صفحه اصلی سیاستسیاستِ ایرانی دیوارِ دیجیتال

دیوارِ دیجیتال

نوشته پرنس‌جان
سیاستِ ایرانی

مردم زمانه‌‌ات را بشناس!

مدتی است که اصطلاح “اینترِنت ملی” زیاد شنیده می‌شود. نمی‌دانم نخستین بار چه کسی این واژه را بر سر زبان‌‌ها انداخت اما “اینترنت ملی” از بُن، عبارتِ باب شده‌ی غلطی است. پشت این واژه یک الاکلنگ وجود دارد. یک سناریوی فنی، و یک سناریویِ استراتژیکِ امنیتی-حکومتی. ساده درباره‌اش می‌نویسم.

همین چند روز پیش بود که یکی از روزنامه‌های معتبر امریکایی فاش کرد یکی از پیام‌رسان‌های محبوب در میان کشورهای عرب‌زبان، یعنی پیام‌رسان TokTok ، که سرمایه‌گذارش از ابتدا برای ما پنهان بود، در اصل یک اپلیکیشنِ جاسوسی از مردم است. هرچند این پیام‌رسان را ظاهرا شرکتی کامپیوتری با عنوان Breej Holding به بازار ارائه کرد اما پشت ماجرا این بوده که پس از سرمایه‌گذاری امیرِ امارات، دایره سرویس امنیت دولت امارات (SSD) با همکاری یک شرکت پیمانکار امنیتی اماراتی DarkMatter (با افراد آموزش دیده توسط کارمندان سابق CIA) و تنی‌چند از برنامه‌نویس‌های Freelance اسرائیلی دست به طراحی و سرمایه‌گذاری بر روی پیام‌رسانی کرده‌اند که پس از محبوبیت بتواند دزدکی به جمع آوری اطلاعات هویتی، مکانی و تصاویر استفاده کنندگان از این نرم افزار مشغول شده، اطلاعات رد و بدل شده میان آن‌ها را پنهانی به یک سِرور دولتی انتقال دهد تا مورد استفاده سازمان اطلاعات امارات قرار گیرد. شرکت گوگل و اپل خیلی زود TokTok را جارو کردند و این نشان می‌داد که این پیام‌رسان یک ابزار خطرناک جاسوسی از شهروندان از نوع حکومتی‌اش است.

حکومتِ امارات، ترکیه، عربستان، روسیه، چین، تایلند، هند، و حتی پاکستان تنها کشورهایی نیستند که حکومت‌های‌شان از سال ۲۰۱۵ به شکل جدی فکر جمع‌آوری اطلاعات و به دست آوردن یک آرشیو دقیق‌تر از تماس‌ها، خصوصیات، عادات، دغدغه‌ها و روحیات مردم‌شان دست به اقداماتی این چنینی زده‌اند. آن‌ها حتی از این آرشیوها برای شناسایی افرادی که قصد ایجاد ناامنی، جرم، اعتراض سیاسی یا سازمان‌دهی‌های گروهی دارند استفاده کرده‌اند. یک هدف، پیش بینی “الگوی رفتاری” مردم از طریق وارد کردن دیتا به نرم افزارهای محاسبه‌گر ریاضی و تابع‌سازهای دیجیتال رفتارشناسی و آماده بودن از قبل برای آن است. هدف دیگر، شنود و کسب اطلاعات از ارتباطات ما مردم است. حکومت ایران نیز از خیلی پیش‌تر اهمیت و اولویت این مساله را درک کرده، هرچند به نظرم به سبب بازی بدی که داشته نه تنها در آن هنوز موفق نبوده، که رفتار عجولانه آماتورگونه‌‌اش در این زمینه سبب مورد تمسخر قرار گرفتن توسط بخشی از مردم شده است.

