صفحه اصلی فرهنگفرهنگِ رابطه

نوشته پرنس‌جان
فرهنگِ رابطه

روانکاوهایی که روی جامعه آمریکایی تحقیق کرده اند می گویند اکثر خانم هایی که از روابط فعلی شان، به یک رابطه دیگر قدم می گذارند علت پر رنگش تنفسِ عمیق در یک فضای عاطفی جدید است. و اما معتقدند اکثر آقایانی که از همان موقعیت به یک رابطه دوم وارد می شوند، سبب مهم اش بی‌فاصلگی (SEX) است. این نکته مهمی است. این که چقدر “قلب” برای یک زن و چقدر “بدن” برای یک مرد در این سفرهای ژول ورنی نقش مهمی بازی می کند. آیا این سفرها اشتباه هستند؟ روان شناسی جهت گیری های متفاوت می گیرد. اخلاق اما هنوز قضاوت تاریخی خودش را دارد.

وقتی پای رابطه عاطفیِ عمیق در میان است، معماری مغز انسان سه طبقه است. طبقه اول، همان تمایل به نزدیکی جسمی (Sex drive) است. طبقه دوم اما تمایل به رومانس داشتن (Romantic drive) است. چیزی مهمتر از طبقه اول، با منظره ای بهتر از پنجره هایش. در این طبقه روح یا به معنای مدرن اش بخش خاصی از مغز شما احساس تعلق و خاص و هنوز جذاب بودن می گیرد و باعث می شود سرخوش و شاد شوید. از یک چیزی کِیف کنید. جالب است که انسان وقتی وارد یک جایی پرنور می شود و به هیجان می آید، دقیقا همین قسمت مغز او درگیر می شود. طبقه سوم اما از دوتای اولی مهمتر است. مغز اینجا Attachment می خواهد. یعنی یک چیزی که بگیرد، حس کند، یا لمس کند که از آن بخش قبلی مطمئن شود. اینجاست که معاشقه و مینیاتوری های عاطفی می تواند احساس امنیت و تعلق را به او بدهد. اگر این احساس ها از میان برود چه اتفاقی می افتد؟

خاطرم هست سال ها پیش در مقاله ای که روزنامه هافتینگتون پست منتشر کرده بود، در تحقیقی مطرح شد که ۶۱ درصد از ازدواج ها در آمریکا، از سال ششم آن که می گذرد، حتما زوج ها برای یک بار هم که شده به یک رابطه دیگر وارد می شوند. جالب تر این که ۳۶ درصد آن افراد اعلام کرده بودند که از شرایط زندگی شان هم اتفاقا راضی بوده اند، با این وجود این انتخاب را کرده اند. محققان اما این سئوال برای شان پیش آمد که چگونه ممکن است یک آقا یا خانم در عین حال که از زندگی اش شکایتی ندارد، اما باز به سمت رابطه ای با اکسیژن تازه برود؟ آن ها دو متهم را در بخش زنانه پیدا کردند و دستبند زدند. حذف شدن “معاشقه” و “روزمرگی” یکی از مهترین دلایل بود.

به عبارت بهتر در زندگیِ آمریکایی، رفاه مادی، بی‌فاصلگی خوب، جایگاه قوی اجتماعی و حتی احترام های اجتماعی پارتنر همه از دور خارج شده اند وقتی یک خانم از دوست پسر یا همسرش دیگر به اندازه سابق پالس های عاطفی قدرتمند که ما آن را در معاشقه می بینیم، ندیده است. داستان اکثر مردها البته متفاوت است.آن ها پای تلمبه زنی که باشد، صادقانه لبیک می گویند. این شد که دیگر محققان وقت شان را روی مردان تلف نکردند و باقی تحقیقات روی خانم ها متمرکز شد. چشمک

سایت Ashley Madison در آمریکا، یک سایت مخصوص روابط عاطفی میان متاهل هاست. سایتی که منتقدان زیادی دارد. این سایت در آماری که دو سال پیش ارائه داد افشا کرد که کمی بیش از ۴۰ درصد اکانت هایی که برای استفاده از این سایت هر سال ساخته می شود فردای روز ولنتاین است! خاصه، اکانت هایی که خانم ها باز می کنند. این سئوال مهمی است که چرا فردای روز عشاق، برای این سایت یک روز پر مشتری محسوب می شود؟ احتمالا کاربران، یک روز قبل با اوضاع بسیار ناامید کننده ای در روابط شان روبرو بوده اند. پس تصمیمی جدید گرفته اند.

