صفحه اصلی سیاستسیاستِ آمریکایی حریم خصوصی در آمریکا

حریم خصوصی در آمریکا

نوشته پرنس‌جان
سیاستِ آمریکایی

خیلی از مردم در آخرین لحظه های دوران زمامداری آقای اوباما منتظر بودند تا ببینند آیا در میان آن ها که ادعا شده علیه امنیت ملی آمریکا اقدام کرده اند و در حال بخشیده شدن یا کاهش مجازات هایشان هستند نام “ادوارد اسنودن” هم به چشم می خورد؟
او کارمند نابغه، خجالتی و محجوب آژانس امنیت ملی آمریکا (NSA) بود. اسنودن از نظر دولت آمریکا یک دشمن غیرقابل بخشش محسوب می شود. نه تنها به این خاطر که از میزان خارق العاده جاسوسی غیر ضروری حکومت ایالات متحده از مردم خودش و مردم دیگر کشورهای جهان پرده برداشت، نه فقط به خاطر میلیون ها سند فوق سری که با خود از آمریکا خارج کرد و مشخص نیست در کجا نگهداری می کند، که خیال می کنم به این سبب که برای پناهندگی و در امان ماندن، کشور روسیه را انتخاب کرد.

جایی که بزرگترین رقیب دیپلماتیک و نظامی آمریکا محسوب می شد و می توانست با دسترسی به اطلاعات، امریکا را ناک اوت کند. او امروز یک افشاگر (whistle-blower) نفرین شده است، اگرچه امروز می بینم که نزد خیلی از مردم، خاصه جوانان امریکایی، یک قهرمان آزادی محسوب می شود. فکر می کنم نظارت حکومتی یا Government surveillance یک مساله کاملا منطقی و درست در هرکشوری است. نظارتی که روی کاغذ، با حفظ امنیت ملی و حفاظت از منافع حکومت و خود مردم کاملا ارتباط مستقیم و درست دارد. اما سئوال مهمی نیز برای همه ما باید خودنمایی کند. این که آیا مرزی برای این نظارت باید قایل شد؟ درست مثل فاصله بین مراقبت پدر از دخترش، تا ورود به همه مسایل او.

اگر حفاظت از امنیت مردم به قیمت تحت نظر گرفتن خریدهای آن ها، شنود اتاق خواب های آن ها یا ذخیره همه پیام های عاشقانه و خصوصی آن ها هم تمام شود، آیا این کار اخلاقی است؟ چه کسی بر روی این نظارت، نظارت می کند!؟ پاسخ ساده است. هیچ کس! آن ها هرکاری بخواهند می کنند. و این چیزی بود که آقای اسنودن آن را افشا کرد. این که تقریبا هیچ چیز ناشناخته ای در داخل زندگی مردم آمریکا، برای دولت وجود ندارد و همه چیز آن ها به راحتی ثبت و بررسی می شود بدون این که خطری برای امنیت امریکا داشته باشند. اما این همه داستان بود؟ بگذارید یک مثال خیلی ابتدایی طرح کنم. یکی از دلایلی که من در ۴-۵ سال اخیر در امریکا سعی می کنم خریدهای شخصی ام را با پول نقد انجام دهم و از کریدیت کارت یا سیستم های مالی اینترنتی استفاده نمی کنم همین است. این که در حد توان خود، اجازه ندهم آن ها رفتار و عادات مرا به سادگی پیش بینی کنند. چرا؟ زیرا این را دخالت در حریم خصوصی ام می دانم.

در ساده ترین حالت، فرض کنید هر سیستم اطلاعاتی بخواهد با شناخت عادات و علاقه مندی های شخصی من، کارکتر من را پیش بینی یا از آن ها روزی استفاده کند. به سادگی می تواند بخش مهمی از این مساله را از روی خریدهای من متوجه بشود. کافی است که با بررسی خریدهای من روی کردیت کارت متوجه بشود مثلا من اهل قمار هستم چون در یک قمارخانه کارت کشیده ام، پس دارای شخصیت ریسک پذیر یا معتاد به برد و باخت هستم. در چند سایت دوست یابی عضو شده و پرداختی داشته ام، پس به رابطه برقرار کردن علاقه مند هستم و به خانم ها توجه نشان می دهم. در مناطقی از شهر بیشتر کارت کشیده ام پس پاتوق های مشخصی دارم. همین طور بفهمند هر شنبه از فروشگاه نزدیک به خانه ام کاندوم خریده ام، پس رابطه منظم SEX دارم.

