من خیال می کنم برخی آدم حسودها طوری هستند که در گذشته و امروزشان، خواسته و علاقه دیگران مهمتر از خواسته وعلاقه خودشان بوده. آن ها مثل نخودی ها نادیده گرفته شده اند، یا توسط دیگران، یا توسط خودشان. پس موقعیت و فرصت نداشتند خود را به اندازه کافی بالا بکشند. حتی یک رابطه عاطفی اگر داشته اند، به خاطر درون مشوش شان فرصت نکردند از آن لذت ببرند.
شاید به همین دلیل کم کم، آدم حسود “معتاد مقایسه کردن” می شود. مقایسه خودش، رابطه اش، شغل اش، ثروت اش ،اندام اش، تحصیلات اش، و هر چیزی از خودش با دیگران، اما آن مقایسه ای که به طرز احمقانه اش همیشه امتیاز بیشتر را به آن سوی مقابل می دهد که خودش را با آن وزن و باسکول کرده.
برخی از این جماعت، خودشان خودشان را جدی نمی گیرند. مثل دختری که شیفته پسری است، اما فکر می کند هر دختری اگر سر و کله اش پیدا شود در دنیای آن پسر می تواند این رابطه را از او بگیرد. چرا؟ چون فکر می کند خودش آدمی است که آن پسر مثل آب خوردن می تواند رهایش کند. فراموشش کند. مثل چای کیسه ای خیسیده بگذاردش روی نعلبکی زندگی. یا در مقابل پسری شکاک که درباره دوست دختر و همسرش این گونه فکر می کند. فرقی ندارد.
خوب پارتنر یک رابطه، چه آدمی را مثل آب خوردن رها می کند؟ ساده است؛ احتمالا آدمی که برایش ارزش خاصی ندارد. نه جذابیتی، نه دوست داشتنی بودنی و نه تعلق خاطری، این می شود تلقی پشت پرده آن آدم حسود از خودش و رابطه اش با آن پارتنر. یعنی خودش، به خودش می گوید از تو راحت می شود گذشت. حال در دنیای کاری هم همین است، در دنیای ورزشی و هنری هم همین با تفسیرهای خاص خودش. آن جا جای معشوقه با رئیس و تماشاگر و مخاطب اثر عوض می شود.
گاهی این ها در فرآیند حسادت از فن های خنک کننده و برودت زا کمک می گیرند. یعنی فکر می کنم گاهی افرادی که حسودند اتفاقا بخشی از همین حسادت مثل سیستم خود ایمنی قرار است مانع احساس حقارت شان می شود! چرا؟ خوب مثال می زنم. فرض کنید دوست من هیبت الله یک پورش دارد، و یک دوست دختر بسیار زیبا هم. من پیش سیامک می خواهم درباره هیبت الله حرف بزنم. می گویم ببین او پورش دارد، یه دختر خوشگل هم، اما خوب، سیامک می دانی که هیبت دیپلم ندارد؟ تازه قیافه هم ندارد، این که چیزی نیست، شومبولش هم سایز هسته خرماست.
در اصل افراد حسود هم مسایلی که حسادت شان را تحریک می نماید شناسایی می کنند، یعنی مسایلی که تحقیر می کند یا آن ها را به نقطه جوش می رساند، و هم دنبال عیب هایی می گردند که در ناخودآگاه شان با آن تاب مقاومت داشته باشد و روان شان بیشتر از این دپرس نشود. مثل قالب های یخی که داخل این دیگ در حال جوشیدن می اندازد.
به همین دلیل است که اکثر این تیپ آدمهای حسود آدم هایی که بدان ها حسادت می کنند را ترک نمی کنند، می مانند تا مدام در معرض دیتا گرفتن و مقایسه و زیر سئوال بردنش باشند. عین دوچرخه ثابت باشگاهی که می خواهند دائم روی اش رکاب بزنندو می دانند جلوتر نمی روند، اما از رکاب زدن حظ می کنند. خودآزاری پنهان دارند. اما خودشان نمی فهمند. چون این رفته زیر پوست شخصیت شان.
حال به خیالم چیزهای دیگری هم هست. آدم حسود اکثر مواقع خودش را دست کم می گیرد ، هرچند در ظاهر خود را فردی قدرتمند و سوار بر اوضاع نشان دهد. در نتیجه می آید نقد می کند، اما نقد خصومت آمیز. حرف حساب ندارد بزند، به نقطه جوش می رسد و فحش و فحشا راه می اندازد. دائم دنبال غلط گیری و زیر و یک خم سوژه را گرفتن است. یا بدتر از آن، به عنوان یک دوست به شما نزدیک تر می شود تا در موقع مناسب ضربه بزند. چرچیل های حسود که در اجتماع کم نیستند.
افراد حسود اصولا انسان های شادی نیستند، و نمی خواهند هم باعث شادی دیگران شوند و برای پیشرفت اطرافیان قدمی بردارند و وقت و انرژی بگذارند. آدم هایی هستند که انواع ایده آلیست شان خودشان هستند با خودشان و معمولا ملت را آدم حساب نمی کنند، انواع معمولی تر شان هم با دیگران هستند اما در حال آن ژانگولربازی های بالا.
چنین شاهکاری باور دارد بدبخت است، یعنی به ندرت خودش فکر می کند خوشبخت است. درست تربیت نشده، با در محیطی طبیعی نبوده، اگر بود، در طول دوران کودکی تا بزرگسالی یاد می گرفت که بر توانایی های خودش تمرکز کند و به قابلیت های خاص خودش تمرکز کند. نان اش را از راه خیس کردن نان دیگری گرم نمی کرد.
و در نهایت، آدم حسود به باورم به سختی می تواند پیشرفت و سعادت اطرافیان را نتیجه تلاش و سختی کشیدن شان حساب کند، او تصور می کند موفقیت همه به جز خودش، بیشتر بر مبنای شانس و پارتی و سرنوشت است. گویی آدم های بالاتر از او همه از داخل تخم مرغ شانسی بیرون آمده اند.
چنین آدم هایی معمولا با دیدن موفقیت های دیگران، بلافاصله یک Lable روی آن می چسبانند و سعی می کنند صورت مساله را پاک کنند. صورت مساله چه هست؟ از خودشان راضی نبودن، احساس حقارت کردن و شکست های اجتماعی ناشی از ضعف ها و تنبلی های خودشان.
بار بعد که به یک آدم حسود برخوردید، خیلی ناراحت نشوید، برای یک بار هم که شده بدین فکر کنید او زندگی طبیعی نداشته است. تشنه توجه و تشویق است، پس چیزی را که در پشت پرده می خواهد، در جلوی پرده به او بدهید. این بزرگترین لطف شما به اوست. کوچکترین کاری که می توانید انجام دهید تا حال اش بهتر شود.