صفحه اصلی فرهنگفرهنگِ رابطه فانتزی‌های سکسیِ ما

فانتزی‌های سکسیِ ما

نوشته پرنس‌جان
فرهنگِ رابطه

شاید اگر در سفر اخیرم به ایران در فاصله چند هفته، این پیشنهاد، دو بار متفاوت و توسط پارتنر دو نفر از دوستانم به من نمی شد باور نمی کردم که مساله سکس گروهی در جایی مثل تهران به وضوح دارد تبدیل به یک مد اجتماعی غریب یا رفتار جدید جنسی می شود. اتفاقی که باعث شد سخت درک کنم که وجود غیر قابل انکار سکس پارتی ها و سکس گروپ ها چرا در جامعه ای دارد حتی در درصد کمش باب می شود که هنوز در شهر های کوچک یا پایین شهرش باکره بودن، یک ارزش اجتماعی محسوب می شود. آیا ایران تنها کشور گرفتار این پدیده تقریبا جدید است؟ طبیعتا خیر.

در یکی از دانشگاه های مشهور آمریکا اخیرا یک جلسه کوتاه پرسش و پاسخ روان کاوی را با عنوان The Spectrum’s sex برای حدود ۹۰۰ دانشجو برگزار کرده و در آن مشخص شده ۱۰ درصد دانشجویان بارها و بارها رابطه سکس گروپ را در طول تحصیل تجربه کرده اند. خاصه از نوع Threesomes (میان دو خانم و یک آقا یا میان دو آقا و یک خانم). یکی از دلایل این مساله می تواند این باشد که جوان های بین ۲۰ تا ۲۵ سال در آمریکا خیلی تمایل بیشتری به داشتن رفتار سکسی خارج از عرف دارند نسبت به دیگر رده های سنی. اما آیا این می گوید که ما در حال مواجه با یک انقلاب جنسی جدید در نسل های آینده هستیم؟ من فکر می کنم از آن انقلاب گذشته، وسطش هستیم!

برخی تحقیقات در آمریکا نشان می دهد Threesomes بزرگترین فانتزی سکسی مردان آمریکایی است و از هر ۱۰ مرد، یک نفر آن را داشته است. یعنی رابطه همزمان داشتن با دوخانم. یکی پارتنر خودش و یک زن دیگر اما در حضور هم. فارغ از این که چنین روابطی فارغ از مسایل اخلاقی، از لحاظ روان شناسی انحراف محسوب می شود یا نه؛ سئوال این است که چرا برخی مردان پا را فراتر گذاشته و علاقه دارند در این رابطه سه نفره فانتزی خود، پارتنر خود را با یک مرد دیگر شریک شوند؟ یا این که یک خانم لذت می برد از این که مردی دیگر در حضور دوست پسرش، او را با دوف دوف به ارگاسم برساند؟

این پدیده دلایل متفاوتی می توانند داشته باشد. یکی اش این که گفته می شود مردی که از ورود نفر سومی استقبال می کنند احساس قدرت بیشتری در بی‌فاصلگی می کند وقتی می بیند پارتنرش دارد توسط مردی دیگر به ارگاسم می رسد. تارزان های عصر جدید! خیلی از ما این را درک نمی کنیم چون مثل آن ها فکر نمی کنیم. اما واقعیت دارد. خیلی وقت ها ضعف مداوم در به ارگاسم رساندن پارتنر سبب می شود یک مرد مجوز این را برای خودش صادر کند که مرد دیگری که توانایی قوی تر دارد باعث ارگاسم و لذت همسر یا دوست دخترش شود. اما چطور می شود که پارتنر او با این مساله کنار می آید؟ این خود بحثی دیگر است.