این ها اطلاعاتی است که بدون آنالیز، در چند ثانیه، تنها از روی خریدهایم فهمیده می شود! یک کارت اعتبار یا ATM بانکی به سادگی می تواند یک قاچ از روحیات و علایق شما را به یک نهاد امنیتی بشناساند. اینجاست که خرج نقد، حریم شما را تا حدی حفظ می کند. کمی عمیق تر نگاه کنیم. از نظر برخی ممکن است ذخیره دائم اطلاعات ۳۱۸ میلیون شهروند داخلی آمریکا چیزی بیشتر از یک بانک اطلاعاتی عظیم (metadata) نباشد که قرار هم نیست تک تک توسط یک کارمند امنیتی بررسی شوند، اما عده ای معتقدند بودند چرا بعد از مقررات FISA که اجازه می داد هر فردی خارجی در صورت احساس خطر از سوی دولت امریکا مورد جاسوسی قرار بگیرد ناگهان سناریو تبدیل شد به بخشی با عنوان بخش ۲۱۵ در فرمان Patriot Act که اجازه می داد از همه مردم امریکا بصورت پیش فرض جاسوسی شود!

این اتفاق درست بعد از ۱۱ سپتامبر قانونی شد، اما آن زمان به دلیل احساسی بودن همه،و ترس از تروریست ها، کمتر کسی سئوال کرد چرا به خاطر یک حادثه تروریسی که عاملان آن تبعه های سعودی و پاکستانی بودند، باید تصمیم به آگاهی از زندگی همه آمریکایی ها بشود! جرج بوش با برنامه ریزی قبلی درست در لحظه ای این فرمان را صادر کرد که مردم آمادگی روانی داشتند و به او حق می دادند. دولت بوش و اما بعدها با فشار بسیار بیشتر شخص آقای اوباما با تمدید ماموریت مشابهی به سازمان NSA که قرار بود تنها امنیت داخل آمریکا را مانیتور کند، پروژه Boundless Informant را راه انداختند تا اطلاعات مردم دیگر کشورها را به صورت سازمان یافته نیز به دیتای خود اضافه کنند. این اطلاعات شامل شنود مکالمات خصوصی تلفنی، اس ام اس ها، ایمیل ها و سایت هایی است که بازدید می شود. اطلاعاتی که هر ۳۰ روز در سرورهای کامپیوترهای آن ها به روز می گردد.

نکته عجیب اینجا بود، بزرگترین قربانی این مساله مردم ایران شدند که اگر اشتباه نکنم با افشاگری روزنامه گاردین مشخص شد ایالات متحده، بیشترین نظارت اطلاعاتی از زندگی خصوصی مردم یک کشور خارجی را از مردم کشور ایران و توسط این پروژه انجام داده است. بعدها از NSA فاش شد که تنها در یک ماه توانسته است ۱۴ میلیارد صفحه اطلاعات (Document) از اطلاعات شهروندان ایرانی که بین هم رد و بدل کرده اند را ضبط و ذخیره کند. مساله ای که با رسانه ای شدنش آقای اوباما صراحتا گفت پروژه ذخیره اطلاعات مردم این کشورها برای دفاع از امنیت مردم آمریکا لازم است و آن را اشتباه نمی دانیم. بعدها حکومت ایران از پروژه نرم افزاری پیشرفته تر XKeyscore در سازمان های امنیتی آمریکا مطلع شد که برای دزدی و ذخیره اطلاعات دولتی و مردم استفاده می شود. برای آن سرورهایی تهیه شده بود که می توانستند تنها حجم عظیمی از اطلاعات ذخیره شده از رفتارهای اینترنتی ایرانیان را برای ۴۵ روز ذخیره و آنالیز کنند. حتی اخیرا این ظن وجود داشت که آمریکا با استفاده از برنامه فاش شده Stateroom اقدام به شنود تلفن های دیپلمات های خاورمیانه ای از جمله دیپلمات های ایران کرده است.

