صفحه اصلی سیاستسیاستِ ایرانی میمون صفتی

میمون صفتی

نوشته پرنس‌جان
سیاستِ ایرانی

برداشت اول

میمون حیوانی است مترصدِ فرصت برای دزدیدن خوراکی های دیگران. زرنگی، در ذاتش است. فرصت طلبیِ میمون، اما بزرگترین نقطه ضعف او نیز هست. می دانم که سرخپوست ها روشی خاص برای شکار میمون ها داشتند. در تنه درختان جنگل حفره هایی می ساختند کمی کوچکتر از مُشت میمون. سیبی سرخ و براق داخلش می گذاشتند و ساعت ها به انتظار می نشستند. میمونِ به خیال خودش زرنگ و اما ساده لوح که سر می رسید؛ دست در حفره می کرد و سیب را می گرفت. غافل از این که دستی که سیب را گرفته بود را دیگر نمی توانست از حفره بیرون بیاورد. شکارچیان حمله می کردند. میمونِ احمق، هم سیب را می خواست و هم فرار را. نمی شد. دیر می شد. شکارچیان می رسیدند. آزادی اش تمام می شد…

برداشت دوم

بنده خدایی را می شناختم که نویسنده پرطرفداری بود؛ وقتی در صفحه اجتماعی اش می نوشت هزاران خواننده داشت، از هر طبقه و گروهی. هنوز هم هست. او عادتی هم داشت. شکار آن هایی که اگرچه مطالبش را دنبال می کردند، اما بیشتر، برای لذت بردن از تماشای کسی که بیاید و با نظرش یا که کامنتش به نوشته هایی او تیغی بزند. فالورهایی که فقط برای دلخنکی از رخداد چنین لحظه هایی می ماندند. او درست فکر می کرد. به نظرم، این مردم، خیلی های شان، با نیش زدن عاشقانه دارند. این سرشت و ذات شان است. گاهی تو را لحظه ای تحسین نمی کنند و اما حاضرند ماه ها بنشینند تا مچی از تو باز کنند و خونِ اعتبارت را بریزند. اینجا بود که او می گفت از دست این قشر خواننده میمون صفت باید خلاص شد. خاطرم هست همیشه دوستانی را داشت که می خواست تا مقابل همه از او بد بگویند، ایرادهای بنی اسرائیلی بگیرند و درشتی کنند. بعد صبر می کرد تا ببیند کِه ها این نوشته ها را مدام Like می کنند؛ کمی بعد آن ها را از صفحه اش می انداخت بیرون. آه از خصلت میمون صفتی ما آدم ها.

برداشت سوم

حکومتِ باهوش، حکومتی نیست که مستقیم با مخالف و اپوزوسیون اش در افتد. صبور است، مترصد وقت “قطعی”، نه هروقتی. حکومت باهوش اتفاقا خود مولد مخالف مصنوعی است اما برای شکار مخالف قوی آینده اش. خائن مصنوعی می سازد، آقازادهِ بریده از حکومت، اپوزوسیون قلابی، روزنامه نگار افشاگر فراری، و ده ها اشکال مختلف از مخالفت های مصنوعی دیگر تا آن ها که در دل مخالف اند و اما با زرنگی خود را هنوز نمود نمی دهند ازلانه بیرون بکشد. کمی بعد، آرام آرام، یک پاکسازی عمیق، زیرپوستی.

برداشت آخر

اپوزوسیونِ کودن، مقابل دیکتاتور باهوش و یک قدم جلوتر همیشه بازنده است. این قاعده بازی است. Fact است. دیکتاتور اگرچه همیشه نمی ماند؛ اما مادامی که تیزهوش تر، پرتجربه تر و شجاع تر از اپوزوسیون اش است، مثل کوه می ماند. من خیال می کنم غرغره کردن این تصور احمقانه در حلقِ خوش خیالی که دیکتاتور فردا و پس فردا شکست خواهد خورد وقت تلف کردن است. چنین دیکتاتوری شاید در طول ۵۰-۶۰ سال استحاله شود، اما شکست نخواهد خورد. خاصه اگر بالایِ سرِ مردمی باشد، که نیمی ازآن ها خود دیکتاتورهایی کوچک اند، و یا ساده دل هایی به دنبال اولین سیب. به همین سادگی!

Print

درج دیدگاه

نوشته های مشابه