صفحه اصلی فرهنگفرهنگِ زیبایی مایه دارهای آمریکایی

مایه دارهای آمریکایی

نوشته پرنس‌جان
فرهنگِ زیبایی

این طور است که از دور، خیلی ها فکر می کنند آمریکا کشوری است که ابتکارهای فردی همراه با آزادی و خلاقیت، طبقه ثروتمندان آمریکایی را بوجود آورده است. این بخشی درست، اما ناکامل از همه ماجراست.

مثلا به این سئوال جواب داده نشده که این شرایط و فرصت ها در چه شرایطی برای این افراد بوجود آمده؟ و آیا برای همه فرصت واقعا یکسان وجود دارد؟ چرا هنوز اکثر ثروتمندان آمریکایی را یهودیان و مسیحیان پروتستان (Protestant) تشکیل داده اند؟ آیا آن ها لزوما افراد خلاق تر و فرصت شناس تری بوده اند؟ چرا گروه های دیگری مثل آسیایی ها یا مسلمانانی که دهه های زیادی است در آمریکا نسل به نسل زندگی می کنند خیلی به باشگاه ثروتمندان نمی توانند وارد شوند و اگر هم بشوند ، جدی گرفته نمی شوند؟

اگر چه اصولا آمریکایی ها دوست دارند خود را فردگرایانه ترین مردم جهان تلقی کنند اما با این وجود این فردگرایی در دو بخش در آمریکا به حداقل رسیده است. یکی در سیاست و این به دلیل رفتن به سوی دمکراسی است که افراد کمتر بتوانند در آن تاثیر بگذارند و هدایتش کنند، و دیگری در تجارت و سرمایه گذاری.

سیاست امریکا بیشتر توسط دو حزب اداره می شود ،اما بازی از همین سیاست شروع می شود،آن ها به کاندیداهای مستقل در آمریکا اجازه مناظرهای تلویزیونی ملی را نمی دهند و همیشه در حاشیه نگاه شان می دارند. دو حزب سعی می کنند انتخابات آمریکا طوری برگزار شود که کاندیداهای مستقل دیده نشوند (کما اینکه خیلی از خود آمریکایی ها نمی دانستند به جز دانلد ترامپ و خانم کلینتون کاندیداهای دیگری هم بوده اند).

در زمینه تجارت و سرمایه گذاری نیز دقیقا همین است. یعنی اکثر شرکت های کوچک تحت کنترل شرکت های بزرگ هستند و بانک ها و شرکت های سرمایه گذار و زیر ساخت هم حامی آن ها هستند. کم اتفاق افتاده است که شرکت تجاری مستقل، که بتواند رشد موفقی کند چون به سادگی ممکن است بانک ها اجازه وام دادن بدان ها را پیدا نکنند توسط Network پول دارهای سابق. یعنی وقتی دقیق نگاه کنید از لحاظ سخت افزاری نه، اما از لحاظ نرم افزاری و فکری، اکثریت تجار موفق در هم تنیده هستند و اجازه ورود غیر را به سادگی نمی دهند.

حدود ۷۰ سال پیش، صاحبان و مدیران اکثر شرکتهای امریکایی که همان پولدارهای آمریکایی محسوب می شدند از خانواده های اصل ونسب دار بودند. خانواده هایی که اغلب پروتستان بودند و برای دیدن هم در جاهای خاصی مثل کلیساهای Presbyterian جمع می شدند.

دو دهه که گذشت اما از نژاد های دیگر هم به طبقه این پولدارها پیوستند، خاصه یهودیان. اما هر دو یک نقطه مشترک داشتند. یک community بسیار قوی داشتند. یعنی نه تنها هوای همدیگر را داشتند، که سعی می کردند بیشتر فرصت ها را برای پیشرفت و سرمایه گذاری برای کسانی از میان خودشان فراهم کنند تا گروه های دیگر. مساله ای که در ثروتمندان یهودی که تجارت می کنند به وضوح هنوز وجود دارد.

آیا این مساله این روزها در آمریکا وجود دارد. البته. اما پنهان تر شده، و به سادگی دیده نمی شود. با این وجود شما برای این که تبدیل به فردی بسیار ثروتمند بشوید از طریق تجارت، باید وارد گروه های ثروتمندان بشوید که ویژگی های خاصی دارند و در اصل کارت های بازی دست آن هاست. همین امر در آمریکا سبب شکاف طبقاتی شده است. شکاف طبقاتی که روی کاغذ وجود دارد اما خیلی به چشم مردم نمی آید و مردم را وادار به داشتن احساس حقارت نمی کند. و علت جامعه شناسانه اش را بعدها خواهم گفت.

از کمک هایی که این گروه های ثروتمند به هم می کنند، وارد کردن همدیگر به سیستم هایی است که تا جای ممکن در قبال ثروت شان مالیات کمتری پرداخت کنند. مثل تاسیس بنیادهای خیریه یا NGO ها. بنیادهای خیریه ای که اکثر ثروتمندان آمریکایی تاسیس می کنند (از دانلد ترامپ و کلینتون گرفته یا بیل گیتس و راکفلر و …) بزرگترین فایده اش این است که با انتقال بخش زیادی از ثروت شخصی به این بنیادها، از محاسباتی درامان می مانند که ثروت واقعی شان تخمین زده شود و کارهای خیریه معافیت از مالیات می آورد.

خوب از دور، به نظر می رسد که همه آن ها انسان های خیری هم هستند، اما هم هستند، هم نه آنقدر که به نظر می آید. هم با این کار حسن نیت و نمای اجتماعی شان را خوب نگاه می دارند، هم منافع مالی بسیار زیادی از پرداخت نکردن مالیات یا عفوهای مالیاتی نصیب شان می شود که گاهی میلیون ها دلار صرفه جویی است. (تصورکنید دانلد ترامپ ۱۸ سال است که با ثروت افسانه ای اش، قانونا مالیات نداده است و معاف شده است).

به همین دلیل برای پیدا کرده چنین روش هایی آن ها خبره ترین و تیزهوش ترین حسابداران را استخدام می کنند. یا از روش هایی مثل حفظ درآمد اما بالا بردن ارزش سرمایه بسیار استفاده می کنند و این ها نیاز به Network هایی (پارتی هایی) دارد که این Community ها بیشتر به کسی از میان خودشان می دهند و کارت های بازی را نزد خودشان نگاه می دارند. مثل خریدن رسانه ها و سینماها و سالن های تئاتر و گالریها توسط یهودیان، یا خریدن زمین و معدن و شرکت های ایرلاین توسط پروتستان ها که بسیار در آن ها یک بیزنس تاریخی است.

یکی از نکات جالب که دوست دارم بدانید این است که در آمریکا هم مثل ایران یا هرجای دیگر، ثروتمندان آزادی و حق اجتماعی بیشتری از شهروندان معمولی دارند. در آمریکا خیلی بیشتر از ایران، پول حرف اول را می زند به این سبب که اینجا کشوری است که یکی از لوگوهای اصلی اش کسب “پول” است.

به همین دلیل برای اغلب مایه داران آمریکایی به ندرت اعدام، عدالتی که به ضررشان باشد و آقای بالای سر وجود دارد و همه بی استثنا در حاشیه ای امن و تپل مپل قرار دارند مگر، گرفتار توطئه ای خارج از گروهی شوند. حاشیه ای که فراتر از قانون است و باعث می شود همیشه و تا نسل ها در امنیت باشند.

Print

درج دیدگاه

نوشته های مشابه