حکومت ایران بعدها به درستی سعی کرد تا به سرعت ایده اینترنت ملی در ایران را اجرا کنند، ایده ای که در اصل باعث جلوگیری از بخشی از این شنود اطلاعاتی است که از طریق اینترنت از ادارات سازمان ها و نهادهای داخل ایران و مردم صورت می گیرد. بعدها اپوزوسیون حکومت ایران با تبلیغات رسانه ای این طور القا کرد که این پروژه برای محدود کردن دسترسی ایرانیان به اینترنت است، در حالیکه اصل ماجرا این طور نبود. ادوارد اسنودن چند سال بعد در مصاحبه با وب سایت خبری The Hill فاش کرد که زندگی خصوصی همه روزنامه نگاران منتقد حکومت آمریکا توسط دولت ضبط و ذخیره می شود و حتی این مساله تا ضبط روابط زناشویی آن ها از طریق نفوذ به میکروفن ها یا دوربین های تلفن های همراه، تبلت ها یا لپ تاپ های خودشان و پارتنرهای شان پیش می رود.

او همچنین فاش کرد که با دستور اوباما و فشار دادگاه سری از قضات ناشناخته فدرال، بسیاری از شرکت مثل گوگل، یاهو، اپل، اسکایپ و … با همکاری با NSA در عین محکوم شدن به باز گذاشتن راه دسترسی به اطلاعات سرورهای شان از پرداخت مبلغ هنگفتی از مالیات معاف شده اند. خیلی خوب خاطرم هست که شرکت اپل در یک دعوای نمایشی وانمود کرد که گوشی فردی که در حادثه سن برناندینو دست به کشتار زده است را حتی برای FBI نیز رمزگشایی نمی کند! اپل این کار را به دلیل حفظ اعتبار انجام داد اگرچه همه اطلاعات از طریق NSA و Apple در اختیار FBI قرار گرفت و برای گمراهی افکار عمومی وانمود شد یک شرکت امنیتی اسرائیلی آن را انجام داده است. اتفاق دیگری که در زمان باراک اوباما افتاد مجبور کردن شرکت های مشهور مثل گوگل، اپل و … به گرفتن مشاوره های امنیتی و استانداردسازی های امنیتی به توصیه دولت بود. نام این طرح بر اساس سیستم نرم افزاری بود به نام Bullrun که در ظاهر برای بالا بردن قدرت ضد هک شدن کاربران اینترنت برعلیه هکر ها بود، مثل دو مرحله ای شدن رمز ایمیل ها، بعدها فهمیده شد که Bullrun در اصل دستکاری های عمدی دولت در ضعیف کردن سیستم امنیتی این شرکت هاست برای قابل استخراج بودن اطلاعات کاربران آن ها توسط سازمان NSA.

اما سئوال اصلی این است که این همه ذخیره های اطلاعاتی توسط آمریکایی ها از مردم خودشان و مردم جهان چقدر توانسته است آن ها را در مقابل تروریست ها ایمن کند؟ و سئوال مهمتر این که چرا دولت آمریکا به خود اجازه می دهد به بهانه تامین امنیت، نه تنها از زندگی و ارتباطات خصوصی مردم خود، که بر روی زندگی خصوصی مردم دیگر کشورها نیز نظارت و جاسوسی انجام دهد؟ آن ها اگرچه در ظاهر مشوق بسیاری از نهادهای حقوق بشری برای رعایت آزادی بیان، حفظ حقوق شهروندان و خبرنگاران و غیره به خصوص در منطقه خاورمیانه هستند، اما با افشاگری افرادی چون اسنودن که خود دولت امریکا اولین ورود کننده به جاسوسی و ضبط حریم خصوصی مردم است او تبدیل به یک “خائن” شد. این افتضاح جاسوسی از جهان آنقدر برای اعتبار اخلاقی کسی مثل باراک اوباما، محبوب ترین رئیس جمهور آمریکا، گران تمام شد که هرگز حاضر نشد تا آخرین لحظه او را ببخشد!

Print

درج دیدگاه

نوشته های مشابه