پرزیدنت ترامپ، به خاک یکی از هم پیمان های مهم پرزیدنت پوتین حمله نظامی کرده است. بدون گرفتن نظر موافق شورای امنیت، و بدون در جریان قرار دادن کنگره آمریکا. و حال اولین سئوال مهم این هست که هنوز بدون اثبات دقیق درگیر بودن دولت سوریه در یک حمله شیمیایی، چرا پرزیدنت ترامپ در کمتر از ۴۸ ساعت تصمیم به این کار گرفت؟ در دنیای سیاست بین الملل به این کار می گویند Flagrant aggression ، یعنی مداخله آشکار. خاصه این که مرور نقشه های اطراف دمشق به ما نشان می دهد که دولت بشار اسد در آن مناطق تقریبا امن، و بدون درگیری، اصلا نیازی به پیروزی نداشت. پس دلیلی برای حمله شیمیایی نیز قاعدتا نبوده است. در اصل، در همه جنگ های نظامی، استفاده از سلاح های میکروبی و گاز اعصاب وقتی حمله کننده احساس می کند شرایط بازی به ضرر او می باشد استفاده می شود. اما دولت دمشق در آن منطقه گرفتار این مساله نبود. آیا این را کارشناسان و نوابغ نظامی آمریکایی نمی دانستند؟
پوشش رسانه ای غرب دراین باره عجیب بود. آنقدر که خود پرزیدنت ترامپ گفت تحت تاثیر تصاویر تاثرآور تلویزیونی این فرمان را داده است. باید قبول کرد؟ کمی زود است. به نظر نمی آید او تحت تاثیر چند ویدئو بوده باشد، در غیر این صورت می بایست تحت تاثیر کشتار کودکانِ یمنی هم قرار می گرفت و اقدام مشابه پیشگیرانه می کرد. تا تشریف دارید بیایید Timeline را با هم بررسی کنیم. این اتفاق درست در شرایطی افتاد که پادشاه اردن از طرف عرب های مخالف سوریه درست در لحظات تصمیم گیری در کنار دانلد ترامپ بود، رئیس جمهور مصر برای اطمینان دادن چیزهایی که هنوز نمی دانیم، قبل تر به دیدار ترامپ رفته بود، از آن سو نخست وزیر بریتانیا چند ساعت قبل در حال بازدید از عربستان، ثروتمندترین دشمن بشار اسد و بزرگترین نگران نفوذ حکومت شیعه ایران در سوریه بود. به عبارت ساده تر، یک مراسم حنا بندان سیاسی در کشورهای عربی در جریان بود. سئوال، آیا این می تواند یک پروژه کوتاه مدت روانی برای خوشنودی اعراب باشد؟ هنوز نمی دانیم. شاید. اگر این طور است، فایده این خوشنودی برای آمریکا و شریک مهم اش بریتانیا چه هست؟ می توانیم به فایده های اقتصادی و تجاری اش بیشتر فکر کنیم.
این تئوری هم درست است که این حمله یک دهن کجی آمریکا به قدرت نظامی روسی بوده است؟ چرا که نه. در حال حاضر بزرگترین رقیب تسلیحاتی آمریکا در منطقه چه کشوری است؟ روسیه. به این سبب که برای فروش سلاح با آمریکا هماهنگی نمی کند. به تقسیم بندی سهم بازار از فروش اسلحه معتقد نیست. آمریکایی ها با هوشمندی از موشک های کروز قدرتمند Tomahawk به جای هواپیما استفاده کردند و آن موشک ها البته نه با دقتی زیاد اما به هدف یا نزدیک آن اصابت کردند. نکته ماجرا کجا بود؟ دولت دمشق سال ها بود که از سامانه های ضد دفاع موشکی S-200 استفاده می کرد.
