صفحه اصلی سیاستسیاستِ ایرانی ارتشِ گم شده (صدا و سیما)

ارتشِ گم شده (صدا و سیما)

نوشته پرنس‌جان
سیاستِ ایرانی

اوایل سال ۱۳۷۶ بود. به فضای سیاسی ایران عادت نکرده بودم. در گرماگرم رقابت های انتخابات دو قطبی میان آقای خاتمی و جناب ناطق نوری، هم نسل های من تا به هم می رسیدند از شوخی هایشان این که می دانی حداد عادل برای تلویزیون چه اسمی انتخاب کرده؟… ناطق نوری!

برداشت اول – ساختمان شیشه ای

خیابان ولیعصر تهران، محل یکی از مرموزترین و مهمترین ساختمان های ایران. جایی که با عنوان “ساختمان شیشه ای” می شناسمش. صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران (IRIB). مرکز Public Policy نظام (نه لزوما دولت). برخلاف ظاهر شفاف اش، هنوز که هنوز است کمتر کسی مطلع است که ساختار قدرت و چرخش مالی در آن چگونه است. حتی افراد بازنشسته علاقه ای به بازگویی آنچه درون این سازمان می گذرد در Public ندارند. رئیس IRIB هر ۵ سال توسط مقام رهبری ایران (Supreme Leader) انتخاب می شود. آقای سرافراز، پنجمین رئیس IRIB ، به دلایلی مبهم۵۴۰ روز بعد اما استعفا کرد. در میان ۵ رئیس رسمی IRIB ، تنها آقای صادق قطب زاده، قدرتمندترین و جاه طلب ترین مدیر بود که چون سرافزار تنها مدت کوتاهی بر صندلی قدرت تکیه زد. قطب زاده به دستور آیت الله خمینی، به جرم تلاش برای ترور رهبر، محکوم به مرگ شد. دوست دخترِ قطب زاده، Carole Jerome ، یک خبرنگار زیبای کانادایی، بعدها در کتابی با عنوان Man in the Mirror به شرح ماجرا و ادعاهایی می پردازد. از جمله این که کمک اطلاعاتی کا گ ب شوروی (سازمان امنیت روس ها) برای حفاظت از جان آیت الله خمینی در فاش شدن این ترور نقش داشته است.

سازمان رسانه ای IRIB، این ارتش رسانه ای چاق و چِله ۵۰ هزار نفری، که بیش از ۱۳ هزار نیروی آن در نقاط دیگر جهان در حال ماموریت هستند، با بودجه ای عظیم فعالیت می کند. بودجه ای که امسال ۱ میلیارد دلار برای آن پیش بینی شده است. رقمی که از سه منبع دولت، تبلیغات بازرگانی و منبعی نامعلوم تعیین می گردد. IRIB اما شاکی است که این روی کاغذ است و دولت تنها حدود ۳۵% آن را پرداخت می کند. علی رغم این که بخش اعظم بودجه را دولت پرداخت می کند، اما IRIB خود را نه متعهد به دولت، که متعهد به رهبر نظام می داند. مساله ای که همه روسای دولت از آن تپش قلب گرفته اند، خاصه احمدی نژآد و اخیرا پرزیدنت روحانی.

بگذارید مقایسه ای با BBC داشته باشم. BBC تحت نظر ملکه انگلستان (نه دولت) است. ساختاری شبیه به IRIB . استراتژی های کلی و دقیق BBC توسط ۱۰ نفر در جایی به اسم Board of Trustees تعیین می گردد. ۱۰ نفری که ملکه آن ها را با دقت می چیند. BBC با این وسعت و اعتبار جهانی، حدود ۳۵ هزارکارمند دارد و بودجه آن ۵ میلیارد دلار است. در تئوری، طبق اصل ۱۷۵ قانون اساسی، “تعیین استراتژی برای تولید محتوی” و “نظارت درباره عملکرد صحیح” صدا و سیما به عهده شورای نظارت بر صدا و سیما (Organization’s supervisory board) می باشد. آن ها به مقام رهبری ایران گزارش ارسال کنند و مقام رهبری تنها مسئول عزل و نصب رئیس IRIB است. به تحلیل من اما این شورا خاصیت اجرایی و قدرت تاثیرگذاری ندارد، یک دکور است، و این بیت مقام رهبری (House of Leadership) است که در بنیان همان دو وظیفه را بر عهده گرفته و اجازه دخالت به دیگران را نمی دهد.