طبیعتا همان قدر که این مساله برای خیلی از ما غبرقابل فهم است، برای عده ای، حالت روانی مثبتی ایجاد می کند. دلیل دیگر این است که برخی اصولا علاقه دارند فانتزی های بی‌فاصلگی شان خارج از عرف باشد و همین ماجراجویانه تر شدنش به آن ها حس بهتر و ارگاسم به یاد ماندنی تری می دهد. در امریکا به این عرف می گویند ” status quo” و افرادی که علیه آن هستند، در بی‌فاصلگی هم رفتاری عجیب و غریب پیش می گیرند. ارگاسم و لذت جویی در بی‌فاصلگی آیا مرزی دارد؟ قرار است ماجراجویی را تا کجا تعریف کنیم؟ آیا مطمئن هستیم این سبک زندگی در بلند مدت تاثیر بدی روی روان ما نمی گذارد؟

نه تنها ایران، که امریکا نیز یک جامعه منطبق با فرهنگ تک همسری است (monogamous-centric society) در نتیجه چه در روابط دوست پسر دختری و چه در روابط همسری، روابط بی‌فاصلگی خارج از این عرف نه تنها یک انحراف روانی، که یک انحراف و گناه اخلاقی نیز شمرده می شود. کما اینکه در امریکا بارها چند سناتور یا نماینده کنگره به خاطر عیان شدن روابط خارج از همسری شان یا عادات نامعمول بی‌فاصلگی شان که عمومی شده مجبور به استعفا شده اند. با این وجود در نسل جدید امریکایی ها هم کم نیستند جوان هایی که به common theme در بی‌فاصلگی خیلی اعتقاد ندارند و سعی می کنند مثل سبک لباس پوشیدن و سبک غذا خوردن و سبک ورزش کردن، در بی‌فاصلگی داشتن هم سبکی بوجود بیاورند و آن را تجربه کنند.

اما داستان بی‌فاصلگی دو زوج یا دو پارتنر با هم نیز داستان شبیه به بی‌فاصلگی سه نفره دارد. اصصلاحا بدان می گویند Swinging Sex و این طور هست که افراد پارتنرهای همدیگر را با هم، همزمان، عوض می کنند. این مساله آنقدر درامریکا رواج پنهان کرده که برای آن کلوب هایی پنهان هم بوجود آمده است و متقاضیان در آن ثبت نام می کنند! طبیعی است این افراد مساله پرورش کششِ عاطفی دو طرفه در بی‌فاصلگی برای شان بسیار کمتر از احساس رضایت شخصی خودشان از بی‌فاصلگی اهمیت دارد. در اصل آن ها از لحاظ روانی بیشتر فرو رفته در رفتارهای نفسانی (carnal activities) هستند تا چیز دیگری.

از یک جایی به بعد از نظر آن ها معاشقه و بی‌فاصلگی های گروهی بیشتر شبیه به یک Game است که در نهایت همه در آن برنده اند چون همه با جا به جا شدن جاهای شان در طول بازی هایی که با هم می کنند به ارگاسم می رسند و این بازی، قرارست با استفاده از بدن های شان باشد. بازی های آن ها اسامی مثل Voyeurism، Bi-Factor ،Soft Swap یا Ménage a Trios دارد و حتی در فروشگاه های سکس آنلاین برای این بازی های شان وسیله هایی خاصی نیز به فروش می رسد. می خواهم بگویم تبدیل به یک بیزنس برای عده ای نیز شده است!

ما معمولا وقتی گرسنه هستیم به سادگی بشقاب غذای خودمان را با دیگران شریک نمی شویم، اگر چه مقام یک پارتنر بسیار بالاتر از یک بشقاب غذا است اما چه اتفاقی در ذهن و روان ما می افتد که نه تنها این کار را دوست داریم با پارتنر خود انجام دهیم، که از به ارگاسم رسیدن او توسط کسی دیگر به رضایت و احساس خوشنودی می رسیم؟

وقتی از آن ها می پرسم که چطور دست به چنین کاری می زنند استدلال شان این هست که میان عشق و کشش شهوانی داشتن تفاوت وجود دارد اما هر دو می تواند به بی‌فاصلگی ختم شود. آن ها از وقت گذاشتن برای نیازهای شهوانی شان خجالت نمی کشند و آن را دوست دارند. برخی از آن ها می گویند وقتی به پارتنر خود عشق ندارند، بهتر می توانند با گروپ سکس کنار بیایند و در عین حال با پارتنر خود نیز همخانه بمانند.

