من یک دوست آقا دارم بسیار خوش تیپ، خوش صحبت، با دست های ظریف و چشمانی نافذ. چیزی که باعث دوستی ما شد علاقه هردوی ما به موسیقی کلاسیک بود. با او در یکی از کنسرت هایی آشنا شدم که چند اثر bwv را اجرا می کردند. سمفونی های آقای باخ آهنگساز مشهور. ما بسیار دوست هستیم. فکر می کنید دوست من یک معمار باشد یا یک آهنگساز یا یک کارگر؟ اسم اش پدرو است، و شغل اش نگهبانی از یک پارکینگ اتومبیل در سینمایی محلی. ازلحاظ تجربه، به دلیل چیزهایی که درمغز شما به مرور زمان وارد شده ، بیشترین احتمال را اول به معمار بودن یا اهنگساز بودن او می دهید. چون مساله شنیدن و طرفدار موسیقی جدی کلاسیک بودن را Link می کنید به آدمی با مشخصات خاص اجتماعی از سطحی خاص. این خطایی است که تجربه در ذهن شما فرو می کند.
پرنس جان، مرفه است. از والدینی که هر دو استاد رشته پزشکی هستند. در جایی مثل آمریکا زندگی می کند، موسیقی می داند، پرواز می داند، و شما احتمالا او را به عنوان فردی صادق و دارای ایده می شناسید. او credit اجتماعی دارد. اگر یک روز در یک ملاقات یک ساعت رولکس در دست او ببینید چقدر احتمال می دهید این ساعت Fake و به جای یک رولکس ۳۵ هزاردلاری بودن، یک رولکس ۳۰ دلاری باشد؟ با چیزهایی که تا به حال از او دیده اید هیچ دلیلی نمی بینید او به خاطر شرایط زندگی اش، از Accessory فیک استفاده کند و خودش را خراب کند. این خطایی است که ۹۹ درصد بخش واقعی زندگی پرنس جان، باعث در نظر نگرفتن آن ۱ درصد Fake بودن می شود. ذهن شما باز گول می خورد. چون پرنس جان از طریق واقعیت هایی که می توانسته آنها را به شما ثابت کند، حال می تواند به راحتی یک دروغ هم به باور شما تزریق کند. (البته تشخیص ساعت فیک را به شما یاد خواهم داد بعدها)
اینها دقیقا یکی از هزاران اثرهای روانی پیشِ پا افتاده است که سازمان های اطلاعاتی دنیا برای انتخاب “خبرچین” یا Sleeper و جاسوس در نظر می گیرند. آن ها افراد را با روش های روان شناسانه و بسیار پیچیده تری از این به میان مردم می فرستند برای کسب اطلاعات برای روز مبادا. روش هایی که مردم عادی، به سادگی همیشه در حیله شان گرفتار می شوند. احتمالا پیش فرض اصلی ذهن تان از یک مامور اطلاعاتی، فردی است با چهره ای نسبتا سرد یا خشن، کم حرف و شکاک، گوشه گیر، بی اعتماد به نفس یا خیلی حراف و سطحی ؛ اما نه، این افراد می توانند کسانی باشند که به سادگی عاشق شان بشوید یا با آن ها احساس صمیمیت فوق العاده کنید. آن اولی ها تصویرهایی است که یک حکومت به عمد وارد ذهن شما می کند تا به خطای تجربه گرفتار شوید و نتوانید منابع انسانی جمع آوری اطلاعات اش را به سادگی کشف کنید.
این امروز امری مسجل است که سازمان های اطلاعاتی، از پیرمردها و پیرزن ها برای کسب اطلاعات شهری و سازمانی هنوز استفاده می کنند. افرادی که از نظر شما تنها مادربزرگ و پدربزرگ های منتظر از دنیا رفتن هستند که از درد روماتیسم صورت شان سرخ شده است. آن ها در این زمینه آموزش دیده اند، چون از ابتدا شغل شان بوده، و بیشتر کارشان کسب اطلاعات از تجمعات است. یکی از مهمترین منابع کسب اطلاعات در ایران، استفاده از دخترخانم های در ظاهر روشنفکرنما و غرق در دنیای فشن است. افرادی که وجود واقعی دارند. بعضی خبرگاران جوان و کودن ایرانی، بزرگترین قربانیان این دختران هستند. این رویه جدیدی است که بعد از سال ۸۲ پیش گرفته شد. بعد ها مشخص شد یکی از دلایل لو رفتن اطلاعات جلسات عده ای معدود از اصلاح طلبان رابطه عاطفی داشتن بعضی از آن ها با خانم های در استخدام سازمان ۴ بوده است. مساله ای که خیلی رسانه ای نشد. این روشی است که ۴۰ سال قبل موساد، به ساواک آموخت. و بعدها از ساواک وارد اطلاعات ایران شد. و برای آن روش حکم شرعی وجود دارد. استفاده از بیفاصلگی (SEX) و دنیای عاطفه ،برای استخراج اطلاعات. در ایران یکی از بزرگترین قربانیان اش، اخیرا، برخی اصلاح طلب ها بودند.
آمریکایی ها روش های جالب تری برای کسب اطلاعات میدانی دارند. این روش شان را برای اولین بار ۵۵ سال پیش بکار بستند. مثلا آن ها گاهی افرادی را برای کسب اطلاعات میدانی انتخاب می کنند که در صورت آشکار شدن، خنده دار باشد. اگر وزارت اطلاعات ایران موفق به گرفتن یک مامور انتقال اطلاعات با مشخصات مامور ۰۰۷ هالیوودی شود، شما به لحاظ تجربه باور می کنید.اما اگر به شما بگوید یک فعال حقوق زنان را، یک شاعر را، یا یک ورزشکار را به این جرم دستگیر کرده است، احتمالا شما نیز جز افرادی هستید که نه تنها اعتبار زیادی برای آن قایل نیستید، که سیستم اطلاعات ایران را متهم به مسخره بازی می کنید که چطور ممکن است یک شاعره، یا یک استاد دانشگاه، یک انتقال دهنده مهم اطلاعات امنیتی باشد!در هر حال این Game های اطلاعاتی دنیای پیچیده ای دارد. اگر فضای کانال اجازه دهد، درباره شان صحبت خواهم کرد.