برداشت اول
قصهای صاف و ساده وجود دارد. وقتی هیجان و احساسات وارد اعتراضی میشود، آن اعتراض یا جدی گرفته نمیشود، یا این که سرکوب می گردد. در هر دو صورت خروجی یکی است؛ بی نتیجه بودن. صدمه دیدن زندگی و روح بسیاری از میان ما، بی آنکه اتفاقی مهم رخ دهد. بی آن که سرنوشتی واقعا بهتر در انتظار کثیری از مردم باشد.
برداشت دوم
وقتی مصرانه، برای به دست آوردن چیزی از راه A هزینه بدهیم که قرار نیست از راه A به دست آید، از لحاظ عقلانیت و هوش چگونه انسانی هستیم؟ به همین خاطر تاریخ مشاور همیشه زنده است. هیچ دمکراسی در جهان، از راه خشم های آنی توده بوجود نیامده، جزاینکه در ظاهر یک سرنگونی بوده و در باطن فرش قرمزی برای آمدن یک اقتدارگرا از میان خود همان توده مظلوم!
برداشت سوم
آیا بنا است شعارها تنها زاییده “دهان” باشد؟ این شیوه اعتراض های سیاسی – احساسی کدام فایده دلچسب و افتخارآمیزی را برای مردم در همه جهان داشته؟ این حرف ها تلخ است و اما اشتباه نیست. سئوال مهمی وجود دارد. چرا عبرت آموزی حلقه مفقوده فعالیت های ماست؟ آِیا این کمدی اجتماعی نیست که برای مخالفت با به زعمِ بعضی یک اقتدارگرای معاصر، به روح و حضور دیکتاتورهای قدیم درود فرستاده شود؟ یا که فریاد “برو” سر می دهیم در حالی که هیچ پدیده یا System کارایی برای جایگزین شدن اش نیست؟ فقط به ده سانتی متر بعد باید فکر کرد، یا یک کیلومتر بعد از آن ده سانتی متر نیز مهم است؟
برداشت چهارم
به وضوح شبکه هایی چون بی بی سی فارسی و من و تو در حال تغییر وجه اقتصادی اعتراض ها به سیاسی هستند. در این هدف آنقدر سراسیمه و شتاب زده اند که حتی برای ثبت و مخابره بیشتر تصاویر در حال آموزش فیلم برداری و ادیت ویدئویی به مردم هستند. هرآنقدر که اعتراض های اقتصادی مردم می تواند برای دولت مایه خجالت و سرافکندگی باشد، اما وقتی مبدل به اعتراض های خشن سیاسی شود، حکومت را در جایگاهی بالاتر، محق تر، و در مسیر خاموش کردن به بهانه قانونی نبودن تجمع ها و تهدید امنیت ملی قرار می دهد. وقتی فاصله حق اعتراض تا جرم امنیتی را یک بند انگشت می کنند، باید معترض هوشمند بود.
برای بی بی سی فارسی ها (و همه رسانه های در ظاهر بی طرف اما مشوق) مهم نیست شما در داخل ایران به سبب این اعتراض ها دوباره چقدر در تنگنا و فشار امنیتی و افسردگی اجتماعی افزون تر قرار بگیرید. برای بی بی سی فارسی ها که جای خودشان و کارمندانشان همه امن است مهم است که اول خوراک خبری جنجال آفرین داشته باشند، دوم این که همان نقش “موتور هیجان ساز” را که در اتفاقات سال ۵۷ میان پدران و مادران شما ایفا کردند، این بار برای فرزندان آن ها بازی کنند.پدرها و مادرها زنده، تاریخِ گویا، چرا به رسانه هایی دوباره باید اعتماد کرد که خود متهم ردیف اول شرایط امروز هستند؟
برداشت پنجم
اعتراض حق مردم است. بیان حتی هزار باره خواسته ها یک “باید” برای مردم است. پاسخگویی وظیفه حکومت است. حتی مجازات دولتمردان خطاکار هم یک باید حکومت است. اما دوباره رفتن مسیری که یک بار جواب نداد، چرا؟ این تنها شامل مردم نیست. آن مدیر امنیتی یا سردار نظامی که قرارست همان اشتباهات را تکرار کند، دیگر یک بی تجربه نیست، او هم می تواند یک خائن به آرامش مردم و امنیت ملی باشد. ما در نقطه ای قرار داریم که بیش از هر چیز باید مراقب “بی تدبیر و خشک اندیش” ها در میان مسئولین، و آگاه کننده “ساده انگار” ها در میان مردم باشیم.
برداشت ششم
ایده من این است که همکاری نکنید با افرادی که شما را دعوت به چیزی می کنند که بنیان فکری عمیقی برای اش ندارند. تحلیل ندارند و تنها صدا و بوق “شیر کردن” دارند. اعتراض، از فرآیند و تاریخ تقویمی اش جواب می دهد، نه از شلوغ بازی، نه هجوم و یکبارگی اش. در همین فرانسه یا انگلیس یا امریکا هر سال ده ها و صدها اعتصاب و اعتراض به خاطر مسایل اقتصادی وجود دارد. اعتراض های گسترده و ملی. آن را سیاسی نمی کنند. شما هم لطفا نکنید. سیاسی کردن دست کم در خاورمیانه همه چیز را زود خراب و کپک زده می کند. تحت تاثیر تشویق آن هایی که در بیرون از ایران در جایی امن نشسته اند و شما که هزینه دهنده اصلی هستید را به تحرک دعوت می کنند قرار نگیرید. منطقی این است؛ هرکس تشویق به اعتراض می کند، مطمئن شویم خودش “هنوز هم” حاضرترین و به قدر خودتان هزینه دهنده اش است. شما شهروند هستید، حق دارید اعتراض کنید، بخواهید و بطلبید، این را همان قدرت “حق رای” به شما داده، اما لطفا یک مُجری نشوید، خاصه مجری آن هایی که برای احساسی کردن شما در خارج از ایران “حقوق” می گیرند یا در ازای اش در داخل ایران، “منفعتی محفلی” برای خودشان دارند. با آرزوی آرامش …