انعام دادن در فرهنگ آمریکا یک مساله جا افتاده است. معمولا ۱۵ درصد هزینه خدمات است. مثلا شما اگر بروید رستوران و هزینه نهایی اش بشود ۱۱۰ دلار، قاعده این است که ۱۷ دلار انعام هم کنارش می گذارید. حال یا نقد، یا می نویسید روی Bill که از کردیت کارت تان ۱۲۷ دلار بردارند. آرایشگاه هم بروید همین است، تاکسی فرودگاه هم بگیرید همین است.
حال جالب است که وقتی با دو دوست عرب ام که هردو علوم نظامی می خوانند و بسیار ثروتمندترند و فرزندان دو سیاستمدار عمانی هستند می رویم به رستوران، معمولا روی این مساله مشکل پیدا می کنم. به این خاطر که آن ها اجازه نمی دهند انعام روی میز بگذارم. در اصل در فرهنگ آن ها انعام دادن توهین محسوب می شود. کار جالبی نیست. خیلی نهی می کنند. می گویم این جا فرهنگ خودش را دارد و گوش نمی کنند. در نتیجه من وقتی این بچه ها از روی میز بلند می شوند خیلی پیش امده برمی گردم و پنهانی روی میز انعام می گذارم. می دانم یک بخشی از درآمد گارسون ها از همین انعام هاست. پیش می آمد که فکر کنم این ها چقدر آدم های بی احساس و بی توجه به نیازهای کارمندان این مکان ها هستند.
چند روز پیش بعد از کلاس گروه شان مرا دعوت کردند که برویم یک جایی در خیابان هالیوود بولوارد هم چیزی بنوشیم و هم شامی بخوریم. گفتم می آیم. من اهل نوشیدن نیستم و آن ها هستند. با این حال نماز و همه عباداتشان سر وقت است و دقیقه ای این سو و آن سو نمی شود و این عجیب است. بعد از کلی صحبت درباره عربستان و ایران و یمن، که البته مثل من مخالف سرسخت ایده حمله عربستان به یمن بودند، وقتی غذا تمام شد و آن کاغذ هزینه ها Bill را آوردند خوب طبق معمول دنگ های مان را گذاشتیم روی میز و اما وقتی بلند شدیم دیدم حجم زیادی اسکناس هم زیر بشقاب های شان اضافه گذاشتند. تعجب کردم. خیال کردم اشتباه کرده اند چون مست بودند اما دستم را گرفتند و بردند بیرون. سوار اتومبیل که شدیم گفتم داستان چه بود؟ گفتند این رستورانی است که همه گارسون هایش سرطان دارند. یعنی صاحب رستوران چنین افرادی را استخدام می کند.
این اولین رستوران با شرایط متفاوتی در آمریکا نیست که می روم. رستوران هایی هستند که همه گارسون ها و آشپزهایش زندانیان آزاد شده هستند که جایی آن ها را استخدام نمی کنند و اما کسی همه آن ها را دعوت به کار می کند. یا فروشگاه های دکوراسیونی که همه کارمندانش معلول هستند. یا جاهایی که خصوصیات مشابه دارند. اما از نکته اصلی دور نشوم.
می خواستم بگویم شاید اگر من حتی می دانستم گارسون های آن رستوران سرطانی هستند بیشتر از آن ۱۵ درصد انعام نمی گذاشتم و طبق روال خودم عمل می کردم. اما آن هایی که هیچ وقت این کار را نمی کردند فهمیدم این بار اضافه بر ۱۰۰-۱۲۰ دلار پول غذای شان، ۵۰۰ دلار هم زیر بشقاب های شان گذاشتند. مطمئن هستم اگر متوجه نمی شدم آن ها هم هرگز نمی گفتند. نمی شود آدم ها را سیاه و سفید پیش بینی کرد. خاصه وقتی پای فرهنگ به میان می آید. فهمیدن جزئیات حسی و فکری مردم دیگر ملل ها خیلی جالب است. گاهی درست آنجایی که فکر می کنید یک آدم یا یک ملت بی احساس است، احساسات شان را خیلی پر رنگ تر نشان می دهند.