از نکات جالب این است که در Swinging Sex یک قانون وجود دارد. حداقل در امریکا این طور است و خاصه در Swinger Club ها باید رعایت شود. و آن این که پارتنرها به هم قول می دهد با هم تنها وارد رابطه نشوند و خیانت (Cheating) نکنند!

به معنای دیگر اگر همسر یک خانم با خانم دوستش در آن اتاق رابطه نزدیک داشت مقابل همه، این طور نباشد که آن بیرون یواشکی رابطه دو نفره ای را شروع کنند. پس این سئوال بوجود می آید که آیا افراد پذیرای چنین روابطی واقعا اعتقاد دارند آنچه اتفاق می افتد تنها بی‌فاصلگی است و یک بازی است؟ آیا این بی‌فاصلگی ها دلیل بوجود آمدن علایق Swinging به مرور زمان نمی شود؟ چه باعث می شود دو نفر تصمیم بگیرند یواشکی تنها خودشان با هم باشند؟

در مساله بی‌فاصلگی تنها به اوج لذت یا ارگاسم رسیدن مهم نیست، به اوج رضایت از بی‌فاصلگی که یک احساس رضایت پیدا کردن رسیدن نیز مساله ای مهمتر است، خاصه در خانم ها. به قول آمریکایی ها It’s a powerful tool. خیلی گزارش شده افراد ورود کننده به این بی‌فاصلگی ها دیگر تنها ارگاسم نیست که آن ها را راضی نگاه می دارد و با ارگاسم شدن از طریق پارتنر خود قانع نیستند، بلکه میخواهند با تنوع داشتن به آن احساس رضایت فکری برسند. خوب البته به خیالم بررسی این مساله نیاز به فکر روان شناسان دارد که چرا از یک جایی به بعد افراد حاضرند با پارتنرهای خود بمانند اما به شرط این که fantastical desire های آن ها عملی شود. به نظر می آید اکثر کسانی که طرفدار Swinging Sex یا Threesomes هستند افرادی با تمایلات بالغ (Mutual desire) نیستند. یعنی از لحاظ روانی بخشی از روان یا طرز فکرشان هنوز به شخصیت بالغ نزدیک نشده و فانتزی های شان بیشتر کودکانه یا غیرقابل درک یا در لج بازی با تابوها است که می تواند قیامی علیه طرز علمکرد بدن خودشان هم باشد. اما چرا؟ دلیل علمی هنوز پشت این قضیه هست که باید بدانیم.

داستان این است که وقتی ما بی فاصلگی (Intimate Relationship) را در شرایط نرمال و دو طرفه شروع می کنیم یک هورمونی به اسم oxytocin وارد خون ما می شود. به این هورمون، هورمون مادر نیز می گویند و دلیل اش این است که در بدن مادر ترشح می شود باعث می شود او به فرزند تازه به دنیا آمده یا هنوز دنیا نیامده اش احساس نزدیکی کند و همان احساس اصلی مادری فرزندی بوجود بیاید و او را رها نکند.

در کل این هورمون oxytocin مثل قفلی عمل می کند باعث قفل احساسی موقت کوتاه مدت یا طولانی مدت به پارتنر می شود. همین طور بعد از به ارگاسم رسیدن مردها هورمون دیگری در بدن شان مثل این ریزگردهای داخل خوزستان منتشر می شود به اسم vasopressin که به هورمون تک پارتنری مشهور است. بزرگترین کاری که می کند این است که باعث می شود مرد بخواهد از پارتنرش که او را به ارگاسم رسانده حمایت کند، به او حس supportive داشته باشد و با او بماند. این هورمون هم اثر موقتی دارد و این موقتی در خیلی ها خیلی طولانی تر و در خیلی ها خیلی کوتاه مدت تر است. در اصل این هورمون ها قهرمان اصلی احساس تعلق دو نفر به هم بعد از بی‌فاصلگی هستند و در طول معاشقه وارد خون نمی شوند و جای اش تنها بعد از ارگاسم بی‌فاصلگی است. (به همین دلیل بی‌فاصلگی می توانند مردها را به خانم ها بسیار نزدیک تر کند)