برداشت دوم – زیر میکروسکپ

صدا و سیمای ایران، از پیچیده ترین، پرنفوذترین و قدرتمندترین رسانه های فارسی زبان جهان، در جنگی سرد با ۲۵۲ شبکه فارسی زبان دیگر است. در بخش خبری مهمترین آن ها BBC فارسی و در بخش فرهنگی، Manoto و Gem TVقرار دارد. هر سه رقیب، در بریتانیا و ترکیه قرار دارند. هر سه رقیب، در کیفیت برنامه سازی و تنوعِ تولید محتوی موفق به شکار اکثر مخاطبان صدا و سیما شده اند.

از کانال هایِ مهمِ داخلیِ IRIB:

– “کانال یک”، امنیتی ترین کانال، وکانال رسمی برای بیان مواضع نظام، خصوصا مقام رهبری.
– “کانال دو”، در زمان پهلوی برای تولید محتوی جهت طبقه روشنفکر و تحصیل کرده تر (Elite) بود، و این روزها علاوه بر آن بیشتر برای کودکان است.
– “کانال سه”، طراحی شده برای جوانان، و تمرکز بر ورزش.
– “کانال ۴” وظیفه قدیمی کانالِ دو را برعهده گرفته، پرداختن به هنر و فرهنگ و علم.
“شبکه خبر” همان طور که از نامش پیداست کانالی برای پخش مستندهای تخصصی درباره پستانداران، آبزیان و کودهای ارگانیک در زمانی که “باید” خبر پخش شود.

کانال هایِ مهمِ خارجیِ IRIB غیر فارسی زبان:

– “کانال سحر”، مهمترین کانال چندزبانه، برای بیان خط فکری نظام است. خاصه در پخش خبر (News dissemination).
– “کانال العالم”، مهمترین کانال پخش خبر و گفتگو به زبان عربی است.
– “کانال Press TV” مهمترین کانال پخش خبر (Rolling news channel) به زبان انگلیسی است.

کانال های مهم خارجی فارسی زبان که برای ایرانیان مهاجر (Expatriate) و خارج کشور برنامه تهیه می کنند، به شبکه های جام جم شهرت دارند.

– کانال “IRIB-1” برای ایرانیان ساکن اروپا
– کانال “IRIB-2″برای ایرانیان ساکن کانادا و آمریکا
– کانال “IRIB-3” برای ایرانی های ساکن استرالیا و آسیا

از نگاهم باید این واقعیت را قبول کرد که IRIB اگر یک ارتش (رسانه ای، فرهنگی) در میان دیگر ارتش های نظامی ایران ( AJAوIRGC ) محسوب شود، نه تنها در اغلب عملکردهای داخلی اش فرصت سوزی کرده، که خراش های فراوانی بر اعتبار نظام و اعتماد مردم به مفهوم “عدالت خبری” وارد کرده است. صریح اگر بگویم، IRIB امروز بیشتر به یک توده بدخیم برای نظام می ماند که نه در آن هنوز از نگاهی ملی، خلاقیت و آزادی بیان خبری هست، نه سال هاست که یک منبع رسانه ای با اطمینان برای اغلب ایرانیان، خاصه زیر ۳۵ ساله ها. “اطمینانی” که همه رسانه های جهان میلیون ها دلار خرج می کنند تا آن را در نسل جوان بدست آورند. به عقیده شما اگر یک رسانه چون یک بانک “اعتماد مردمی” اش را از دست بدهد، چه کسی “پول” یا “باورش” را داخل آن می گذارد؟هیچ آقای رئیسی نتوانسته این تومور را شیمی درمانی کند. از روزنه حدسِ من، سببش وجود “سندرم جزیره های محفلی” در IRIB است. این نهاد اگرچه سعی کرده تا جای ممکن ابتکار “سفید نمایی و بتونه کاری” مسایل داخلی ایران را بر عهده گیرد، اما خود تبدیل به یک “قلم موی سیاه” در مسیر ایجاد وحدت و اعتماد ملی شده است.

برداشت سوم – تبارشناسی روسای متاخر

عمو ضرغامی، چهارمین مدیر، یک اصول گرای تندروی در حال مهاجرت به اعتدال. او که رابطه خوبی با سپاه داشت و دارد، دارای روحیاتی متعصبانه نیز نبود. ابتکارِ پخش مناظرات سیاسی انتخابات ریاست جمهوری در دوره ایشان صورت گرفت. همچنین بیشتر مهاجرت مردم به سوی ماهواره ها در دوران او رخ داد. عمو سرافراز، پنجمین مدیر، ابتدا وارد اصلاح بخش های مالی شد. دقیقا خط قرمز محفل های داخل صدا و سیما. سرافراز مدت ها مدیر شبکه مشهور برون مرزی Press TV بود. او که دکترای علوم سیاسی داشت و به دلیل تحصیل در خارج از ایران ذهنی روشن تر داشت می خواست تا جای ممکن با ریخت و پاش مالی در این سازمان مبارزه کند. می شود حتی او را آوانگاردترین رئیس صدا و سیما دانست.

