این روزها خیلی بحث ارتباط انتخاب دانلد ترامپ و گره خوردن سرنوشت برجام با او در محافل ایرانی داغ است. و این سئوال مهم ملی که با آمدن ترامپ ما ایرانی ها چند درصد بدبخت خواهیم شد ؟ ۱۰%، ۲۰%، خدا درصد، چقدر واقعا؟ می خواهم ماجرا را خیلی ساده تر کنم. یک statement ساده وجود دارد. این که در دوران حضور پرزیدنت ترامپ، احتمال شکسته شدن برجام از سوی امریکا وجود دارد. دولت تهران، خاصه آقای ظریف تاکید می کند که برجام یک قرار داد چندجانبه است و خانوم موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا می گوید آمریکا نمی تواند آن را زیر پا بگذارد. از آن سو آیت الله خامنه ای هشدار می دهد که آمریکا می تواند زیرپا بگذارد و تضمینی نیست. کدام یک حقیقت را بیشتر می گویند؟ پاسخ ساده است. از این جنبه، آقای آیت الله خامنه ای با شما صادق تر است.
این طور به نظر می آید که دولت ایران و آقای ظریف با خوشبینی دیپلماتیک دارند سعی می کنند با اطمینان دادن به بار نیامدن یک فاجعه در آینده، مانع از نا امیدی در جامعه یا ریزش رای آقای روحانی برای دوره بعد شوند، اما چرا؟ به این سبب که یک سال آینده برای آقای روحانی سرنوشت ساز است. برجام کلید او برای ۸ سال ماندن است اما در ظاهر به نظر می آید آقای ترامپ “قصد” قورت دادن همان کلید را دارد. یک نکته، در برجام آنچه آمریکا بدان تن داده از لحاظ سیاست خارجه امریکا یک Executive Agreement است. به زبان خیلی ساده این که در اصل یک توافق میان رئیس جمهور اوباما و ایران است، نه یک توافق میان کنگره و سنا و دولت آمریکا (هرسه) با ایران. در نتیجه تغییر رئیس جمهور می تواند به راحتی روی آن تاثیر بگذارد. اگر دولت جدید امریکا آن را نقض کند، فارغ از هزینه هایی که برای همه دارد و کسی منکرش نیست، ممکن است همراهی اروپا را دیگر نداشته باشد. اما روی کاغذ می تواند نقض کند آن را و در این شکی نیست.
ممکن است بپرسید خوب این اتفاق کی می افتد؟ به شما خواهم گفت چه کسی گفته این اتفاق حتما می افتد؟ ما درباره یک احتمال حرف می زنیم. یادتان نرود که آقای ترامپ و مشاورانش در حالی امروز به شدت با برجام مخالف می کنند و حرف از پاره کردنش می زنند که هنوز حرفهای شان مبنای احساسی دارد و نه اطلاعاتی و مدیریتی، در اصل آن ها هنوز هیچکاره اند و بعد از ۲۱ ژانویه نیز که کارشان را آغاز کردند تا اولین تصمیم های شان دست کم ۶ ماه زمان می برد. شما فرض کنید آقای ترامپ به کاخ سفید بیاید و در کنار مشاورانش برای ۶ ماه در معرض مطالعه همه جزئیات و تحلیل های دقیق و سری و طبقه بندی شده آژانس های اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی آمریکا قرار بگیرد و در نهایت بفهمد که این کار می تواند برایش بسیار گران تمام شود. (مقایسه هزینه ریسک با تصمیم) این کار را همچنان می کند؟ البته که خیر.