دولت پرزیدنت روحانی، امروز یکی از امنیتی‌ترین کابینه‌های ایران پس از انقلاب‌اسلامی است. بدون تعارف، از خود شخص آقای رئیس جمهور، تا برخی مشاوران‌اش، تا حتی پاره‌ای چند تن از وزرای کلیدی و سخنگوی دولت او که از مهمترین و کلیدی‌ترین افراد امنیتی نظام در ۳۰ سال اخیر هستند. پیش فرض من این است؛ این دولت در جدول اولویت‌بندی‌اش “تولید امنیت” برایِ نظام را مهمتر از ” پذیرش ریسک” برای تولید رضایت در مردم می‌داند. یعنی چه؟ یعنی این‌ که دولت پرزیدنت روحانی بیشتر یک کارخانه تولید امنیت است تا یک کارخانه تولید رضایت‌مندی و رفاه. نگاهی به کارنامه دولت در ۶ سال اخیر جز این نشان نمی‌دهد. تحلیلِ “گذشته” بیشتر براساس علمکرد است، تحلیل آینده، بیشتر براساس “Data”.

این روضه را خواندم تا به این نقطه برسیم که حفظِ امنیت نظام، به شکل کاملا آشکاری، از وظایف جناب روحانی است و اتفاقی که برای اینترنت در ایران در هفته‌های اخیر رخ داده، قطع چند روزه اینترنت، به خیال‌ام نه تنها با مخالفت جدی از سوی او، وزیر ارتباطات و وزیر کشور و مشاور رسانه‌ای او مواجه نشده، بلکه به احتمال قوی مورد تایید آن‌هاست. پیش فرض من این است که آنچه این افراد در رسانه‌ها ادعا می‌کنند، یعنی مخالفت با اجرای چنین طرح‌هایی، واقعیت نداشته، بیشتر نوعی بازیگریِ سیاسی برای همذات پنداری با دغدغه‌های افکار عمومی است. اصولا مخالفت با چنین پدیده‌هایی (و هر مساله‌ای که به امنیت نظام گره خورده) می‌تواند برای آینده سیاسی همه اعضای کابینه هزینه‌هایی سنگین داشته باشد. یک رئیس جمهور یا وزیر می‌تواند به سادگی در جایی که‌ می‌داند خبرها درز می‌کند یا سرانجام به دست مردم می‌رسد خود را در جایگاه عضو یک جلسه یا سخنران، مخالف و ایستاده در برابر مساله‌ای نشان دهد اما موقع تصمیم‌گیری کاغذهایی را امضا کند که می‌داند رسانه‌ای نمی شود و امتیازش نزد بزرگتر‌ها بالا و بالاتر می‌رود. این‌ها البته در دنیای سیاست کاملا طبیعی و نرمال است.

به نظر می‌‌آید که از این پس، و با توجه به شرایط جدید پیش آمده در ایران، نه دولت و نه هیچ قوه‌ای درباره وضعیت اینترنت در ایران قدرتِ تصمیم‌گیری نهایی ندارد جز شخص آیت الله، دادستان کل، دو کلیدی بیت ایشان. این یعنی تصمیم‌گیری درباره اینترنت یک مساله فرا قانونی (بازی ندادن رای نمایندگان مجلس) یا یک شِبهِ حکم حکومتی و مرتبط با امنیت نظام (نه دولت) است. پس نقش وزیر ارتباطات و حتی رئیس جمهور اینجا نخودی است. اما سئوال این است که دولت ایران در راستای وظیفه امنیتی‌اش چه استراتژی پیش گرفته است؟

دیوار دیجیتال

قصه بعدی را از آنجا شروع کنم که برخلاف جاروجنجال‌هایی که در شبکه‌های مجازی فارسی به خصوص توئیتر پخش می‌شود، از لحاظ اصول اینترنت و شبکه چیزی به اسم “اینترنت ملی” مصداق فنی ندارد. می‌شود فکر کنیم خوب لِکسِس یک اتومبیل خارجی است، و رانا یک اتومبیل ملی. اما نمی‌شود فرض کنیم چیزی به اسم هوای خارجی و هوای ملی وجود دارد! اکسیژنِ همه جا اکسیژن است.