سرافراز می خواست سندرم جزیره های محفلی را بشکافد، کم تجربگی او و به خیالم پیچیدگی محفلی که تحت نفوذ سپاه بود به نظر می آید این مساله را بر نتابید. حدس من این است که نخستین بار بود که سپاه قدرت خود را در IRIB نشان داد. واقعی یا دروغین، سرافراز گرفتار پرونده زنی از همکاران خود شد که متهم به جاسوسی برای غرب بود. کمی بعد بینگو!! درب خروج به ایشان نشان داده شد. کار مهمی که جناب سرافراز کرد تغییر نام :معاونت سیاسی” به “معاونت خبری” بود. معتقد بود که تمرکز این معاونت باید بیشتر بر “نقلِ خبر” باشد تا “سیاسی کردنِ خبر”. این بخش ناموسِ صدا و سیما است. سال ها زیر سایه افراد پشت پرده اما بسیار قدرتمندی چون ایرج سبقتی یا مجید آخوندی بوده است.

آقای سرافراز با انتصاب آقای پیمان جبلی (یک دیپلمات متعادل) برای معاونت خبری سعی بر تغییر رویکرد این معاونت استراتژیک داشت. معاونتی که بیشترین نارضایتی مردم نتیجه عملکردش بود. پیمان جبلی نیز اما حریف قدرت محفل های مرموز IRIB نشد. تغییری در عملکرد این معاونت بوجود نیامد و این خود نشان داد تاثیر و سایه افراد کلیدی پشت پرده تا چه حد می تواند قوی تر از اراده خود آقای رئیس باشد. عمو علی‌عسگری ، ششمین و رئیس فعلی IRIB، از دانشجویان نخبه و برجسته دانشگاهی، بیشتر سعی در مدرن و دیجیتالایز کردن صدا و سیما داشت، و دارد. او با درس گرفتن از سرنوشت دکتر سرافراز، اراده ای برای تغییر ساختارها و مسایل مالی نشان نداد.

اگر خطا نکنم، او به سمت آزاد گذاشتن محفل ها و دوباره “لاریجانیسم” کردن IRIB روی آورد. عسگری احتمالا به زودی با مهره چینی هایی در انتصاب ها، فضای IRIB را بیشتر محافظه کارانه و امنیتی خواهد کرد. ایشان کتابی ارزنده با عنوان ” سپهر جهانی رسانه ” دارند که پیشنهاد می کنم آن را حتما مطالعه کنید. آقای عبدالعلی علی‌عسگری که لینک هایی با گروه های امنیتی سپاه دارد، تصمیم گرفت دوباره نام “معاونت خبر” را به “معاونت سیاسی” تغییر دهد. بدین ترتیب با برکنار کردن پیمان جبلی، و باز گرداندن آقای مجید آخوندیِ و محفل همکاران شان که در پخش سلیقه ای و نه صحیحِ خبر ید طولایی دارند، دوباره این معاونت را در همان شرایط بحران زای پیش از سرافراز قرار داد. محفلی که در شکل بیان خبر بسیار محتاط، به صلاحدید خود و امنیتی نگاه می کند.

برداشت چهارم – سندرم جزیره های محفلی

محفل های IRIB مهمترین دلیل جلوگیری از تمرکز قدرت اند. گاهی حتی بیت رهبری نیز از کنترل آن ها عقب می ماند. می خواهم ریاست صدا و سیما را در مقابل قدرت این محفل ها بیشتر یک مقام تشریفاتی معرفی کنم که تنها می تواند در سطوحی محدود دست به تغییرات بزند. در اصل رئیس IRIB می تواند کمیت ها و فناوری ها را تغییر دهد، اما در شکل و جنس تولید محتوی و تعیین استراتژی ها عمیقا کنترل ندارد. اینجا اغلب تصمیم گیری ها، خاصه در مواقع بحران، با محفل هاست.