این ها را نوشتم تا به اهمیت معاشقه در دنیای رابطه با یک زن بپردازم. یعنی گرفتن حسِ دوست داشتن و عشق، به شکل منظم، و فارغ از فرم های کلیشه ای یا دیالوگ های احمقانه زیراکسی. با تعریف ساده من، معاشقه یعنی روش های متفاوت، خلاقانه، و غیرکلیشه ای که شما برای اظهار دوست داشتن یا عشق انجام می دهید، خاصه قبل از بی‌فاصلگی. یعنی درست در زمانی که بیشترین تاثیر خود را در روح و قلب یک خانم دارد. در اصل معاشقه همان پله هایی است که شما پیش از این که به یک زن خیلی نزدیک شوید می سازید تا او مطمئن شود دو طبقه مهم دیگر هم بالای طبقه اول وجود دارد. تا به حال فکر کرده اید در اغلب موارد، چرا قلب یک زن مجذوبِ رفتار یک مرد می شود؟ به این خاطر که می فهمد در دنیای عمیقِ زنانه اش هنوز چیزی خاص و گران بها هست که باعث می شود آن مرد برای کشف اش تلاش کند. او اگر این هیجان و علاقه را صادقانه ببیند خودش نیز به آن رابطه حس پیدا می کند.

این ستون های بنای رابطه، همان چیزی است که به آن می گوییم “Love making”. ساده اگر بگویم معاشقه یک پرچم دارد، روی اش نوشته “هنوز دوستت دارم”. و اصل ماجرا این کلمه “هنوز” است. و هر زن مستقل و قدرتمندی اگر آن را گم شده در رابطه اش ببیند و مطمئن شود که نمی تواند آن را بازهم داشته باشد، آگاهانه سراغ یک “بگذار دوستت داشته باشم” دیگر می رود. واقعیت اش رفتارهای عاشقانه و مغازله و معاشقه منظم خیلی در فرهنگ مرد ایرانی، جا افتاده نیست. هنوز یک رفتاری فضیلتی است و نه بایدی. البته در جعبه رفتار عاطفی طبقه تحصیل کرده ها و نسل های جدید ما خرت و پرت هایی می شود پیدا کرد، اما اکثرا ناقص، نه از روی تجربه و بیشتر کپی و زیراکسی است. از آن گذشته اشتباه گل درشت اکثر ما مردهای ایرانی این است که فکر می کنیم معاشقه تنها یک پیش درآمد پیش از بی فاصله شدن است. اما این طرز تفکر، یک نمونه خوب از فهم ناقص مینیاتورهای عاطفی است.

وودی آلن کارگردان هالیوود یک جایی می گوید “من همیشه به بی‌فاصلگی به چشم یک کاهنده تنش نگاه کردم، اگر چه اول اش با دوست داشتن شروع می شود”. شاید او به همان چیزی اشاره کرده که در خیلی رابطه ها به مرور اتفاق می افتد. معاشقه حذف می شود. این مینیاتوری های مهم عاطفی که باید مدام باشند در نظر مردها کم کم لوس می شود. در نتیجه بی‌فاصلگی ممکن است سرجای اش باشد اما نه بی‌فاصله شدنی که دو نفر را به هم نزدیک کند. بی‌فاصله شدنی که قرار است گاهی بیشترین کاربردش این باشد که هم موتورخانه حضرت آقا آچارکشی شود، هم یک تضمین نامطمئن برای پیشگیری از خروج او از زندگی و سراغ تجربه بی‌فاصلگی با کسی دیگر رفتن باشد.

خیلی پارتنرها به خصوص در آمریکا از روابط جسمی شان راضی هستند، اما آن را برای احساس تعلق کافی نمی دانند. طبیعی است. احساس یک بی‌فاصلگی خوب در یک رابطه روزمره درست مثل حس مستیِ از آبجو است. (طلاب بخوانند خاک شیر) اما احساس یک رابطه ای که در آن معاشقه و مینیاتوری های عاطفی جذاب هم وجود دارد و گاهی بیشتر از بی‌فاصلگی است، درست مانند مستی شراب است(طلاب بخوانند دوغ کاکوتی). و شراب البته که مستی اش ماندگارتر، موثرتر و عمیق تر است.

نکته بعد این است که گاهی ما مردها معاشقه را با Sexual activity اشتباه می گیریم. معاشقه یک بخش کلامی و نگاهی دارد که نیمه اصلی ماجراست، در آن فاجعه هستیم، پس بیشتر روی بخش هایی مثل بوسیدن و لمس کردن و مالاندن و خاراندن و مکیدن و چسبیدن تمرکز می کنیم. خیلی زحمت می کشیم، نه؟ خدا قوت دارد. درست کارهایی که شما می توانید به این ربات سفیدهای توشیبای ژاپنی بسپارید تا دقیقا همان کارها را تا وقتی باتری دارند بدون خستگی انجام دهد.

