صفحه اصلی فرهنگفرهنگِ زیبایی شازده حسودها

شازده حسودها

نوشته پرنس‌جان
فرهنگِ زیبایی

درباره این سه گزینه فکر کنید. بهترین دوست تان از یک دانشگاه معتبر آمریکایی پذیرش می گیرد و اما شما Reject می شوید. شما از همان دانشگاه معتبر پذیرش می گیرید و کمی بعد هم دوست تان موفق به این کار می شود. و سرآخر این که بهترین دوست تان و خودتان هر دو در گرفتن پذیرش Reject می شوید.

کدام یک از این سه اتفاق بیشتر باعث ناراحتی می شود؟ افرادی که گزینه اول را انتخاب می کنند افرادی هستند که موفقیت دیگران باعث تلخی (Bitterness)، گوشه گیری و احساس سرخوردگی در آن ها می شود، یعنی شازده حسودها، اما این می تواند طبیعی ترین قیافه از یک حسادت ورزی باشد.

علم روان شناسی تعریف آن را لخم تر کرده. می گوید که آدم حسود، از دست آورد و موفقیت آن یکی دردش می آید. خشم پنهان (Frantic sense) می گیرد. خودمانی تر که بگوییم، زورش می آید. یک واکنش دفاعی Defensive reaction، از جلوتر رفتن دیگران.

شازده حسودها، انواع بدتری هم دارند. روزی خدا به مسعود فراستی گفت از من چیزی طلب کن مسعود تا به تو بدهم، اما هرچه دادم به فرهادی دوبرابر می دهم. فراستی هم فکری کرد و گفت یک چشم مرا کور کن! و هستند آدم هایی که در میان آن سه گزینه، گزینه آخر را به جای دوم انتخاب می کنند. رضایت شان به این قیمت است.

در غرب ما دو واژه داریم. Envy و Jealousy. خوب از معادل فارسی این ها خیلی مطمئن نیستم. Envy یعنی فردی که با فکر کردن به موفقیت، پیشرو بودن یا درمقام برتر بودن دیگری احساس درد روحی و خشم پنهان بکند. Jealousy اما یعنی ترس تو از این که جایگاه خودت را از دست بدهی و کمتر دیده بشوی و از این مساله دچار درد و خشم بگردی.

آقاپسری ممکن است برای به دست آوردن یک دختر زیبا رقیبی داشته باشد و دچار Jealousy شود هربار که حس کند آن دختر به مردی دیگر نزدیک تر است. اما Envy یعنی تو زنی زیبا و متاهل را ببینی و به همسر او از داشتن چنینی زنی، احساس درد و رنج کنی. پس ما به کسی که یک پورشه می خرد ممکن است Envy داشته باشیم، با کسی که سرکلاس دانشگاه به جای ما شاگرد اول می شود اما احساس Jealousy را تجربه کنیم.

اما از اینجا به بعد حسادت را با فضای ایرانی اش تعریف می کنم. یکی از مهمترین خصوصیات افراد حسود، چرتکه باز بودن جهت مقایسه است. نقطه مضحکِ ماجرا کجاست؟ آن جا که در مقایسه همیشه خود را بازنده می کنند. چون انسانی خودستا که در مقایسه درونی دیگران با خودش، خود را هربار Loser می داند. این بازندگی را اما با رفتارها و عکس العمل های خودشیفته اش لو می دهد.

می دانستید برای شازده حسود داستان ما تحسین و تشویق کردن دیگران سخت است؟ می دانستید او اگر در جمعی از دیگران بیشتر از آنها تمجید شود مثل سماور مادربزرگ ها دود می کند؟ و می دانستید برای شازده حسود، “مچ گیری” و “تذکر دادن” “ایراد پیدا کردن” همیشه جذاب تر و مهمتر از دست گذاشتن روی نقطه قوت ها است؟ برای همین است این جماعت پای ایرادگیری باشد، حال تان را می پرسد!

در ورژن جدید، شازده حسودها مدرن هم شده اند. با تکنیک های زیرپوستی، انگار که یک عمر سرکلاس های بازیگری استاویلانسکی نشسته باشند. در ظاهر با عنوان تحسین کننده و دوست نزدیک می شوند، اما به دنبالِ وقتِ مناسب تا با ساطور بر طناب موفقیت و اعتبار شما بزنند.

اول اش Nice اند، و Good for you کنان دست مز‌ورانه شان را دور گردن از همه جا بی خبر شما می اندازند و اما به جایش، تُپل برای تان از پایین و بالا می زنند.

شازده حسودهای مدرن تر، از دور شما را ضربه نمی زنند، باید وسط هدف بزنند، پس حسابی نزدیک می شوند تا ضربت دقیق تری بزنند. اول اش می شوند منتقد دلسوز و دوست صادق، بعدانرژی ها و احساسات خوب تان را یواش یواش مثل یک زالو می مکند. آنجا که یک روز تازه می فهمید کینه توزی (Ressentiment) از آن ها می باریده و شما در خوابِ اعتماد بودید.

شازده حسودها، گاهی آنقدر بیمار می شوند که به لذت از بدبختی و فلاکت دیگران می رسند. به آن ها می گویند Schadenfreude ها. از غم دیگران شنگول. دیگر تنها به درجا زدن شما راضی نیستند، که مثل اکیوسان می نشینند و تمرکز می کنند و با شمردن شکست های تان کیف شان کوک می شود. انگار که از خماری منقل لذت می برند. جنسِ دردسرهای تان که خوب باشد، عجیب سرحال می آیند.