– محفل سوسمارها

سوسمار را خدا آفریده، پس فحش و فحشا نیست. سه خصوصیت مهم دارد، ساکت در زیر آب، بی رحم، و سخت جان. محفل سوسمارها، محل تندروهای سیاسی IRIB است. اگر بخواهم شیطنت کنم، از لحاظ نفوذ پشت پرده، “رفسنجانی های” صدا و سیما محسوب می شوند و از لحاظ عمر و پایداری، جنتی های صدا و سیما. در اغلب موارد، قدرت نفوذ و سمبه ای پر زورتر از رئیس صدا و سیما دارند. بیشترِ آن ها از زمان ریاست آقای لاریجانی به سطوح بالا رسیده اند. از بیت مقام رهبری حرف شنوی دارند و مرکز تجمع و رشد و نموشان بخش های خبری صدا و سیما مثل معاونت سیاسی است. خیال می کنم به همین سبب است که شیوه بیان و انتخاب خبر توسط آن ها با آمدن روسای مختلف به صدا و سیما تغییر چندانی نمی کند. به دلایلی ترجیح می دهم اسامی بزرگان این محفل در نوشته ام مطرح نگردد.

– محفل ژنرال ها

حضور رسمی محفل ژنرال ها با شبکه افق بود. ساده اگر بگویم، محفل وابسته به سپاه در صدا و سیما. من فکر می کنم سپاه قصد داشت مثل “اطلاعات سپاه” که سازمانی موازی با “وزارت اطلاعات” بود، یک صدا و سیمای موازی IRIB ایجاد کند. رهبر موافقت نکردند. در Plan B این ایده اما در قالب شبکه افق در زیر مجموعه IRIB نمود پیدا کرد. شبکه ای که احتمالا عمو عسگری گفته: افق ام، عسل ام! از این پس همه هزینه ها فقط برای تو خواهد بود! رویکرد این رسانه بر برنامه های گفتگو محور، تحلیلی و تربیت نسل جوان وفادار به نظام با قابلیت های رسانه ای است. نسلی که به احتمال زیاد، ۵-۶ سال بعد جزو مدیران IRIB خواهند شد. شبکه افق می تواند شبکه ای موفق و تاثیرگذار در آینده باشد.

– محفل پدر ژپتوها

پدر ژپتوها بیشتر شامل مدیران و معاونان قدیمی IRIB می شوند. در زمان آقای لاریجانی به پست های کلیدی رسیده اند. شامل قوانین نیوتون می شوند. هر رئیس صدا و سیمایی که بیاید، پدر ژپتوها از بین نمی روند، تنها از جایی به جایی دیگر منتقل می شوند. آن ها نیز محفل های تصمیم گیری موثر دارند.

– محفل منفعت گراهای خاموش

این محفل که بیشترین اعضا را دارد و مدام تحریم و اخراج و دعوت به کار می شود قدرت مستقل از خود ندارد. آن ها با پیوستن به یکی از گروه های بالا در بزنگاه های خاص، قدرت و توان آن محفل را در تولیدمحتوی و یارگیری بالا می برند. مجری ها، برنامه سازها، مدیرهای گروه ها و تهیه کننده های قدیمی در میان این محفل زیاد هستند.

برداشت آخر

می خواهم IRIB را یک میدان از گلادیاتورهای محفلی تصور کنید. این محافل هرکدام به صلاحدید خود و البته در جهت منافع نظام ساز خود را می نوازند. نه تنها سبب حجیم شدن و غیرقابل کنترل شدن IRIB شده اند، نه تنها سعی می کنند خود محفلِ شاخص باشند، که باعث می شوند هر رئیس سازمانی که برسر کار بیاید، با پرهیز از دخالت در DNA این محفل ها، دست کم ماندن خود را تضمین کند. انتقاد به عملکرد صدا و سیما، انتقاد به مجموعه ای است که داخل اش پر از محفل های پنهان است. با یک گروه طرف نیستید. با کمی دقت و یادداشت اسامی افراد در تیتراژهای پایان برنامه های تلویزونی به مرور متوجه می شوید این محفل ها چگونه یارگیری می کنند. واضح است که در این فضای رقابتی داخلی، این روزها نبرد برای کسب بودجه بیشتر میان سوسمارها و ژنرال هاست. باید دید آینده این ارتش ۵۰ هزارنفری با ۶۲ کانال تلویزیونی و ۸۳ کانال رادیویی چه خواهد بود؟ تحریم IRIB آیا می تواند این محافل را دچار دگرگونی کند؟ باید دید آیا روزی رئیسی بر این سازمان حاکم خواهد بود که بتواند برای همیشه این قصه ۳۰ ساله محفلی شدن صدا و سیما را در هم بشکند و چهره رسانه ملی را عوض کند؟ هیچ کس واقعا نمی داند. باید منتظر ماند و دید.

Print

درج دیدگاه

نوشته های مشابه