صفحه اصلی سیاستسیاستِ ایرانی راز انعطاف…

راز انعطاف…

نوشته پرنس‌جان
سیاستِ ایرانی

چرچیل یک بار گفت: “در جنگ شما تنها یک بار کشته می شوید، در سیاست اما بارها کشته می شوید و می توانید دوباره زنده بمانید!” به نظرم ما در دنیایی زندگی می کنیم که سیاستمداران قهار و کارکشته عمیقا این سخنِ چرچیل را از گوشِ تدبیر آویزه کرده اند. رازِ انعطاف. شاید برای سیاستمداری که به دنیای اش ایدئولوژیک نگاه نمی کند، احمقانه ترین رفتار ایستادگی بر مواضع اش است به هر قیمت؛ خاصه وقتی که در تقابل با بخش کثیری از مردم قرار می گیرد. مردمی که نمی شود نادیده شان گرفت. سرمایه های حکومت.

چنین سیاستمداری حتی اگر به معنای واقعی معتقد به مردم سالاری نباشد، برای مردم سواری هم که شده، درک می کند که راز ماندگاری اش در همین انعطاف است. در پیرایشِ ساختاری. برای بر ید قدرت ماندن. قدرت، اتفاقا گاهی در خمیدگی است. قدرت، در سیاستمدارانه ماندن است. قدرت، در فهم “به موقع” این ضرورت است. سیاستمدار ابله‌ای که همه چیز را ایدئولوژیک می کند، دنیای اش را تبدیل به کودکانه‌یِ دوگانه‌یِ با من یا برعلیه من می کند، در نهایت چون چوب بی انعطاف و خشکی می ماند که دیر یا زود زیر وزن فشار لجبازی ها یا به ثمر نشاندن ایده هایش از هم می پاشد. دیده ام و دیده اید که این پاشِش، از حماسی ترین فصل های تاریخ سیاسی جهان بوده. مثل پاشِش کمونیسم در شوروی، یا پاشش یک به یک دیکتاتوری ها در سرزمین های عرب که برخیال باطل جاودان ماندن بودند.

اگر خطا نکنم، مشکل سیاستمداران ایدئولوژیک، این است که از نظر اغلب آن ها انعطاف آمدن همان کوتاه آمدن است. کوتاه آمدن از ایسم های شان، از شعارهای شان، از “فقط ما درست می گوییم” های شان. اما انعطاف همیشه کوتاه آمدن نیست، گاهی استفاده از آخرین فرصت برای بازگرداندن آرامش و اعتماد است، جبرانِ اشتباه است، و حتی؛ تاوان دادن برای ماندن. خبط از آنجا آغاز می شود که اوانی که تار و پود قدرت، حتی همه اگر نه، اغلب دست در یک کاسه باشند، در فساد یا دروغگویی یا دورویی یا که بی مسئولیتی، مادامی که همه از هم پر از آتو هستند و می ترسند و ترجیح محفلی شان این است که هوای هم را بیشتر از هوای مردم داشته باشند،دلگرم از هم نه از فهم، به مرور چون پارچه ای می شوند گِل اندود شده، خشک و بی انعطاف، پارچه ای که در بحران ها به جای آن چین و تا خوردن (کشته شدن در سیاست)، یک روز، به راحتی از وسط دو نیمه می شود (کشته شدن در جنگ). به نظرم تجربه امروز به خوبی نشان داده که “بصیرت”، در اصرار بر موضع نیست، بصیرت، در بیرون آمدن شجاعانه از موضع اشتباه است. بصیرت را اتفاقا از تاریخ باید آموخت، نه از یک انسان. و تاریخ می گوید حکمرانی همیشه شجاع تر از مردم ات باش. با آرزوی آرامش…

Print

درج دیدگاه

نوشته های مشابه