صفحه اصلی فرهنگ سه کلمه

سه کلمه

نوشته پرنس‌جان
فرهنگفرهنگِ زیبایی

ما سه کلمه در آمریکا داریم که خیلی وزن دارند، یعنی مهم بودن شان به نفوذشان در بنیان فرهنگ و جامعه این سرزمین است.

یکی از آن ها هست کلمه قانون (Law) آن یکی قدرت قانون (Law Enforcement)، و دیگری مسئولیت پذیری (Responsibility). این سه مفهوم مثل سه تا سوسیس هستند که بهم وصل هستند.

کشورهای توسعه یافته دنیا این سه اصل را کنار هم به خوبی رعایت می کنند. هم حکومت های شان، هم مردم شان. و این تعادل را با پوست و گوشت احساس می کنید.

این طور می شود که نظام اجتماعی آن ها در یک دوره زمانی پیشرفته و پیشرفته تر می شود و جوامع دیگر روز به روز درجا می زنند و لیبل “در حال توسعه” روی پیشانی شان ده ها سال می ماند. آیا وقتی از این سه قانون حرف می زنیم، همیشه پای حکومت ها در میان است؟ البته که نه. این الاکلنگی است که آن سرش مردم نشسته اند.

بیایید از این زاویه متفاوتی نگاه کنیم که چرا در ایران عامل اکثر بدبختی ها حکومت شمرده می شود؟ (این یک مساله ای است که حتی در زمان حکومت پهلوی یا قاجار هم شایع بوده است). آیا مقصر همیشگی “عدم پیشرفت های یک ممکلت” کسی است که قدرت را در دست دارد؟

یا جامعه ای که در اصل قدرتی را (مثل یک انرژی نهفته) صاحب است و اما نمی داند از آن چگونه استفاده کند هم در آن نقش دارد؟ به عنوان نمونه، بگذارید با مثالی درباره آمریکایی صحبت کنم که در آن زندگی می کنیم.

قانون خیابان در امریکا (ایالت کالیفرنیا) یعنی شما از چراغ قرمز گذر کنید محکوم به پرداخت حداقل ۵۱۱ دلار هستید (بطور توسط یک چهارم حقوق طبقه متوسط).

این یعنی قانون این کشور حداقل برای بی توجهی که به جان و آرامش دیگر انسان ها کرده اید چیزی در حدود یک سوم حقوق شما را از جیب تان بیرون می آورد تا دردتان بیاید. “درد” خطر ایجاد کردن برای دیگران را حس کنید. علاوه بر آن اگر مطمئن شوند قانون یادتان رفته ،محکوم به آموزش دیدن دوباره می شوید.

حال پلیس وقتی این جریمه را برای شما می نویسد شما در اتومبیل نشسته اید (حق بیرون آمدن ندارید) و بعد با توضیح کامل پلیس برای علت جریمه با عذرخواهی و قبول اشتباه جریمه را تحویل می گیرید و اجازه دارید که بروید که این اتفاقا تقریبا همیشه میان مردم و پلیس رخ می دهد. (بعدها انواع متفاوت پلیس ها را در آمریکا توضیح خواهم داد)

آنچه در خیابان های ایران معمولا رخ میدهد چقدر آشناست برای ما؟ مرسوم است که اتومبیل را می زنیم به کناری،و احتمالا از اتومبیل می جهیم بیرون. ابتدا اگر بشود آن خطری را که ایجاد کرده ایم انکار می کنیم! اگر جای انکار نباشد به پلیس التماس می کنیم، مثل قسم و آیه دادن برای ندیدن چراغ، و نگرفتن ترمز و گرفتاری داشتن و بهانه های ریز و درشت. بعد هم از این ها اگر هیچکدام شان نتیجه نداد احتمال اش کم نیست که ازکوره در نرویم و عصبانی نشویم و آخرش هم بدو بیراه بگوییم. این رفتاری است که با Law و Law Enforcement داریم.

به نظر می آید این دومی یک عادت کاملا فرهنگی است. حال شما ببینید اگر با “قانون” و “قدرت قانون” در ساختمان سازی، قدرت قانون در مسایل درمانی، قدرت قانون در آموزش عالی یا اقتصاد آن جامعه توسط مردم همین رفتار مشابه شود چه می شود. ما چرا مسئولیت نتیجه کارهای مان را به ندرت به عهده می گیریم؟چرا این یکی از خصوصیات پنهان بعضی از ما ایرانیان است؟ و چرا کم نیستند در میان ما که رد شدن از قانون را “زرنگی” و “تیز بودن” معنی می کنند و نه جرم خطا؟

اما نکته اصلی این است، خیال می کنم این مسئولیت ناپذیری اگر دوز اش در فرهنگ مان کم شود، وجدان اجتماعی ما نیز نسبت به خودمان مثل سیب درخت نیوتون سقوط می کند.

مثل استاد دانشگاهی که حقوق دریافت می کند و وظیفه اش این است که علاوه بر تدریس کردن به همه سئوال های دانشجو با مسئولیت پذیری پاسخ گوید، اما وقتی دانشجو به او مراجعه می کند می گوید وقت ندارم! مثل راننده موتور سیکلتی که می داند دود غلیظ اگزوز وسیله اش ممکن است کودک یا نوزاد یک خانواده را که در خیابان است دچار نفس تنگی کند اما نمی رود تعمیر کند و با رفتارش دارد پنهانی می گوید گور پدر مردم! همه این داستان ها را گفتم که به همان کلمه “مسئولیت پذیری” نسبت به خودمان فکر کنیم. آن بخشی که لزوما ربطی به حکومت ندارد اول خودمان (مردم) باید در خودمان درست کنیم. سئوال این است، وقتی یک حکومت ببیند مردم خودشان به خودشان رحم نمی کنند، انتظار دارید دلسوزتر از شما باشد؟ ایا چنین حکومتی به خودش زحمت می دهد مسئولیت پذیرتر از مردم باشد؟

از این زاویه هم فکر کنیم که شاید واقعا اصلاح فرهنگی مقدم بر اصلاح و آزادی های سیاسی است. سیاست بدقواره و کژ اتفاقا از داخل شکم تنگ فرهنگ این طور بیرون می آید. شاید بهتر باشد گاهی نوک پیکان “مقصر” را به سمت خودمان هم بگردانیم تا کمی از این عقب ماندگی را وطن پرستانه جبران کنیم.

Print

درج دیدگاه

نوشته های مشابه