روس ها برای نشان دادن عملکرد سامانه های دفاعی S-300 و S-400، آن ها را مجانی در سوریه مستقر کردند. خاصه این که هندی ها آخرین مشتری های خوش اقبال این سیستم، باعث شده بودند دیگر کشورهای منطقه هوس زیادی برای برخورداری از آن داشته باشند. اگر این سیستم ها عملکرد درستی از خود نشان نمی دادند به نفع چه کسی بود؟ هدف اصلی دولت پوتین برای قرار دادن این سامانه ها دفاع از سوریه نبود، نشان دادن یک کاتالوگ واقعی از عملکرد این سامانه بود تا بتوانند آن را به کشورهای بیشتری بفروشند. حال معادله ساده شد. احتمال اول این که ۶۰ موشک Tomahawk امریکایی به راحتی از این سامانه عبور کردند! خوب البته این یک معنی مشخص دارد، این داستان حفظ امنیت هوایی از طریق استفاده از سامانه های موشکی، برای مقابله با ارتش امریکا (به خصوص واحد ۲۴th MEU) بیشتر به یک شوخی شبیه است.
فرض دیگر بدتر است. حتی اگر این فرض را بپذیریم که روس ها با تمام تعهدی که به دفاع هوایی از سوریه به بشار اسد داده بودند به عمد سامانه های دفاعی خود را خاموش کرده اند، باز این بی اعتمادی بزرگی برای هم پیمانانِ دولت پوتین به وجود می آورد که در صورت بحران چقدر احتمال دارد دولت مسکو بر خلاف قول هایش عمل کند؟ هر دو حالت پرزیدنت پوتین را تا اینجا بازنده می کند. نکته عجیب این که، چرا پایگاه هوایی الشعیرات (Shayrat airbase) ساعاتی پیش از حمله، همه هواپیماهای روسی و اکثر انواع سوری اش از آن تخلیه شده بود؟ امریکا ساعاتی قبل به روسیه اطلاع داد که هواپیماهای خود را برای صدمه ندیدن از آنجا خارج کند.
به عبارت بهتر، نه سوریه، نه ایران و نه روسیه از این حمله شگفت زده نشدند و از احتمالش اطلاع داشتند. در این حمله افسر رده بالایی کشته نشده و تنها چند سرباز آسیب دیده یا کشته شده اند. دیگر این که ۶ هواپیمای تقریبا از رده خارج MiG-23 سوری بمباران و نابود شدند. این یکی از معماهاست. سئوال مهم دیگر این است که چرا دانلد پرزیدنت ترامپ تصمیم گرفت ۱۸۰ میلیون دلار موشک بر سر یک پایگاه تقریبا نیمه خالی ۴میلیون دلاری فرو بریزد؟ آیا او برای هشدار جدی به دولت دمشق لازم بود چنین خرج عظیمی کند بدون آن که صدمه مهمی به سوریه وارد شود؟
تا این لحظه می دانیم ۹ نفر کشته شده اند. ۴ تن از آن ها کودک بودند. حتی کسی مطمئن نیست آن ۵ نفر باقی مانده همه نظامی بوده باشند. کمی باید ساده لوح باشیم که قبول کنیم با این حمله دولت دمشق بیشتر از آمریکا متضرر شد. تا اینجا آمریکا هم مداخله گر است، هم پول بیشتری پرداخت کرده است. پس، باید به دنبال چیزهای مهمتری باشیم و پازل ما هنوز تکمیل نیست. از این جا به این نقطه می رسیم که هدف این کار چه مساله های مهمتری بوده است؟ به نظر می آید هشدار به خود بشار اسد نبوده. یک هشدارِ آمریکایی به همه جهان بوده است. براساس پروتکل های نظامی چنین حملاتی همیشه نیاز به روزهای زیادی بررسی دارد تا Target به درستی مورد هدف قرار گیرد. بسیاری از کارشناس های نظامی ادعا می کنند طرح این حمله به الشعیرات از قبل ها وجود داشته است. برای همین پایگاه به مرور تخلیه شده. در اصل یک Premeditated action بوده است. پس این فرضیه این باور را تقویت می کند که انتقام به خاطر یک حمله شیمیایی به پایگاه مورد نظر یک بهانه است، یک برنامه با هدف مهمتر بوده است.