یک مساله ای مثل سکس گروهی یا Swinging Sex درست خلاف این رفتار طبیعی بدن حرکت می کند. یعنی یک چیزی را که بدن می خواهد شما از لحاظ فکری پس اش می زنید. زیرا بین دو نفری که به هم تعلق فکری دارند ارگاسم به خودی خود سبب گره خوردن روانی آن دو می شود. حتما امروز مطالعات دانشمندان نشان می دهد تعداد دفعات زیاد بی‌فاصلگی میان دو زوج با زیاد شدن این احساس تعلق داشتن (نمی گوییم دوست داشتن) رابطه مستقیم دارد. پس در اصل افرادی که بعد از مدتی به بی‌فاصلگی های گروهی روی می آورند و آن را ترجیح می دهند به بی‌فاصلگی دو نفره، در اصل به لذتی معتاد شده اند که یک لذت طبیعی نیست. مثل کسی که به لذت مصرف مواد مخدر معتاد شود (مقاومت اولیه بدن را برای نپذیرفتن مواد را پس می زند) چون آن را بالاتر از لذت آرامش و هیجان طبیعی داشتن اولویت می دهد.

چه چیزی است که در سکس گروهی میان دو پارتنر برای همیشه از بین می رود وقتی دو نفر یا یک نفر دیگر را وارد تجربه بی‌فاصلگی شان می کنند؟ به آن می گویند روح رابطه یا soul-ties. یک فاکتور خیلی مهم برای همه ما این است که دوست داشتنی باشیم و بتوانیم کسی را عاشق خودمان کنیم. همین طور کسی برای مان اینقدر در چنین جایگاهی باشد که در نهایت با او به بی‌فاصلگی و ارگاسم برسیم تا تن مان در کنار روح مان به آرامش برسد. رابطه های خارج از عرف اما این soul-ties را می کشد و ویران می کند!

در یک رابطه عاطفی طبیعی، پارتنر ما، نزدیک ترین و با ارزش ترین داشتنی ما است اما وقتی به مرحله ای می رسیم که به سادگی عمیق ترین بخش این رابطه را که بی فاصله شدن است می گذاریم تا دیگران نیز در آن شریک شود، به نظر شما تبدیل به چه موجودی شده ایم؟ مگر پارتنر ما دونات شکلاتی است که به کسی دیگر تعارف اش کنیم تا به آن گاز بزند؟ غیر از این است که به موجودی که اجازه می دهد خودش و پارتنرش برای مدتی هرچند کوتاه تبدیل به یک برده جنسی در یک بازی شوند؟ با چنین کاری برای همیشه مفاهیمی مثل امنیت، حمایت و تعلق را در رابطه از میان می بریم و قیدشان را می زنیم به قیمت لذت هایی که اکثرا ماجراجویانه اند و نه بیشتر.

این که فانتزی های سکسی ما تا چه مرزی پیش می توانند بروند مساله مهمی است. و این که چقدر در بی‌فاصلگی خشونت، هیجان یا ماجراجویی می تواند وارد شود. ما می توانیم بی‌فاصلگی های مان را با روش های غیر معمولی جذاب (spice up) و هیجان انگیز کنیم اما این نکته مهمی است که فانتزی های سکسی ما نباید خلاف طبیعت بدن باشد، بدنی که سازوکارش در طول هزاران سال شکل گرفته است، در غیر این صورت خیلی فانتزی های جذاب در کوتاه مدت، برای ما در بلند مدت احساس پوچی و پشیمانی روانی به باور می آورند. یعنی با رفتار غلط بدنی، تاوان های روانی باید به خاطرش بدهیم.

به نظر من مهم است که همان طور عشق را در جای اشتباهی جستجو نکنیم، درباره بی‌فاصلگی نیز با چنین تفکری پیش برویم. بی‌فاصلگی یک اتفاق فوق العاده شیرین و جذاب در زندگی همه ماست، یکی از مرموزترین لذت های روی کره زمین، اما این مهم است که بدانیم بدن مان را به خاطر یک لذت خاص، در یک جای اشتباهی یا با آدم اشتباهی قرار ندهیم. زیرا ما مدیر بدن خود هستیم. در اصل بدن ما مثل یک هواپیماست که اتاق فرمان و کنترل آن مغز خودمان است.

Print

درج دیدگاه

نوشته های مشابه