صفحه اصلی فرهنگ اخلاق آمریکایی

اخلاق آمریکایی

نوشته پرنس‌جان
فرهنگفرهنگِ زیبایی

شاید زیاد شنیده باشید از افرادی که به آمریکا یا غرب سفر کرده اند وقتی درباره مهربان بودن و خوش امدگویی و احترام گذاشتن آن ها با آب و تاب داستان ها گفته اند و با آن گفته ها بارها شما را تحت تاثیر قرار داده اند که چرا ما ایرانی ها این طور نیستیم، اینقدر مهربان و خوشرو، اینقدر جهان پسند و هم نوع دوست. اینقدر صاف و ساده.

تصور اولیه ای که مسافرها یا مهاجرها از رفتار مردم غرب دارند با واقعیت فاصله پنهان دارد. به گمان ام دلیل اش زمان کوتاه برای شناخت یا هیجان زدگی آن می تواند باشد.می خواهم درباره آمریکا صحبت کنم. نه به عنوان یک مهاجر، به عنوان کسی که در اینجا متولد شده، بزرگ شده است و شناختی متفاوت از این ملت دارد. رفتاری که مردم آمریکا در ظاهر، در خیابان ها، مدارس و دانشگاه ها، در فیلم های شان و حتی محیط های دیپلماتیک نشان می دهند “همیشه” واقعیت شان نیست.

آن ها آموزش دیده اند که ظاهر خود را گاهی متفاوت نگاه دارند به این سبب که Nice بودن یک فرهنگ رفتاری عادت شده در میان اکثریت مردم است. Nice بودن به عنوان یک استایل رفتاری در آمریکا به شما از کودکی یاد داده می شود، اما این هم به شما یاد داده می شود که می توانید تفکرات درونی خود را هم پرورش دهید و بگذارید برای خلوت خودتان. عادت شدن چیزی، به معنی حقیقی بودن اش نیست. می خواهم برای درک این مساله مثالی ابتدایی بیاورم.

در انتخابات امروز آمریکا، دانلد ترامپ، یک سرمایه دار نیویورکی که هیچ سابقه سیاسی نیز ندارد، با این که در گذشته به کمپین دمکرات ها همیشه کمک مالی کرده، و با این که از حامیان مهم خانواده کلینتون در سال های گذشته بوده، ناگهان خودش را جمهوری خواه خواند وارد رقابت ها شد و امروز سرانجام یکی از دو بخت رئیس جمهور شدن است. کسی که بخت او خیلی هم کم نیست. این را به خاطر بسپارید. در آمریکا، رئیس جمهور پراهمیت ترین نماد سیاسی و اخلاقی این کشور است.

وقتی مشخصات روانی و شخصیتی آقای دانلد ترامپ را بررسی کنیم چهار ویژگی کاملا مشخص اما تلخ دارد. خصوصیاتی که نه تنها نقطع ضعف اش نشده، که دارد به او کمک می کند هر روز بالا بیاید.

ویژگی هایی که با خود فکر می کنیم امریکایی ها چگونه ممکن است چه کسی را به عنوان نماد خود برگزینند؟ میزان طرفداری از کاندیداها، خود نشانگر تفکر درونی مردم است. تفکری که ممکن است با ظاهر خیابانی و عمومی آن ها بسیار متفاوت باشد.

اول، خصوصیت نژاد پرستی او. دانلد به وضوح معتقد به برتر بودن نژاد سفید است و می خواهد باور شهروند درجه یک و دو را دوباره در آمریکا کم کم احیا کند. اگرچه قانون اساسی پیشرفته آمریکا مانع بزرگی است برای او.

دوم، ضدمهاجر بودن اش. او از این که مردم دیگر کشورها به آمریکا می آید عصبانی است، و با همه ظاهر سازی هایی که درباره جداسازی مهاجر خوب و بد می کند، اما در اصل با مفهوم “مهاجر” مشکل دارد. او امریکایی ها را تهییج می کند که بی کارها و پایین امدن دستمزدها و غیره به خاطر حضور مهاجران است.

سوم او روحیه تهاجمی و خشن دارد. خشم دارد. حتی دیده شده از خالی کردن خشم اش روی افراد ضعیف لذت می برد و از تحقیر کردن شان. بارها و بارها افراد معلول و نا اشنا به زبان انگلیسی و سیاهان یا مسلمان و دیگر ادیان را به تمسخر گرفته است آن هم در تریبون عمومی. بارها طرفداران اش را به کتک زدن مخالفان تهییج کرده است.

چهارم این که نگاه کاملا از بالا به پایین به مردمی دارد که با او متفاوت اند. حتی مردم کشور خودش اگر با او هم عقیده نباشند از این قاعده مستثنی نیستند.

فردی که نژاد پرست است، ضد مهاجر است، خشن و تحقیر کننده است، به دیگران نگاه از بالا به پایین دارد و خیلی هم مسایل اخلاقی را رعایت نمی کند، چگونه امروز مورد تایید ۴۵ درصد جامعه آمریکاست؟

این بدین معنی است که از ده آمریکایی که شما می بینید، با کمی اغماض ۵ نفر از آن ها خصوصیات چنین فردی را نه تنها تایید کرده، نه تنها از آن دفاع نموده که در نهان دل شان او را به عنوان رهبر آینده با همین خصوصیات می خواهند و می ستایند.

و حال سئوال درباره ملت آمریکا این است که چقدر آن چهره ای که تا پیش از این از خود نشان می داده اند به دنیا واقعیت دارد؟

خیال می کنم که قبول اش دشوار است که بپذیریم در یک جامعه ای که خود را لیبرال می داند یا دارای یکی از پیشرفته ترین دمکراسی های جهان، چنین فردی، تقریبا نیمی از مردم کشور دوست اش داشته باشند و بخواهند او نماد ملت شان باشد، مگر همه چیز آن طور نباشد که ما در ظاهر می بینیم.

در این باره فکر کنیم. و به این فکر کنیم که چگونه دانلد ترامپ به خوبی و ناخواسته دارد به ما زاویه جدیدی از پشت پرده حالات و خواسته های درونی مردم آمریکا را نشان می دهد.

Print

درج دیدگاه

نوشته های مشابه