خوب یا بد، به غیر از ایرانی ها و آمریکایی ها، دوستان جهانی زیادی دارم. البته این تفاخر نیست، خود به خود اتفاق می افتد و نرم زندگی در آمریکاست که از همه جا در آن زندگی می کنند. دوستان روس تبار، عرب تبار، چینی و ژاپنی و هندی تبار، یا از آمریکای جنوبی و لاتین ها. خاصه زندگی در کالیفرنیا همین است. ناخواسته در یک “ایالت جهانی” هستم و دوستانی از ده ها فرهنگ متفاوت پیدا می کنم.
حال اگر آن که در ایران زندگی می کند ایرانی جماعت را خوب بشناسد، آن که سال ها در کالیفرنیا زندگی می کند عرب جماعت و روس جماعت و مکزیکی جماعت و خلاصه مردم دیگر کشورها و روحیات شان را اگر دقیق و نکته سنج باشد کم کم خوب می شناسد. از سنت ها و طرز فکرهای شان مطلع می شود و در نهایت می تواند بفهمد که فرهنگ آمریکایی یا ایرانی چه تفاوت ها و شباهت های مهمی با دیگر فرهنگ ها دارد و Google Map دنیای آن ها هم دست اش می آید.
آن روضه بالا را آمدم تا این پایین بگویم چقدر طرز فکر من درباره رفتار مردم جهان، حتی رفتار خود ایرانی ها، می تواند متفاوت با کسی باشد که همه عمرش تنها داخل ایران یا تنها داخل یک شهرستان زندگی کرده است و از طرز رفتار زندگی مردم دیگر کشورها خبر ندارد چون تجربه اش را نداشته است. آدم هایی با شرایط زندگی من که کم هم نیستند به جبر زمان، این بینش و تجربه را پیدا کرده اند که بتوانند از بیرون به مردم خودشان یا دیگر کشورها نگاه کنند و صدر و ذیل رفتارشان را فارغ از “وطن چسبی” و الکی “وطن پرستی” تماشا کنند.
یکی از این مسایل، کمدی به نظر آمدن رفتارهای اخیرا مد شده در قشری محدود از ایرانیان است اکثرا تحصیل کرده و جوان (و پدرمادرهای تحت تاثیرشان) است وقتی وارد این موج های اینترنتی و غیر اینترنتی می شوند.
خاصه آدم های “خود خاص پندار” ای که در اینستاگرام و توئیتر و فیس بوک مثل دسته های زامبی با هشتگ گذاری و مطلب گذاری این طرف و آن طرف هجوم می برند. به چه هدفی؟ به هدف تاثیرگذاری در Public و رسانه های ایران و جهان. آیا ایرادی دارد؟ البته که نه. ولی اگر بیایید عقب تر بایستید و نگاه کنید، یک نمایش کمدی است. اما چرا؟
چون اصولا خیلی از این ها دقیقا نمی دانند دارند چه می کنند، فقط می دانند باید به رنگ جماعت شوند و هجوم ببرند برای یک چیزی که با هم قرار گذاشته اند و این را شرکت در یک حرکت جمعی می دانند که در اصل مثل “مد” در فشن عمل می کند. چون الان سبز روشن مد است، من هم مطابق با مد باشم.
یک نمونه از این هجوم های چشم بسته و نمایشی، بعد از فرمان اخیر مهاجرتی و به وضوح نژاد پرستانه پرزیدنت ترامپ در آمریکا، قبل از تظاهرات ۲۲ بهمن در شبکه های اجتماعی پیدا شد با عبارت #LoveBeyondFlags و این موج که پرچم امریکا را آتش نزنیم یا این که در تظاهرات پیام ها و پلاکارت های دوستی برای مردم آمریکایی بالای سرمان بگیریم! عاشق این هم شده بودند این هشتگ گذاری در جهان صدا کند!
حالا این داستان مضحک کی بوجود آمد؟ بعد از این که ایرانیان بزرگترین قربانی سخت گیری های ورود به امریکا شدند، یک عده تازه یادشان آمد باید با نژاد پرستی و رفتارهای ضد قومی و ضد مذهبی این طور و از طریق شاخه گل گذاشتن در تفنگ آمریکایی ها پاسخ داد تا جهان نظاره گر ما ایرانیان را به عنوانی ملتی مهربان و فهمیده بیابد و لابد خجالت هم بکشد و بعد بگوید خدا مرگم بدهد، چرا این ایرانی های عزیز و نازنین را باید از ورود به امریکا منع کرد!
می خواهم به دو نکته اشاره کنم. چون از قدیم و ندیم گفته اند شتر سواری دولا دولا نمی شود. یا این جمله نخ نمای به جای تغییر دادن جهان، تغییر را از خودت شروع کن را کمی نبش قبر کنم.
آیا بدرفتاری و برخورد ناشایسته با مهاجران افغانستانی در ایران، حرفی تازه است؟ خیر نیست. من این را در مدتی که در ایران زندگی می کردم به وضوح دیدم. بارها این را با چشمان خودم در تهران و اصفهان و اهواز دیدم که برخی ایرانی ها چه رفتار تحقیر آمیزی با افغانستانی ها می کردند. چه جلوی شان، چه پشت سرشان. خیلی از آن ها هنوز نمی دانستند که این مهاجران را نباید به واحد پولی شان افغانی صدا کرد و درست است بگویند افغانستانی.
