صفحه اصلی سیاستسیاستِ بین الملل پسرِ پادشاه

پسرِ پادشاه

نوشته پرنس‌جان
سیاستِ بین الملل

تا همین سه سال پیش برای کمتر کسی در ایران قابل حدس بود که یک جوان مغرور و منزویِ دهه ۶۰ای، اهل جده عربستان، و کوچکترین فرزند شاه کنونی از همسر سومش، امروز اما قدرتمندترین و ترسناک ترین مردِ عربستان باشد. محمد، پسرِ شاه سلمان، تحصیل کرده رشته حقوق، از دانشجویان درس خوان بود. اما دلیل اصلی محبوبیت اش نزد پدر، دوری از خوش گذرانی های معمول آقازاده های عربستانی و اصرارش به ماندن در فضای فکری بزرگسال ها محسوب می شد. محمد بن سلمان (MBS) را از نوجوانی به دو خصوصیت می شناختند؛ هوش، و قدرت طلبی. او که یک شورشی محتاط بر علیه نُرم های فرهنگی اعراب نیز بود، فارغ از نگاه متفاوتی که به زنان دارد، بارها تاکید کرده که برخلاف پدران و برادرانش، دوست دارد تنها یک همسر داشته باشد. و حال، این آغاز داستان من از این روزهای پادشاه آینده عربستان است.

اگر بخواهم احساسی نباشم، باید ادعا کنم که محمد، یکی از باهوش ترین و جسورترین عرب هایی است که در سیستم سیاسی جهان معاصرِ عرب ظهور کرده. سئوال هایی جدی اما درباره او وجود دارد. آیا ممکن است تکیه بر هوش و ذکاوت اش، به ضرر تصمیم گیری های سیاسی اش تمام شود؟ پاسخ ساده ام این است؛ بدون شک! آیا ممکن است در حال اجرای برخی از اصلاح طلبی هایی که جامعه جوان امروز عربستان تشنه آن است؛ ناخودآگاه خود عامل سرنگونی پادشاهی عربستان باشد؟ البته! درباره او چه می دانیم؟ او اکنون کلیدی ترین شغل های عربستان را دارد. مقام ولیعهدی، وزارت دفاع، ریاست عالی دادگاه پادشاهی، ریاست کمیته مبارزه با فساد، رئیس کل قوا، رئیس اطلاعات. از همه مهمتر در نزد جوانان عربستانی که ۷۵ درصد جمعیت این کشور را تشکیل می دهند، نماد اصلاح طلبی و به حاشیه راندن روحانیون وهابی است. تا اینجا او تقریبا خدایِ عربستان است. اما محمد چه رویایی در سر دارد؟

محمد و سیاست داخلی

عربستان، در طوفان است. محمد، از هفته پیش تعداد زیادی از شاهزادگان و وزرای دربار را داخل یک هتل چپانده، دستور داده به اتهام فساد دیوانه وار شکنجه شوند، و این شکنجه ها زمانی پایان گیرد که با مصادره ۷۰ تا ۸۰ درصد از ثروتشان موافقت کنند! برای جلوگیری از درزِ این خشونت، او دفترهای حقوق بشری را در عربستان تعطیل کرده و بیمارستانی داخل هتل ساخته. چند شاهزاده از شدت ترسِ شکنجه ها اقدام به خودکشی کرده اند. محمد از طریق دادگاهی که خود رئیس آن است در حال مصادره اموال تک تک این افراد است، آنچه جمع کرده، به نقل از وال استریت ژورنال چیزی نزدیک به ۸۰۰ میلیارد دلار است! اگر دلار اسمارتیز هم باشد، با ۸۰۰ میلیارد دلار می شود دریای خزر را پر کرد!