رک و راست بگویم؛ بخش جسمی یک معاشقه یعنی I want to touch you، بخش نگاهی (Adoring look) و کلامی آن اما یعنی I want to feel you. در اصل این ترکیب هردوباهم است که یک معجزه است. و زیبایی شگفت انگیز این جاست که این دو در کنارهم می توانند پیش از بی‌فاصلگی این معنی را بدهند که I want to get lost inside of you. یعنی با تو بی فاصله شدن، با تو یکی شدن (solidarity)، و با تو دنیا را فراموش کردن. هنر معاشقه، در اصل بیشتر هنر استفاده از کلام و بیان است. هنر استفاده از هوش اجتماعی و نکته سنجی هایِ احساسیِ فی البداهه. این روزها چه می بینیم؟ نهایت معاشقه کلامی که در اکثر ما مردها می بینید شعر فرستادن و متون ادبی اس ام اسی را برای پارتنرهای مان دوباره خوانی کردن و از بر کردن یا فوروارد کردن است. دوست داشتنی که شما را خلاق نکند چقدر زنده است؟ مینیاتورهای عاطفی ما شده بازی های تکراری کم خاصیت. فقط می خواهیم انجام اش داده باشیم و عریضه خالی نباشد.

ما کمتر این توانایی را داریم که یک معاشقه کلامی Customize شده داشته باشیم. در حالی که این دنیا، دیگر دنیای Details و Customization است، حتی در رابطه های عاطفی. در اصل ما اگر تماس های لمسی و حرف های کلیشه ای را از معاشقه مردان ایرانی منها کنیم، احتمالا یک آجر که دوتا چشم دارد و تیلیک تیلیک پلک می زند در صحنه باقی می ماند. معاشقه و Love making منظم در یک رابطه، درست مثل یک تانگوی با شکوه عاطفی میان دو نفر است. تانگویی که زن ها همیشه آن را می خواهند و اما مردان خیلی زود آن را ترک می کنند. چرا؟ به آن فکر کنیم. معاشقه مثل یک تابلوی نقاشی است که بطور منظم باید با آویزان کردن اش روی دیوار رابطه، با آن به یک دوست داشتن عینیت (Objectification) ببخشید. تفاوت مرد باهوش در احساس ورزی و مردِ مونگول، در همین Objectification است. این روزها یک خانم اسمارت و نکته سنج از شما یک احترام خالی نمی خواهد، احترامی چون یک قالی، پر از نقش و نگارهای ریز و رنگین عاطفی می خواهد. قلب یک زن، مثل یک غار است، غاری با ده ها ورودی عجیب، مرموز و پیچیده. ما مردها برای کشف این غار، نیاز به بارها از نو وارد شدن داریم. و در هر گوشه، یک شمع تازه گذاشتن.

یک رابطه دونفره ماندگار و امن می ماند وقتی پر از سِروِ شراب های احساسی باشد، اگر نباشد، دیر یا زود یک رابطه مرده است. رابطه ای اگر یکی از دو نفر بعد از دادن فرصت های پیوسته به طرف مقابل اش خسته شد و به سوی دیگر رفت نمی توان آن رفتن را یک خطا دانست. این یک انسان با روان سالم است که نخواهد بخش عاطفی روح اش برای همیشه ویران بماند. و این یک انسان با روان غیرطبیعی است که به این شرایط تن بدهد و تا پایان عمر خود را از یک دوست داشتن و دوست داشته شدن زنده و درخشنده محروم کند.

شکسپیر در یکی از کتاب هایش که اگر اشتباه نکنم “تاجر ونیزی” بود، جملات آغازین یک معاشقه را با این مضمون بیان کرده: “نیمی از من متعلق به تو است، و نیم دیگرش را هم می خواهم برای با تو بودن صدا کنم.” و چقدر زیادند مردهایی که این صدا کردن یادشان می رود. حرف ام را این طور به پایان ببرم که در فیلم فروشنده، اثر اصغر فرهادی یک دیالوگ طلایی وجود دارد. شاگردی از معلم می پرسد که آدم ها چطور گاو می شوند؟ معلم می گوید: به مرور زمان. مهم است که در یک رابطه، ما آقایان، به مرور یک آجر نشویم.

Print

درج دیدگاه

نوشته های مشابه