خودمانیم؛ فارغ از این چند دهه ظلمی که به این قوم در درون جامعه ایران وارد شده، این همه نژاد پرستی (زیرپوستی یا آشکاری) که در اکثر ایرانیان نسبت به این گروه از فارسی زبان ها و مثل خودمان مسلمان ها وجود دارد، آیا ما فقط براق و هیجان زده می شویم تا از این پلاکارت ها و هشتگ های اینترنتی انسان دوستانه برای ابراز دوستی و نزدیکی؛ جایی که نفع خودِ ایرانی مان حکم می کند، هوا کنیم؟
آیا این کاری که آمریکایی ها آمدند فرودگاه برای دفاع از شان و منزلت مهاجر مسلمان کردند را ما با برای مهاجر افغانستانی تا به حال کرده ایم وقتی آن ها را از حقوق تحصیلی و غیر تحصیلی محروم می کردند؟ وقتی هزار هزار اخراج شان می کردند؟ وقتی داخل پاسگاه های مرزی تحقیرشان می کردند و یک ساعت کلاغ پر به آن ها می دادند و ویدئوهایش منتشر می شد برای خنداندن ما؟ یک بار هم انجام اش داده ایم این اعتراض اجتماعی را؟ فقط یک بار؟ یک بار هم نه، نیم بار؟
چند نفر از ما، اگر پسر یا دختر مان عاشق یا شیفته یک افغانستانی شود با این مساله روشنفکرانه برخورد می کنیم و آن را جزو آزادی های اجتماعی فرزندمان در انتخاب محسوب می کنیم؟
مطمئنا خیلی های مان می گوییم هرکس به جز یک افغانستانی! این مهاجران به سختی می توانند درس بخوانند. گواهینامه بگیرند. باایرانی ها ازدواج کنند. تفریح کنند و حتی به سختی اجازه داده می شوند وارد سیستم سیاسی و حکومتی بشوند و به عمد هم توسط جامعه و هم توسط حکومت بیشتر در سطح کارگری و فقر نگاه داشته می شوند. واقعا چرا؟ فکر کنیم.
مگر خیلی از ایرانیان به زعم خودشان از اوضاع بد و نا مطمئن ایران فرار نمی کنند و به جایی مثل اروپا و آمریکا پناهنده نمی شوند برای زندگی بهتر و رسیدن به آرزوهای خودشان و فرزندان شان تا قبل از مردن، خوب اگر ما انتظار داریم در آن جای دیگر به حقوق ما و این ذوق ما برای شروع دوباره احترام گذاشته شود، چرا همین درک را نسبت به شرایط افغانستانی ها نداریم؟ فکر کنیم.
من می خواهم بگویم متاسفانه اکثر ایرانی ها بطور میانگین درک پایین تر و دنیای فکری نازل تری نسبت به مردم اروپا و امریکا دارند وقت پای رعایت حقوق اقلیت های مهاجر به میان می آید. یا صحبت از نژاد پرستی می شود که در آن ید طولایی داریم. منتها از بیرون این زشتی رفتار خودشان را نمی توانند ببینند. چون نگاه جهانی نمی توانند به رفتار خودشان داشته باشند. جایی که پای خودشان می آید وسط اما واکنش نشان می دهند.
درست عین همین داستان، میان ما و مردم عرب زبان دارد اتفاق می افتد. چرا اگر جایی مثل امارات مانع ورود ایرانیان شود ما با عبارتی مثل صدسال سیاه می خواهیم به ممکلت این ملخ خورها نرویم و این ها هم برای ما آدم شده اند و … برخورد می کنیم. اما اگر همین کار را امریکاییها یا فرانسوی ها با ما بکنند به جای نقد و دفاع از جایگاه خودمان و این طور درشت نژاد پرستانه حرف زدن، کوچولو می شویم و پلاکارت و هشتگ بازیِ “بیا با هم دوست باشیم و قهر نکنیم” راه می اندازیم؟ آیا این یک کمدی اجتماعی نیست؟ آیا این معنی اش این نیست جایی که به نفع مان نباشد این چیزها را معترض می شویم و وقتی پای خودمان در میان نباشد، سوت زنان رد می شویم؟
کشورهای عربی و عرب ها را کوچک و حقیر می بینیم و اما نمی توانیم به آمریکایی ها چنین حسی داشته باشیم. چرا؟ واقعیتش این است که عرب ملخ می خورد، فرانسوی قورباغه می خورد، آمریکایی هشت پا می خورد و ایرانی هم داخل جمجمه گوسفند ، و همه این ها، فارغ از این که چه می خورند، چه مذهبی دارند، از کجا آمده اند، همه انسان جهانی اند و حقوق یکسان و احترام مساوی باید داشته باشند. این را اول باید خودمان “بفهمیم”، و “نشان بدهیم”، بعد مثل حمله زامبی ها پلاکارت بازی و هشتگ بازی راه بیندازیم.
فکر می کنم بار بعد که خواستیم از این امواج اینترنتی واجتماعی کج و کوله راه بیندازیم تا در رسانه های دنیا انعکاس پیدا می کند و یک احساس سرخوشی الکی به خودمان بدهیم، بهتر است انسان خوب بودن و بالاخص احترام به مسلمان گذاشتن را از داخل کشور خودمان شروع کنیم. این حرفی غیر منطقی است؟
یاد بگیریم چطور به افغانستانی های (مسلمان) و عرب های (مسلمان) همان طور زیبا و انسان دوستانه نگاه کنیم که می خواهیم آمریکایی ها به ما هم نگاه کنند. نگران این مهم نباشیم و بهمان بر نخورد که چرا اعتبار ما و سومالیایی ها در امریکا به یک اندازه وزن پیدا کرده برای ممنوعیت ورود و اجازه زندگی کردن، به جای اش به این فکر کنیم که ما برای چند روز دقیقا همان حالی را از تحقیر شدن داشتیم که سال هاست افغانستانی ها در ایران دارند و صدای شان هم در نمی آید.