیش خود پر رنگ کند، مستقل بودن دختر را. پس یک روز نقشه اش را می گشاید و آنچنان صغری کبری قل قل می کند تا به دختر بفهماند وقتی که سایه یک مرد بربالای سرش هست، مستقل بودن دیگر خیلی قشنگ نیست! خوبیت ندارد! اصلا اخ است! غلامی پس برای کجاست؟ دختر اگر آن پسر را به شکل “ایرانی اش” دوست داشته باشد، پرخطا، قبول می کند. چون فکر می کند این مرد غیرت دارد. غرور خاص دارد. این یعنی دوست داشتن. باور می کند که این مرد حامی بودن را لابد اینگونه دوست دارد!

کمی که بیشتر گذشت، آن پسر، از این که زیبایی دختر سبب می شود در نزد دگران فریبایی اش به چشم بیاید دیگر خوشحال نیست. مفتخر نیست. در چشم بودن حال دیگر مساله است. دغدغه مردانه است. حتی این که اکثریت، در مقابل او، تنها از زیبایی آن زن حرف بزنند حسادتی پنهان برای اش به ارمغان می آورد. اصلا لذت بردن دیگران از این زیبایی چه معنی دارد؟

حال همان کسی که نقل زیبایی اش در میان همه، یک زمانی آتش علاقه مرد را برای شروع یک رابطه دوچندان می کرد، امروز فریبایی اش تهدیدی برای احساس امنیت آن مرد است. احتمالا دوباره دست بکار می شود، نقشه اش را برپا می کند تا بی درنگ به آن دختر بفهماند که با دیدنی بودن اش موافق نیست. صغری کبری می چیند تا بگوید نگران صدمه خوردن اش است. ترک روحیه لطیف زنانه اش. نگران آرامش اش، و امنیت اش.

آخر همه مردان گرگ اند جز خودش که یک پهلوان تختی است برای خودش. دختر اگر آن پسر را به شکل ایرانی اش دوست داشته باشد،باز هم با اشتباه، قبول می کند، شاید این بارهم گمان دارد آن مرد غیرت دارد، و لابد امن کردن زندگی از مردانگی اش است. و این داستان همیشه با “بعضی” پسرها برای “همه” دخترها اتفاق می افتد.

Print

درج دیدگاه

نوشته های مشابه