بیاید کمی شنگول فکر کنیم. این که پرزیدنت ترامپ این روزها بیشتر قصد دارد به هر چیزی ناخنکی بزند و در آن خود را هم “قاطع” و هم “غیرقابل پیش بینی” نشان بدهد. حتی در حمله نظامی. این یک حقه قدیمی بیزنسی است قبل از شروع مذاکره. همین طور مشاورانش به او فهمانده اند هرگاه یک رئیس جمهور در آمریکا چند گند داخلی بزند، بهتر است برای عوض کردن شرایط به نفع خودش، به سمت “رئیس پلیس جهان” شدن پیش برود. این بر ذهن Public تاثیر می گذارد. بنابراین من فکر می کنم هدف او نه شروع جنگی بزرگ خواهد بود نه تغییر رژیم سوریه. این کار به جز انحراف افکار عمومی از عدم موفقیت های داخلی اخیر، یک نشکون پر از پیام بود برای جهان، خاصه، روسیه تا به سهم خودش قانع باشد و داستان کریمه را تکرار نکند، و برای چین، تا بخواهد با فشارهایش مراقب رفتار رهبرِ طالبی اندام کره شمالی باشد.
ترامپ پیش از پیروزی در توئیتی مشهور به باراک اوباما گفته بود: دوباره به این رهبر خیلی کودن آمریکا توصیه می کنم به سوریه حمله نکند! اما برای بسیاری از تحلیلگران این قابل پیش بینی بود که اگر دانلد ترامپ در ۱۰۰ روز اول زمامداری اش به موفقیت های داخلی نرسد، حتما با یک حمله به سوریه، یک ریکاوری انجام خواهد داد.پرزیدنت ترامپ هم نباید فراموش کند که در نهایت، سوریه برای روسیه، درست مثل یک لوگو از قدرت خاورمیانه ای پوتین است. بازی با این لوگو، رفتاری بسیار خطرناک است برای آدمی کم تجربه مثل او در برابر آقا ولادمیر. نکته نهایی درباره وضعیت دستور پرزیدنت ترامپ در خود آمریکا است. ما اصلی در قانون اساسی امریکا داریم با عنوان the War Powers Clause. در Article I, Section 8, Clause 11. خلاصه اش را بگویم این که فرمان حمله به یک کشور دیگر توسط دولت آمریکا در اصل اول نیاز به تصویب کنگره (Congressional approval) دارد، اما به شکل نمادین رئیس جمهور آن را اعلام کند. تنها در موارد Emergency scenario رئیس جمهور حق دارد فرمان جنگ را به شکل Executive order یا فرمان حکومتی بدهد.
در این بخش از قانون اساسی بارها کلمه Repelling آمده است، یعنی وقتی رئیس جمهور مجبور باشد برای دفع یک خطر مهم از امنیت ملی آن تصمیم را در اسرع وقت بگیرد. طبیعتا حمله به یک کشور دیگر که هیچ ربطی به امنیت امریکا ندارد نقض کامل قانون the War Powers Clause است. در اصل قانون اساسی امریکا به خوبی مساله امنیت ملی را بین رئیس جمهور و کنگره تقسیم کرده تا هرکدام بتواند دیگری را کنترل کند. اما هم آقای بوش برای حمله به عراق، هم آقای اوباما برای حمله به لیبی و هم پرزیدنت ترامپ برای حمله به سوریه به سادگی این قانون را نقض کرده اند. در حالیکه هیچ کدام از این سه کشور نه عملیات تروریستی دولتی در امریکا انجام داده اند، و نه به خاک آمریکا حمله ای کرده اند. در هر حال این که ارتش امریکا در حالت Crisis management mode باشد، در نهایت نیاز به اجازه مردم نیز دارد، مردم هم یعنی کنگره.
به نظرم این حمله شیمیایی از روز اول اگر یک بازنده داشت آن سوریه و ایران و روسیه بود. بنابراین نه عقلانی می آید که دولت دمشق اینقدر خام باشد که دست به چنین کاری زده باشد، و نه به نظر می آید اگر هم تصمیم به این کار گرفته شده بود، دولت تهران ومسکو به دمشق اجازه یک حرکت از پیش باخت را می دادند تا اعتبار آن ها هم مورد خطر قرار گیرد. روزهای آینده، اما پازل عمو ترامپ تکمیل خواهد شد.