او به دلیل بی تجربگی و کم اطلاعی اش در مقابل حرف افراد متخصص، انسان ضعیفی است و ما این را می دانیم. همچنین، او در شرایطی نیست که یک دردسر به این بزرگی را در حالیکه نیمی از امریکا از او خشمگین اند به مشکلات خارجی کشور اضافه کند و با ماندن در مدیریتش، چالش اضافه برای خود تولید کند. پس نکته دیگر این است، وقتی کسی استراتژی ندارد از تهدیدهای اش خیلی نگران نشوید، خاصه کسی که در مهد سرزمین استراتژیست هاست. نکته دیگر آن که این تمدید تحریم ده ساله یا تحریم داماتو، آیا آن طور که دولت ایران و رهبر ایران می گویند نقض برجام است؟ ازلحاظ حقوقی خیر. این دو هیچ ارتباطی به هم ندارند. بندهای ۲۰ تا ۲۲ قرارداد برجام دراین باره به صراحت صحبت کرده است. اما فقط این سئوال مطرح است درحالیکه سازمان ملل، آژانس اتمی، اتحادیه اروپا و گروه های نظارتی همه از حسن نیت، صداقت و دقیق بودن ایران در رعایت تک تک بندهای برجام دارد، و در حال اعتماد سازی و تزریق فرآیند صلح به زیر پوست تنش هاست، چرا باید آمریکایی ها ناگهان دست به تحریم هایی بزنند که همچنان قرار است ضرر نهایی اش به مردم ایران برسد؟ پیش از این شرح دادم که این تحریم بیشتر نفع های داخلی برای شان دارد اما یادمان نرود، این به وضوح نشان می دهد آمریکایی ها هیچ وقت دلسوز مردم ایران نیستند، و نخواهند بود و Logically درستش هم همین است.
نکته بعدی این که آیا ما کمی دچار توهم مهم بودن ایران برای ترامپ نشده ایم؟ پاسخ این است که البته که شده ایم. در اصل شما اگر از ۶ ماه پیش به این سو حرف های ترامپ را در یک جدول ارزش گذاری کنار هم بگذارید خواهید فهمید که مساله تهدید ایران جزو اولویت های پایین سیاست خارجه ترامپ است. بزرگترین اولویت سیاست خارجه او حذف داعش و بعد مقابله با چین است، داعشی که ترامپ قویا اعتقاد دارد کلینتون و دمکرات ها خالقش هستند. نکته مهم در این مساله چه می تواند باشد؟ که امروز یکی از سرسخت ترین دشمن های این گروه دقیقا ایران است. از آن سو او گذاشتن قوانین سختگیرانه مهاجرت، کنترل پذیرش دانشجویان مسلمان، ساخت و ساز زیربناهای آمریکا و انجام اصلاحات مردم پسند مهمترین اولویت اش است. ترامپ، بیشتر مرد سیاست داخلی خواهد بود تا ۴ سال نخست ریاست جمهوری اش.
یک مثال ساده می گوید اگر ترامپ با پرداخت هزینه، داعش را از میان ببرد و یا برای همیشه ضعیف کند یک قهرمان ملی و جهانی می شود، اما با دست زدن به ترکیب برجام عملا یک آدم غیر قابل اعتماد بین المللی می شود. او در شرایطی که خیلی نیاز به کسب محبوبیت جهانی و داخلی دارد و احتیاج به جدی گرفته شدن، اولین را در اولویت قرار می دهد و حکومت تهران، خواهیم دید که حتما از این فرصت برای نزدیک شدن به ترامپ استفاده خواهد کرد. همکاری که ترامپ هم برای اش جبهه گیری ندارد. حال فرض را بر این بگیریم که دولت اقای ترامپ واقعا بر قصدش برای برهم زدن برجام مصر باشد و بخواهد از ایران امتیازهای بیشتری بگیرد. او این کار را چگونه انجام می دهد؟ طبیعتا آن ها به سراغ اهرم های عصبی کننده ایران می روند. این که کاری کنند که دولت تهران مرتکب اشتباه شود و خودش برجام را نقض کند. آن ها تهران را به آن سمت هل خواهند داد. در این صورت اعتبار خود را حفظ خواهند کرد. و در طول دو سال آینده کاری خواهند کرد که اروپا نیز ایران را دوباره مقصر بداند.