جدی تر که نگاه کنیم، این رقم گرفته شده از جیب تنها این ۶۰ آقازاده و وزیر عربستانی، ۳ برابر کل بودجه سالانه ۳۰۰ میلیارد دلاری دولت ایران است! از آن مهمتر، تقریبا دو برابر کل ذخایر ارزی (Net foreign assets)500 میلیارد دلاری خود عربستان. تصمیم خطرناک ولیعهد در پاکسازی (Purge)، سه دلیل دارد، کنار زدن مخالفان قدرتمند به بهانه های واقعی و غیرواقعیِ مبارزه با فساد (Anti-corruption)، جمع کردن یک ثروت افسانه ای در اوضاع کسری بودجه دولت، و مهمتر، کسب محبوبیت (Populism) میان اکثریت جوانان عربستانی. از میان این چند ده نفر، “ولید بن طلال”، ثروتمندترین عربِ جهان، بزرگترین شکارِ اقتصادی و رسانه ای محمد بوده است! او در مهمترین شرکت های جهان چون توئیتر و اپل سهام دارد. عده ای متعقدند دستگیر شدن اش، نتیجه تمسخر ترامپ توسط او است! ترامپ، به ولید قول داده بود که اگر رئیس جمهور شود روزی پاسخ تحقیرش را خواهد داد. شاید ولید، امروز، در حالی که به خاک سیاه نشسته، در رختخوابِ محل حبسش، بیشتر از همه، به آن خط و نشان ترامپ فکر می کند! اما می دانیم دلیل واقعی تر این است، دستگیری بن طلال، یعنی قبضه کردن جریان رسانه های او توسط ولیعهد. یعنی کنترل کامل افکار عمومی.

محمد، همین طور درب امپراطوریِ ساختمانی خانواده بن لادن را نیز تقریبا تخته کرده. شرکتی که به دلیل ساخت و سازهایی که برای پادشاهی با شرط دریافت پول در آینده انجام داده بود، با همه طلبکاری مالی اش از دولت، اما در لیست سیاه فساد قرار گرفته. حال باقی دارایی اش نیز باید تقدیم محمد شود! محمد، در اقدامی عجیب و غریب؛ به روحانیون وهابی نیز تاخته. جایگاه آن ها با شباهت به مراجع تقلید قم در ایران است. ولیعهد نوید داده که می خواهد “جدایی دین در سیاست” بوجود آورد و به سمت سکولاریسم برود. البته اگر مراقب نباشد، به سمت عمه اش می رود. هرچه نباشد هنوز مکه و مدینه در سیطره قدرت معنوی وهابیون است، نه خاندان آل سعود. مبارزه با سلفی گری، یعنی درافتادن با قدرتمندترین رهبران مذهبی پایتخت معنوی مسلمانان جهان. آیا یک جوان ۳۲ ساله از پس اش بر می آید؟ هنوز نمی دانیم.

بزرگترین شکار امنیتیِ محمد، اما شخصی به اسم شاهزاده مُتعب است. از نزدیک ترین شاهزاده ها به CIA، مورد احترام ترین آقازاده میان خاندان، و ساده اگر بگویم؛ از لحاظ اعتبار، در حکم رفسنجانی عربستان. او رئیس گارد ملی (National Guard)، با حداقل ۷۰ هزار نیروی “وفادار” نظامی بود. گارد ملی یک نیروی نظامی موازی ارتش است. مثل سپاه پاسداران. سال ها پیش تاسیس شد، با هدف دفاع از منافع نظام پادشاهی. شاهزاده متعب از فرماندهی این سپاه خلع شد تا خود محمد به جای اش بنشیند. جایگاهی مشابه مقام رهبری در ایران؛ فرماندهی کل قوا، یعنی فرماندهی ارتش و گاردملی توامان. ولیعهد با این برکناری، برای خود تنفر زیادی در میان دیگر شاهزاده ها خرید.