می دانستید افرادی که با شایعه و پخش اخبار بد زندگی دیگران به قصد تحقیر و به دردسر افتادن دیگران هستند از همین Schadenfreude ها محسوب می شوند؟

می دانستید در آمریکا از پرفروش ترین مجله ها ، نشریاتی هستند که مملو از اخبار این چنینی درباره آدم معروف ها و آدم موفق ها هستند؟ تاسف برانگیز است که چه جمعیت عظیمی از همین جامعه آمریکایی برای خواندن خبر بدبختی و طلاق و بیماری دیگران و گفتن یک “خوبش بشود” پول می دهند.

بزرگترین مشکل شازده حسودها، یکی این که آنقدر این میکروسکپ مسخره شان را بر زندگی دیگران می گذارند که از دیدن به اندازه خودشان محروم می شوند. تصویر بزرگ تری از قابلیت های دیگران را برای درد کشیدن و خشمناک شدن جستجو می کنند، اما اینقدر کودن اند که به دنبال تصویر بزرگتری از خود برای کشف توانایی ها و استعدادهای شان نیستند.

از نظر من حسادت، یک خودستا هم هست، وقتی آن خودستایی را میان خودش و خودش مدام برگزار می کند. آدمی که توان تحمل بالا رفتن دیگران را ندارد، چون خودش درباره خودِ دیروزش به خود امروزش دروغ گفته است.

از این رو برای آرام کردن خودش توسط خودش، یا موفقیت دیگران را انکار می کند، یا به واقعی بودن آن موفقیت شک می کند، و اگر به هیچ کدام از این ها موفق نشود، سعی در تحقیر و خرابکاری می کند. این، دنیای کپک زده شازده حسود هاست.

یکی از نکات جالب این است که شازده حسودها، اغلب این حس را درمورد نزدیکان خود دارند و کمتر غریبه ها. اگر دوستِ دوستشان در المپیاد ریاضی برنده شود حتما آن را در خانواده مطرح می کنند و در تلویزیون نشان اش می دهند. با آن برای خود Credit می خرند. اما اگر دوست خودشان آن برنده در المپیاد باشد، تلویزیون را که روشن نمی کنند هیچ، مدتی هم ارتباط شان را با او قطع کنند!

بیشتر از موفقیت های دیگران استقبال می کنند، اگر برای خودشان Credit داشته باشد، نه این که الگو باشد. اگر یک هنرمند مشهور غریبه را در رستوران ببینند در حد قطع نخاع با او سلفی می گیرند و امضا می خواهند، اما اگر او یکی از اعضای فامیل یا دوستان نزدیک شان باشد، این کار را کسر شان خود می دانند! از موفقیت ها و دست آوردهای بزرگ شما پیش خودتان تحسین نمی کنند و اما آن پشت می روند تا عین شیپورهای ناپلئونی جار بزنند که شما دوست نزدیک آن ها هستید و Credit اش را بگیرند!

شازده حسود ها اغلب به کسی حسادت می کنند که در Field خودشان باشد. عکاس به نویسنده حسادت ندارد، اما به عکاس دیگر شاد. کبابی به کبابی، فراستی به فرهادی. چه خوب گفته برتراند راسل که یک گدا به ثروتمند شهر حسادت نمی کند، به گدای دیگری که کلاه اش از سکه پرتر است حسادت می کند.

حال برخی آدم حسودها بی چشم و رو هم هستند. مثل کسی که آدم بی فایده و بی مصرفی برای اجتماع اش است و هیچ خیری از او به دیگران نمی رسد، اما آدمی که به جامعه اش خدمتی دارد و چیزی ارزشمند را عرضه و تولید می کند زیر سئوال می برد، تمسخر می کند. این افراد البته که خودشیفته های خل وضع اند. از آن ها که باید گذاشت تا در این خودشیفتگی، به مرور چسفیل شوند.

آدم های حسود اغلب تنهای اند. حتی درمعاشرت ها و جمع ها گوشه ای نشسته اند و ناخن می جوند و با خشم به موفقیت های دیگران گوش می کنند. بعد هم در این فکر بکرند که چطور در جمع خودی نشان بدهند و با خرابکاری (Sabotage) دیگران را به جان هم بیندازند. مثل کودکی که اسباب بازی هم سن و سال هایش را خراب می کند، چون خودش یکی از آن ها را ندارد.

راستی به نظر شما فضاهای فراهم شده توسط تکنولوژی سبب گسترش حسادت نشده؟ اگرچه درجاتی از حسادت در همه ما هست تفاوت در میزان بروز دادن اش، اما این فضاها آن را قوی تر نمی کند؟ هر موقعیتی اجتماعی که برای شما یک پروفایل درست کند و اجازه بدهد بین خودتان و دیگران مقایسه کنید، پر از ویروس حسادت است. برای همین نیست که وقتی از گشت و گذار در این فضاها بیرون می آییم، حس افسردگی و عقب بودن می کنیم؟ چرا به این فضاها اجازه می دهیم برای کسب درآمد، بر تقویت روحیات منفی ما موثر باشند؟

و پایان داستان این که، ای کاش شازده حسود ها، تلاش و زجر و بی خوابی کشیدن های دیگران را هم ببینند. نه از ساده لوحی، تنها نتیجه را ببینند. ای کاش یک روز بفهمند که آن ها مشکل Perspective دارند و تنگ ترین زاویه را برای تماشا انتخاب می کنند. خوب البته آدمِ تنگ، دردش را خودش می کشد.

یادتان نرود، وقتی کسی از حسادت ورزیدن به شما روی ویبره است، آن لحظه به یک چیز خیلی زیاد فکر می کند، این که ای کاش جای شما بود! وجود شازده حسودها در زندگی تان را اغلب نشانه ای برای “صندلی درستی” که روی آن نشسته اید ببینید.

Print

درج دیدگاه

نوشته های مشابه