اما این چیزی نیست که در شش ماه و یک سال آینده رخ دهد. یادمان نرود که هدف احساسی ترامپ این است که از ایران امتیاز بیشتری بگیرد، اما هنوز نهادهای اطلاعاتی به او نگفته اند که دولت تهران در پشت پرده چه امتیازهایی به امریکا داده است، او نامطلع است، مساله ای که مردم و روزنامه ها هم نمی دانند. قرار هم نیست بدانند. بنابراین خیلی از این تحلیل ها و ادعاها، درمقابل توافقات پشت پرده، به راحتی رنگ می بازند. طبیعتا هم دولت امروز تهران و هم آقای آیت الله خامنه ای، هردو دوراندیش اند. اگر قرار به برهم زدن بازی شطرنج باشد، ایرانی ها این کار را نخواهند کرد و مطمئنا اجازه می دهند دولت امریکا برهم زننده باشد. امروز رفتار دولت تهران در مقابل حرف ها و تهدیدهای ترامپ کاملا درست، دقیق و حساب شده است. آن ها واکنش “قوی” نشان نداده اند و خاصه آیت الله خامنه ای با یک واکنش “ضعیف”، که اگاهانه و حساب شده بود، جا را برای مذاکره آینده به وضوح بازگذاشت. خاصه این که ایشان ترامپ را انسان صادق تری به رقیب دمکرات خود خواند و این پیام خوب ضعیف و محتاطانه دیگری بود.
ایرانی ها به خوبی می دانند که ترامپ یک کودک نابالغ ورم کرده آشکار دارد. به خوبی می دانند که بعد از ۶ ماه تهدیدها و هشدارهای او به احتمال زیاد تغییر خواهد کرد. به خوبی می دانند به “شخصیت” ترامپ نباید حمله کرد و حتی اصول گرایان تندرو هم تا به حال درباره او هیچ حرف خطرناکی نزده اند، درحالیکه آقای اوباما به مراتب نسبت به او با ایران مهربان تر بوده. این تنها نشان از ترس نیست، می تواند یک هوشمندی باشد. همین طور ایرانی ها خیلی خوب می دانند که گزارش ۲۲ دسامبر (۱۸ روز دیگر) که در سازمان ملل قرائت خواهد شد پرونده ایران را سیاه تر خواهد کرد و بهتر است در این شرایط، دست به رفتار خطرناک یا احساسی نزنند و صبور باشند.
در هر حال بیاید به این موضوع به چشم مجموعه ای از تهدیدها و فرصت ها نگاه کنیم و برای هرکدام اش داستانی در نظر بگیریم. در شرایط حال حاضر هیچ کس نمی داند در آینده دقیقا چه رخ می دهد. اما می شود سناریوهای مختلف را در ذهن مرور کرد. من فکر می کنم در ایران، دولت دارد روی فرصت ها تمرکز می کند و سپاه و دفتر رهبری بر روی تهدیدها، تقسیم کاری که کاملا عاقلانه است. گذشته نشان داده که ایرانی ها معمولا استاد مقابله با تهدیدها بوده اند و اما در استفاده از فرصت ضعیف، باید دید آن ها چقدر از این فرصت ها برای تغییر دادن واکنش های دولت ترامپ استفاده خواهند کرد.
هرچه نباشد، برجام، یک توافق شکننده میان دو دشمن است، نه قراردادی برای دوست شدن آن ها با هم. با این وجود باید دید آیا هدف مشترک مبارزه با “داعش” می تواند سبب یک صیغه دیپلماتیک موقت میان دولت تهران و واشنگتن بشود؟ تاریخ نشان داده امریکایی ها بارها خلف وعده کرده و افراد قابل اعتمادی نبوده اند، اما شاید این بار قدرت ایران درمنطقه و جایگاه جدیدش در اروپا، بتواند آمریکا را در شیطنت کردن کنترل کند.