سال ها پیش، وقتی دوران تحصیلم در رشته علوم سیاسی سپری می شد، درست وقتی که فکر می کردم برای درک و فهم و تحلیل مسایل جهان نیاز به هر اطلاعاتی دارم، نمی دانستم با عضو شدن بیش از حد در خبرنامه ها و توئیتر آدم مشهورها و فیس بوک سیاستمدارها و هر نوار و کاغذ و کانال و روزنامه خبری که می توانست به من خبر و رد پایی بدهد، در اصل یکی از اشتباهات بزرگ زندگی ام را مرتکب می شوم.
یک جایی، متوجه شدم “تشنگی برای خبر” در من تبدیل به یک بیماری شده. تشنگی که در ظاهر باعث می شد حس کنم در شکار و کسب خبر باید از همه جلوتر باشم و زودتر از دیگر تحلیل گرها یا دوستانم آن ها را بفهمم. یک تفکر از بنیان احمقانه. این تشنگیِ اطلاعات، بعدها یکی از بزرگترین دلیل های استرس و اضطراب در زندگی ام شد. مساله ای که کمی بعد نه تنها کنارش گذاشتم، نه تنها ۹۰ درصد منابع پراکنده گوی خبری اطراف ام را حذف کردم، که مقابلش ایستادم تا یک قربانیِ خبر نباشم.
بیایید فکر کنیم. دانستن جزئیات برخورد دو قطار در برزیل به ما چه ارتباطی دارد؟ دانستن به زندان افتادن مدیران شرکت سامسونگ در کره همین طور. یا خبرهای مربوط به تظاهرات در یمن یا اخراج کاردار سفارت کانادا توسط دولت الجزایر؟ سئوال مهم این است، با عضو شدن در این همه کانال های تلگرامی و اینستاگرامی و وب سایت های خبری و اپلیکیشن های ارسال Notification حوادث و وقایع، واقعا نیازی هست که در معرض آن ها باشیم؟ اکثرا خواهیم گفت خیر، اما Refresh کردن آن ها اتفاقا کاری است که هر روز انجام می دهیم.
رسانه های خبری، از کوچک و بزرگ، به ما اجازه سوا کردن اطلاعات نمی دهند. تنوع اخباری که به سوی ما شلیک می شود درست مثل آدامس های خوشمزه ای است که هر روز به جویدن شان عادت کرده ایم، اما از مواد قندی دیر حل شدنی که ممکن است وارد روح مان کنند و در ناخوداگاه مان باعث آسیب شوند بی اطلاع مانده ایم.
خیال می کنم رسانه ها به مرور و به عمد ما را طوری بار می آورند که ترس از دست دادن خبر و به روز نبودن، باعث می شود همیشه آن ها را جستجو کنیم، لغو اشتراک شان نکنیم و دائم در حال Refresh کردن اطلاعات آن ها باشیم. اطلاعاتی که در مجموع، کمتر روزی باعث آرامش ما می شوند، و بیشتر مثل یک دستگاه ساندویچ ساز ، جزئی از موتور استرس و اضطراب تولید کن روزانه ما شده اند.
از زمانی که از این دایره خبری بیرون آمدم و به شدت در خبرخوانی گزیده جو شدم، متوجه شدم که در اصل چیز مهمی را از دست ندادم. واقعیت اش این است که اکثر خبرها، فارغ از ارزش خبری شان، درست مثل صدای بوق اتومبیل هستند. هشدار دهنده، اما بی فایده. در نتیجه در پشت پرده، واکنش منفی مغزما را با خود دارند.
بخش مهمی از اضطراب های روزانه ما که دلیل مشخص اش را نمی دانیم، از در معرض هر خبری قرار گرفتن است. خاصه وقتی رسانه ها با فرو کردن عباراتی جنجالی در تیترها و سو تیترها می خواهند دوباره ما را به سمت خودشان دعوت کنند. سئوال این است، چرا اخبار آرامش بخش به ندرت در میان مردم پخش می شوند؟ پاسخ ساده است، اکثر رسانه ها معتقدند اتفاق بد، خبر است، نه اتفاق خوب!
قصه این است، بیزنس خبر، یا پول درآوردن از تبلیغات کنار خبر. دومی اما بیشتر. اکثر کانال های ریز و درشت تلویزیونی و روزنامه ای و اینترنتی، حتی همین کانال های تلگرامی فارسی، با پخش خبر، دست به پول سازی می زنند. قصد واقعی آن ها حس مسئولیت به مطلع کردن ما نیست، قصد واقعی آن ها بیشتر معتاد کردن ما به Refresh، و در ورای آن گرفتن تبلیغ و ثروتمند شدن است.
در اصل ما، با در اختیار گذاشتن ذهن خودمان برای رسانه هایی که ۹۰ درصد اخبارشان تاثیری در زندگی روزانه مان ندارند جز وارد کردن پنهان تنش با دست خودمان به خودمان، آن ها را پولدارتر هم می کنیم. دراکثر مواقع، تولید و بمباران خبر، مساوی است با ثروتمند شدن آن ها و این مساله ای است که باید بدان آگاه باشیم و بعد انتخاب کنیم.
آن ها نه ارزشی برای وقت ما قایل هستند، نه دقتی به نیازهای مان می کنند. درست مثل یک دستگاه عظیم شلیک هستند که به سوی ما اطلاعات پرتاب می کنند. اگر دقیق باشیم، اگر فکر کنیم از ۲ هزار خبری که هفته پیش خوانده ایم چند درصدش به زندگی بهتر و فهم عمیق ما از اطراف مان می توانست کمک کند، بعید است به عددی بالای ۱ درصد آن دو هزار خبر برسیم.
سئوال این است که چرا آرامش ذهن خود را برای آن ۹۹درصد از میان می بریم؟ یادمان باشد اگر در استخر های خبری قرار گرفتن، انسان ها را داناتر و قوی تر می کرد، امروز خبرنگاران انسان های قدرتمندتر، فکورتر و تاثیرگذارتری نسبت به روشنفکران و اندیشمندان بودند. در حالی که خیل عظیمی از خبرنگاران در همه جای دنیا افرادی در سطح مانده و بی تحلیل اند.
ساده بگویم، عضویت در بسیاری از همین کانال های خبری تلگرامی و اپلیکشن ها و وب سایت ها، صرفا وقت تلف کردن است. ما وقت می دهیم، آن ها اما بیزنس می کنند. این عیب نیست، اما اصل ماجراست. خوب فکر کنیم که چطور لحظه به لحظه و برای هفته ها اخبار روابط میان پوتین و ترامپ برای خیلی از مردمی که آن را با کنجکاوی دنبال می کردند، در اصل یک سریال خبری بی مصرف بود، و هنوز هم هست!
اگر ۵۰۰ میلیون نفر در دنیا این خبرها را پیگیری و در اصل صرفا Refresh خبری می کرده اند، حساب کنید چند صدمیلیون دقیقه وقت تلف شده جهانی وجود داشته است. رسانه ها هوشمندانه این طور القا می کنند که اگر Up-to-date نباشیم، احساس شرمساری و کمبود و عقب ماندگی باید داشته باشیم. در حالیکه فکر می کنم تحلیل داشتن و عمیق شدن در آن ۱ درصد خبر، مساله مهمتری است.