اگر شما به تاریخ سیاسی ایران نگاه کنید، از دوران صفوی شروع کنید به پیاده روی، از پل قاجار رد بشوید، سر تیمچه پهلوی بلال نمکی بزنید و بعد وارد دوران شکلاتی جمهوری اسلامی ایران بشوید، یک خصوصیت مشترک را در اغلب سیاستمداران و دیپلمات های دوران آنان می بینید. چاپلوس بودن را. رواج پدیده چاپلوسی (Flattery) در تحلیل رفتارشناسی سیاسی، یکی از نشانه های حکومت های تمامیت خواه است. اگر به تاریخ دقت کنید می بینید به طرز واضح و پررنگ برای نخستین بار این مساله در رم باستان رخ می داد. وقتی سناتورها برای جا کردن در دل ژولیوس سزار و گرفتن پست فرماندهی لشکرها و پیشرفت در شهرت و ثروت، در سنا سخنرانی های طولانی در مدح امپراطور می دادند و ایده “با قیصر یا بر علیه” او را مبدل به مدلی برای تسویه حساب سیاسی کرده بودند.
نتیجه این که علی رغم اذعان سزار به نقدپذیر بودن، عملا کسی جرات نداشت از او انتقاد کند و باب شده بود باقی سناتورهایی که مستقل یا نظری مستقل داشتند متهم به خیانت بر علیه شکوهِ روم می شدند. جالب اما اینجا بود، ژولیوس سزار در نهایت نه توسط افرادی که با او هم عقیده نبودند یا منصفانه نقدش می کردند، که اتفاقا توسط همان سناتورهای چاپلوس و به ظاهر وفادار غافلگیر و کشته شد. امکان ندارد هسته اصلی یک حکومت، معتقدِ به دمکراسی کامل و جذب اکثریت باشد، اما در آن چاپلوسی هم مثل مزارع نیشکر رشد کند. علت اش پیچیده نیست، ماندن در این سیستم ها، از آسانسورهای پیشرفت بالا رفتن و یکی از راه های Safe ماندن از گزند پاکسازی پیش گرفتن همین دنبلان مالی است.
ما به وضوح می بینیم در چنین سیستم هایی پدیده “وفاداری” صفر و یکی دیده می شود، نه طیفی. حتی اگر افرادی با نظری ناموافق با چاپلوسی در راس های بالای اینگونه سیستم ها قرار بگیرند، چون سیستم این طور کار می کند، آن ها به مرور خود آلوده و چاپلوس پذیر می شوند. در اصل این یک خاصیت بیشتر فرهنگی است که فرم سیاسی آن سرزمین را هم به خودش آلوده می کند. به خیالم بخشی از ایرانی ها این طور بار آمده اند. انواع چاپلوسی همیشه درکلام ظهور نمی کند. گاهی در عملکرد یا تصمیم گیری است. برخی را می بینیم که بیانِ چاپلوسانه ندارند، اما اصولا به سمت انجام و به راه انداختن پروژه های چاپلوسانه می روند. مثل کسی که علی رغم نیاز به بهبود راه های ارتباطی یک شهر برای بالا بردن امنیت سفرهای داخلی، هزینه زیادی برای برگزاری یک سمینار مثل تاثیر اذان در کاهش ترافیک راه می اندازد. البته این یک مثال بود. اما مشخص است هدف سمینار، مخاطب خاص است.
آن ها اگر قرار به خودشیرینی باشد، ترجیح می دهند آن را به نفع هسته قدرت انجام دهند، نه در جهت رضایت مردم. در اصل هرچقدر در سیستم سیاسی قائل به دمکراسی، گرفتن رضایت مردم مهم است، در سیستم سیاسی متفاوت، گرفتن رضایت فرد یا گروهی خاص اولویت می شود. گاهی چاپلوسی نه در تولید محتوی است و نه در تصمیم گیری، تنها در Copy Paste کردن است. یعنی این کپی پیست شاید لزوما دیدگاه نهان شما نباشد، اما قرار است شما را در صفی خاص قرار دهد. مثل زمانی که رهبر ایران آقای آیت الله خامنه ای، بعد از اغتشاش های سال ۸۸و رفتارهای غیرقابل قبول دو کاندیدای معترض کلمه “فتنه” را بکار بردند. ما دیدیم و شنیدیم بسیاری از مسئولان و ژنرال های نظامی ایران کلمه فتنه را هر روز و هر ساعت از دماغ و دهان و جاهای مبارک دیگرشان بیرون می دادند. حال آنکه اغلب تحلیلی درست از مفاهیم پشت فتنه نداشتند.
امروز اگر نگاه کنیم می بینیم حتی پرزیدنت ترامپ نیز در حال گسترش این الگوی رفتار سیاسی در کاخ سفید است. او نیز پس از یک تسویه حساب عظیم، افرادی را استخدام کرد که همیشه او را تحسین کنند، به او جز “چشم” نگویند، و تفکر مستقل و از زوایه ای دیگر نداشته باشند. این مساله طبیعی هم بود. کسی چون او از یک محیط اکادمیک قوی و سال ها کارزار تمرین دمکراسی و لیبرال بودن نیامده است، که یک تاجر بود که دوست دارد کشور را همان طور اداره کند که شرکت هایش را. با نظام ریاستی. با نظام دستوری. سئوال مهمی وجود دارد، چرا در دنیای سیاست داخلی ما “دنبلان مالی” اینگونه باب شده و رشد کرده؟ چرا کمتر افراد شجاعی را می بینیم که فکر و احساس مستقل دارند از انچه نهادهای قدرتمند و امنیتی دیکته می کنند یا انتظار دارند. چرا “شجاعت در تحلیل” یا “جسارت در مستقل بودن” یک نمره منفی برای بازیگران داخلی سیاست ماست؟ و چرا به این بلوغ فکر نرسیده ایم که استفاده از فکر، متخصص و اندیشمند مستقل، قاطع، نترس اما منصف در بیان، آن هم در لایه های اصلی قدرت، یکی از راه های بیمه کردن سیستم برای ماندگاری بیشتر است؟