ولیعهد و سیاست خارجه

مشکل از این جا شروع شد که محمد تصمیم گرفت در دوجبهه دست به اصلاح گری بزند. جبهه داخلی که در بالا اشاره کردم، و جبهه خارجی. او تغییرات در سیاست خارجه را از قبل تر شروع کرد. روش او تقویت یا تولید تهدیدات خارجی (Foreign threats) برای آچارکشی کردن بیشتر پایه های نظام آل سعود بود. این درسی است که روسیه به عربستان داده. درسی که دیگر حکومت های ایدئولوژیک منطقه هم آن را از بَرَند و استفاده می کنند. وقتی شما دشمنی خارجی داشته باشید، اتحاد داخلی و کنار گذاشتن اختلاف، در اولویت قرار می گیرد. این نیاز به اتحاد داخلی، می تواند خود عامل سرکوبِ نرمِ مخالفین باشد. به چه بهانه ای؟ امنیت ملی! عامل موفقیت پوتین در سال های اخیر.

فارغ از جزئیات، ما در دنیا دو گونه جنگ مهم داریم. جنگ های مستقیم (Total War)، جنگ های نیابتی (Proxy War). جنگ ایران و عراق یک جنگ مستقیم بود. در جنگ های نیابتی قدرت ها تاجای ممکن از نیروی مستقیم استفاده نمی کنند؛ به گروه های جنگجو خوراک فکری یا تسلیحاتی می دهند تا به اهداف شان برسند.مثلا جنگ سوریه یک جنگ نیابتی است؛ در یک سو ایران، روسیه و دولت بعث بشار اسد؛ در سوی دیگر عربستان، آمریکا، قطر، فرانسه، انگلیس و پیش تر ترکیه. کاری که محمد کرد این بود؛ به راه انداختن جنگ های نیابتی در خاورمیانه. اگرچه ایران هم در این مساله سابقه داشت. نفوذ ایرانیان در منطقه به طرز اعجاب آوری گسترش یافته بود. عرب ها معتقد بودند ایران در صدد به راه انداختن یک امپراطوری نظامی است. گسترش پایگاه های نظامی اش در دیگر مناطق خاورمیانه.

ایران دقیقا همان کاری را پیش گرفت که آمریکا و کشورهای قدرتمند جهان انجام می دهند. گسترش قدرت نظامی به خارج از خاک خود. چه خوشمان بیاید یا که نیاید، بخش مهمی از امنیت امروز ایران، در ناامن ترین منطقه کره زمین، مدیون همین تدبیر حکومت ایران، و سپاه پاسداران بود. حکومت یمن که سرنگون شد، ایران و عربستان وارد جنگی نیابتی در یمن شدند. ایرانی ها شروع به دادن ویتامینه و معجون پسته ای به شبه نظامیان حوثی کردند. چرا؟ تا شیعیان کنترل یمن را به عهده گیرند. محمد هم دستور داد به یمن حمله نظامی شود تا مانع از قدرت شیعیان گردد. حرف محمد این بود: با ارتش مجهزم ۶ ماهه یمن را پس می گیریم. او پس از دوسال، هنوز داخل آن ۶ ماه است! و تا این لحظه، از ایرانیان در یمن شکست خورده. ارتش او تقریبا مغلوب یک گروه کوچک شبه نظامی شده است.

چرا یمن برای ایران و عربستان مهم است؟ چون در صورت نفوذ ایران به آن؛ مهمترین پالایشگاه های نفتی عربستان در جنوب این کشور برای همیشه در تیررس شیعیان است. (ایران با خاک اسرائیل همین موقعیت را اما در لبنان و سوریه دارد). جنگ فرسایشی (Attrition war) یمن، مثل جاروبرقی، بخش زیادی از ذخیره ارزی عربستان را مکید و ولیعهد را فقیرتر کرد. محمد با ایران در عراق نیز وارد جنگ نیابتی شد! آن ها سنی ها را تقویت می کردند، ایرانی ها شیعیان را. این که چطور ایرانیان، کشور عراق که با آن سال ها جنگیده بودند را تبدیل به یک دوست کردند، عرب ها و دولت آمریکا را غافل گیر کرد. موضوع ساده بود؛ آن ها نمی دانستند که تهرانِ عباپوش، حرف منافع که باشد، به راحتی پای اصول سیاست خارجه اش شلوار جین می کند.