اما مفهومی وجود دارد که حال از روی نادانی یا شاید به عمد برای ایجاد ترس و دلهره “اینترنت ملی” نام گرفته، کلماتی چون محدودیت، سانسور، و قطع شدن ارتباط‌ها را به ذهن متبادر می‌کند و از لحاظ رو‌ان‌شناسی نه تنها ایجاد ترس می‌کند، که بهانه‌ای نیز باشد برای مانور دادن کاندیداهای انتخابات مجلس. اصل سناریو یک اتفاقی است که “شبکه اطلاعات داخلی” یا “شبکه اطلاعات ملی” نام دارد. در متن، از این پس به اختصار آن را “شباد” می‌نویسم.

شباد، قرار است شبکه‌ای جدید باشد تا در کنار اینترنت جهانی که تا به حال استفاده می‌کردیم قرار گیرد. یک برادرکوچک درکنار برادر بزرگ‌تر. یا مثل یک لاستیک زاپاس. وجود شباد همیشه مساوی با قطع اینترنت جهانی نیست و اصولا هیچ کشوری که از ابتدا به اینترنت جهانی متصل بوده نمی‌تواند به سادگی ارتباط‌اش را با آن قطع و یک اینترنت داخلی برای همیشه جایگزین نماید مگر چون کره شمالی تباه باشد.

مثال ساده آن می‌شود این که اگر اینترنت قبلی را جاده‌های سه بانده‌ی جهانی فرض کنیم که از خارج به داخل ایران کشیده شده بودند و همه در آن مسیرها رفت‌و‌آمد می‌کردیم، حالا حکومت ایران (مثل برخی از کشورها) می‌خواهد جاده‌های سه بانده جهانی را که تا داخل ایران می‌‌آمدند غیرفعال کرده، به جای‌اش جاده‌های ۶ بانده ایرانی احداث کند تا هم گردش اطلاعات در داخل ایران سریع‌تر شود، هم هر زمان لازم بود بتواند جلوی عبور و مرور راحت اتومبیل‌های دیتا را از جاده‌های جهانی به داخل ایران بگیرد، اما اتومبیل‌های دیتای داخلی در خیابان های داخلی رفت و آمد داشته باشند. از این‌هم که ساده‌ترش کنم می‌شود ایجاد مرز و مرزبان یا یک دیوار که در مواقع لزوم بالا بیاید تا هردیتایی اجازه ورود یا خروج از ایران پیدا نکند.

آیا کسی به ایرانی‌ها برای سروسامان دادن به شباد کمک می‌کند؟ شاید افراد، سازمان‌ها یا نهادهایی (دولتی یا غیر دولتی) از روسیه، چین و هند در حال کمک کردن هستند. می‌دانیم دولت روسیه شبکه شباد خودش را با موفقیت ۱۴ روز پیش اندازی کرد و کمی بعد رسانه‌ای شد. نتیجه اینکه دولت چین و روسیه دارای این پلتفرم هستند و حاضرند در این زمینه به ایران مشورت دیجیتال بدهند. روس‌ها اسم شباد خود را گذاشته اند Runet. برای شرایطی که وقتی از اینترنت جهانی یا سامانه DNS استفاده نمی‌کنند مردم داخل روسیه بتوانند به جز سرویس‌های جهانی، از همه سرویس‌های اینترنتی داخلی به خوبی استفاده کنند.
 
پس خیلی ساده، دیوار دیجیتال (Digital Wall) در ایران قرار است یک فرمول مشخص داشته باشد.
در شرایط سفید: شباد (شبکه اطلاعات داخلی) + اینترنت جهانی، کار می‌کنند.
در شرایط قرمز (دیوار دیجیتال) : تنها شباد کار کند.
 
