وقتی می خواهیم یک نفر را ببوسیم، احتیاج به سه فاکتور مهم داریم. حسی واقعی داشتن، زمانی مناسب برای بوسیدن، و دیگری اطلاع داشتن از حس خوشایند او از بوسیده شدن اش. اتفاقا وقتی پای تحلیل سیاسی هم به میان می آید، ما نیاز به دو فاکتور مهم داریم. یکی “زمان مناسب” برای تحلیل، یکی هم “اطلاعات دقیق” برای Develop کردن آن یا پرداختن موضوع. اتفاقات سیاسی را در لحظه وقوع شان بهتر است تحلیل نکنیم به این سبب که واقعیت های پشت پرده معمولا به مرور خود را نشان می دهند. مثل شراب که اثرش را کمی بعد نشان می دهد و نه درلحظه.
همچنین در تحلیل مهم است بابت ادعاهای مان دلایلی بیاوریم که ادعای ما را Support کنند. این می شود تحلیل از لحاظ ساختاری درست. تازه این تحلیل با ساختار درست، ممکن است در نهایت نتیجه گیری اش غلط باشد و این را چه کسی به ما می گوید؟ آقا یا خانم زمان! در اصل زمان بهترین دوست یا بدترین دشمن یک تحلیل گر است. نکته دیگر این که تو را به خدا باور کنید که “تحلیل کردن” با “نظر دادن” فرق دارد. اکثر مردم فکر می کنند نظر دادن همان تحلیل است! واقعا این طور نیست. کاری که اکثر مردم در محافل می کنند و درباره سیاست حرف می زنند نظر دادن است، تحلیل نیست. تحلیل ساختار دارد، لباس واقعیت های سیاسی بالا تنه دارد، شلوار دارد، جوراب دارد، کفش دارد. تحلیل گر همه این ها را ارام ارام بیرون می آورد تا بستر پشت ظاهر اتفاقات را بهتر به شما نشان بدهد. این که کسی بیاید و یا علی گویان یک راست برود سراغ شلوار، می شود نظر دادن.
من اگر درباره بد بودن دولت آقای احمدی نژاد بنشینم و حرف بزنم، بدون این که حرف های ام Develop و Support مناسب داشته باشد تنها دارم نظرم را می گویم. لذا وقتی من در این کانال از کلماتی مثل نظر دادن و خیال کردن و … استفاده می کنم، یعنی دارم می گویم حرف ام نظر است. تحلیل نیست. نظر شخصی هم قرار نیست لزوما دقیق باشد، قرار نیست حتما بی طرف باشد، حتما طرف خودم است، نظر بیشتر از احساس و برداشت شخصی می آید. این را درک کنیم. وقتی کسی می گوید به نظر من پرتقال خوشمزه نیست و نمی خواهم. ما نمی گذاریم اش لای درب یخچال و فشارش نمی دهیم. با ریموت کنترل تلویزیون اینقدر نمی زنیم اش تا که قطع نخاع شود. می شنویم و می گوییم نظرش است. خوب شما گلابی بفرما. حال وقتی کسی عقیده سیاسی متفاوت دارد هم همین است. فکر کنید درباره پرتقال حرف می زند. متمدنانه اش می شود این. آدم ها را در نظر دادن آزاد بگذاریم، این اولین قدم شروع لیبرال شدن است. و تنها یک جامعه لیبرال سیستم حکومتی اش به سمت دمکراسی خواهد رفت.
و حال شک ندارم خبرها و تحلیل های زیادی درباره انتخابات ظاهرا عجیب و غریب آمریکا شنیده یا خوانده اید. اکثرتان هم نگران شده اید یا حتی کمی ترس دارید از آینده. خیلی جالب است. یک خاطره بگویم. من خاطرم هست وقتی برای اولین بار در یک قلم رنجه نوشتم که به آقای دانلد ترامپ رای داده ام ۵-۶ نفر از بچه های ایرانی از کانال پرنس جان بی درنگ Leave کردند. حتی آن را با من در جریان گذاشتند که شمای فلان فلان شده رفته اید ….برای ام بیشتر تعجب آور بود که چرا آن ها در ایران از این که یک آدمی دو اقیانوس آن سوتر در آمریکا به یک کاندیدایی که هیچ ربط مستقیمی به آن ها ندارد رای داده، باید اینقدر بهشان برخورده باشد و از کانال بزنند بیرون. اصل بیرون رفتن اینجا بی اهمیت است. اما این رفتار خطرناکی است که ما اینقدر تحمل مان و فهم مان زاویه اش تنگ و ترش باشد که حتی عقیده و انتخاب دیگران، مادامی که توهین و بی احترامی به ما نیست، باعث شود افراد را بایکوت کنیم. آن ها را از دنیای مان حذف کنیم.
این احتمالا نشان می دهد من مستعد تبدیل شدن به یک دیکتاتور فکری هستم اگر در آینده صاحب قدرت شوم. موضوع ساده است، کسی که در موقعیت ضعف و سستی فرار می کند یا بایکوت می کند، همان است که اگر به او حکومت و ارتش بدهید و مجلس فرمایشی، سرکوب و خفقان ایجادمی کند. چه کسی خوشش بیاید یا که نیاید، این واقعیت است. ایران داخل خیابان هایش، دیکتاتورهای کوچولوی بی ارتش کم نیست. این واقعیت نه چندان شیرین جامعه ما ایرانی هاست. حال چرا این ها را نوشتم. وقتی پرنس جان تحلیل سیاست امریکا را می کند. احتملا خیلی از شما مشکل خاصی با آن نخواهید داشت. چون تحلیل باید بی طرفانه باشد. همین اتفاق درباره تحلیل سیاسی مسایل ایران نیز رخ می دهد. تقریبا مشکل خاصی نخواهید داشت. با این که به شما اطمینان می دهم گرایشات سیاسی ایرانی من دور از خیلی از شما دوستان با محبت ام است.
اما، شما جایی احتمالا نیاز هست تحمل کنید که من “نظر سیاسی” ام را لابه لای حرف های غیرتحلیلی ام بنویسم. چرا؟ چون آدم ام. این حق را دارم. در فضای خودم آزادی بیان دارم. به این سبب که ان لحظه نه خبرنگارم که بی طرف باشم، نه مدعی داشتن یک کانال عمومی خبری که قصدش تنها اطلاع رسانی است. یک شهروند معمولی ام. در اصل قرار است شما دنیا را از پشت مردمک های یک آدمی به نام پرنس جان ببینید. همان طور که دنیای روابط عاطفی و معماری و فرهنگ را، به همان شکل دنیای سیاست را. پرنس جان همیشه تحلیل سیاسی نمی کند، گاهی نظر سیاسی اش را می نویسد و لطفا بین این دو تفاوت قایل شده، گیج نشوید. در هر حال، تا جای ممکن سعی می کنم کمتر نظر سیاسی بنویسم تا ارامش این فضا از آن گرفته نشود، بیشتر تحلیل از دور سیاسی می کنم. به این سبب که می دانم بعضی ها که فکر می کنند تنها بازمانده باهوش های کره زمین هستند تصور می کنند هدف این کانال بسط اهداف سیاسی خاص در آینده است، که کاملا غلط و بی راه است.