امروزه راهپیمایی های عظیم و پیام رساننده زُوار (Pilgrims) ایرانی در اربعین، در خاک عراق، یک پیام مهم دارد و آن این است؛ محمد بن سلمان به خاطر اشتباهات محاسباتی اش و مهارت خارق العاده ایرانیان در جنگ های نیابتی، در عراق هم به ایران بازی را واگذار کرده است! محمد ۳۴ ساله، در سوریه هم با ایران وارد جنگ نیابتی شده بود! اگر چه این جنگ احمقانه به قیمت از بین رفتن جان و زندگی هزاران انسان مسلمان ختم شد و به نظرم بازنده اصلی آن خود مسلمانان بودند، اما حکومت دمشق با حمایت های زمینی ایران و هوایی مسکو از سقوط نجات یافت. در این جنگ نیابتی نیز محمد بن سلمان، از ایرانیان شکست سنگینی متحمل شد و با قدرت گرفتن دوباره اسد، اپوزوسیون خارجی سوریه از هم پاشید!

آخرین حرکتِ احمقانه محمد، شروع جنگ نیابتی با ایران در لبنان بود. وادار کردن سعد حریری به استعفا. عربستان به معنای واقعی با گروگان گرفتن خانواده نخست وزیر لبنان، او را وادار به استعفا کرد. غرور لبنانی ها جریحه دار شد. قصد محمد، از دور خارج کردن حزب الله و نفوذ ایران از دولت لبنان بود. ماجرا اما وارونه شد. نقشه آنچنان ناشیانه اجرا شد که نه تنها استعفای سعد حریری در لبنان پذیرفته نشد، نه تنها دیگر کشورهای جهان آن را به دیده شک نگریستند، که حزب الله را قدرتمندتر کرد.حزب الله تنها یک حزب قدرتمند سیاسی نیست، در صحنه عمل، قدرتمندترین ارتش عرب است که توانسته ارتش اسرائیل را شکست دهد. تا این لحظه، این آخرین اشتباه محمد، در ورود به جنگ نیابتی با ایرانیان بوده است. در تولید تهدیدهای خارجی، ولیعهد تصمیم به درافتادن با ایران، و بعدها قطر گرفت. در اغلب با شوربختی مواجه شد. نشان از بی تجربگی و خوش خیالی اش. برنده بزرگ جنگ میان عربستان و ایران، اما اسرائیل است. واقع بین اگر باشیم، درافتادن دو ابرقدرت مسلمان به جان هم، رویای دولت تل آویو است.

ولیعهد و فرهنگ

اولین اقدام فرهنگیِ محمد، به حاشیه راندن روحانیون متنفذ و قدرتمند عربستان بود. با دستگیری ده ها تن از روحیانیون تندرو کم کم درمسیری قدم گذاشت که یک حبه قند درسته در دل جوانان عربستانی آب کرد. وعده اسلام معتدل (Moderate Islam). محمد دستور داد تا پلیس مذهبی (گشت ارشاد) تا ۶ ماه آینده برداشته شود؛ حتی فرمان به آزاد شدن رانندگی برای زنان عربستانی داد. اتفاقی که جامعه زنان عرب را بی اندازه مفتخر کرد. کمی نگذشته بود که نه تنها دستور به پخش صدای زنان و خوانندگی آن ها از رسانه ها را داد، که اجازه حضور آن ها در ورزشگاه ها را نیز صادر کرد. این اقدامات برجسته و هیجان انگیز او در رابطه با زنان، چهره ای بسیار محبوب از او ساخت. اما سئوال مهمی وجود دارد؛ آیا شادی مردم ادامه خواهد داشت اگر قرار نباشد هیچ گونه دموکراسی به شیوه حکومت داری عربستان افزوده شود؟

محمد بن سلمان قصد دارد تا شهر فوق مدرن (Mega City) را با نام نئوم (NEOM) که اداره آن توسط روبات‌ها، اینترنت اشیاء و سیستم های هوشمند صورت می‌گیرد بسازد. با سرمایه گذاری ۵۰۰ میلیارد دلاری. این پروژه فرهنگی- شهری، یکی از چند طرح عظیم و رویایی او برای رهایی عربستان از وابستگی به نفت تا سال ۲۰۳۰ است. یعنی ۱۳ سال دیگر. آیا بخشی از ۸۰۰ میلیارد دلاری که او از شاهزاده ها به جیب زده، می تواند برای همین پروژه به کار گرفته شود؟ چراکه نه. او پیش از این فکرش را کرده بود. شاه سلمان با بهم زدن قاعده بازی، و قصدِ شاه کردن پسرش محمد، نه تنها نارضایتی شدید در میان دیگر شاهزادگان بوجود آورد، که با چراغ سبز به محمد، اجازه داد قلع و قمعی عظیم برای عقیم کردن مخالفان و آقازاده ها صورت گیرد. محمد اما همزمان سعی در کسب محبوبیت در میان جوانان کرد و سرمایه گذاری های میلیاردی در آمریکا و روسیه و انگلستان، برای گرفتن حمایت های آن ها از پادشاهی آینده اش.

شیوه کار محمد تا اینجا نشان می دهد که سازمان های اطلاعاتی قدرتمندی به او کمک کرده اند. این جوان ۳۲ ساله، با همه هوش اش، تجربه و توان چنین کودتایی نرم را در کشورش نداشته مگر این که از چتر امنیتی اطلاعاتی دیگر دولت ها کمک گرفته باشد. او اگرچه در سیاست داخلی، تقریبا به اغلب اهدافش رسیده، اما در بخش سیاست خارجه، خاصه در مواجه با ایران، احتمالا یک بازنده تمام است. باید دید پس از این شکست های پی در پی، آیا او برای ترمیم حیثیت اش و خارج کردن ایرانیان از دایره قدرتمندان خاورمیانه برنامه هایی تازه خواهد داشت؟ به نظر می رسد دوست جدید او، اسرائیل، در این کار کمک های اطلاعاتی زیادی به او خواهد کرد.

محمد، اگر توسط روحانیون ناراضی یا شاهزادگان و افراد وفادار در گارد ملی ترور نشود، تا سال های سال پادشاه عربستان خواهد بود. اما نباید فراموش کند ساده لوحی اش نسبت خطر به وابستگیِ به غرب، خاصه دولت تل آویو، می تواند یک روز او را به سیاه چاله ای عمیق بکشاند. به خیالم او هنوز باور ندارد که حتی در صورت از میان برداشتن ایران، اسرائیل قطعا نمی گذارد عربستان، کشور برتر منطقه (De facto hegemon) باقی بماند و قربانی بعدی خودش خواهد بود. در نهایت، باید تماشاکرد که بعد از پادشاهی محمد، آیا این اصلاحات ادامه خواهد داشت یا تنها در حد یک خودنمایی عمومی (Publicity stunt) برای رسیدن به قدرت می ماند. آنچه ما در مدرسه های سیاسی آمریکا آموخته ایم این است که مدرن کردن و اصلاحات هر سیستم حکومتی، جز در دهه ها آرامش و ثبات ممکن نیست. شاید او به زودی تبدیل به هدف خشم ملت شود و این محبوبیت را به سرعت از کف بدهد. کسی چه می داند. باید صبر کرد و دید.

Print

درج دیدگاه

نوشته های مشابه