اولین اتفاق خوب و درستی که با راه‌افتادن “اصولی” شباد می افتد انتقال اکثر سرورهای (Server) وب سایت‌های مهم داخلی و خدمات دهنده به مردم به داخل ایران است. یا دست کم انتقال آن ها به سرورهایی بسیار نزدیک به خاک ایران، که حکومت ایران بتواند روی آن‌ها کنترل داشته باشد. این فارغ از نگاهِ سیاسی اتفاق درستی است. به عنوان نمونه چه لزومی دارد اطلاعات مردم ایران در سرور‌هایی باشد که دولت آمریکا یا چین یا اتحادیه اروپا بتواند بر روی آن کنترل داشته باشد اما خود دولت ایران نتواند؟ این منطقی است که اطلاعات مهم مردم یک کشور باید اگر قرار باشد که تحت نظارت حکومتی باشد، آن حکومت همان مردم باشد.

دومین اتفاق خوب این هست که که با راه‌افتادن “اصولی” شباد وقتی از وب سایتی که سرورش در داخل ایران است استفاده می کنید عبور مرور اطلاعات (Data) در آن بسیار بیشتر می شود، سرعت اینترنت‌تان بالا می‌رود و از همه مهمتر، چون خدمات داخل این سیستم دیگر به تومان حساب می‌شود و نه به دلار، بسیاری از سرویس‌های اینترنتی را شما با هزینه کمتری پرداخت می‌کنید. در اصل شما یک فیلم، پادکست یا حتی فایلی را که سرورش در ایران قرارداده می‌شود را سریع‌تر و ارزان‌تر، و با تاخیر یا قطعی بسیار کمتری می‌توانید ببینید و بشنوید و دانلود کنید.

سومین اتفاق خوب این هست که قابلیت شناسایی اکثر استفاده کنندگان داخل ایران از طریق شباد وجود دارد. کمک به شفافیت می‌تواند مانع از فساد و جرم باشد. این مهم به پلیس و نهادهایی که به دنبال مجرمان اقتصادی یا مالی هستند کمک شایانی می‌کند. همین طور کمک به شناسایی افرادی که در حال سواستفاده از اینترنت برای ایجاد مزاحمت، سرقت‌های دیجیتال یا کلاه‌برداری‌های اصطلاحا اینترنتی از مردم هستند. اگر به روی بد این مساله اکنون نپردازم، روی خوب‌اش آن‌خواهد بود که کمتر کسی فرصت سواستفاده از اینترنت را برعلیه شهروندی خواهد داشت چون به سادگی شناسایی و دستگیر خواهد شد، جز این‌که یک برنامه‌‌نویس خبره یا هکر کارکشته باشد. ساده‌اش این که حتی VPN ها نیز به سادگی قادر به پنهان کردن هویت کاربران مجرم نیستند.

چهارمین اتفاق خوب، امکان کنترل و پایش گردش اطلاعاتِ سمی است. سئوال این هست که اگر درون یک گردش آزاد اطلاعات، اخبار جعلی (Fake News)، اخبار تحریک آمیز و سمی، شایعه سازی های سازمان دهی شده و … وجود داشته باشد آیا همچنان باید اجازه جریان چنین اطلاعاتی را داد؟ پاسخ طبیعتا خیر است. مهم است بشود منابع پخش این اخبار را شناسایی، پایش و مسدود کرد. حتی پدر یا مادر یک خانواده نیز علاقه دارد این مساله را کنترل کند که از تلویزیون یا رادیوی خانه‌اش چه اطلاعاتی در خانه پخش می‌کند. بنابراین تا حدی می شود به یک حکومت حق داد که نگران این مهم باشد مرز بین گردش آزاد اطلاعات و حفاظت از امنیت ملی‌اش کجا باشد.

با همه این اتفاق‌های خوب، این قصه روی بدی هم دارد. فلسفه‌ی چاقو در دست یک مادر، یا چاقو در دست یک دیوانه. تکنولوژی‌ها به تنهایی خوب و بد نیستند، این که صاحب آن تکنولوژی قصد دارد از آن چه استفاده‌ای کند البته ماجرا را تغییر می‌دهد. به قول ماکیاولی وقتی “هدف وسیله را توجیه کند” آیا می‌شود امیدوار بود از یک ابزار خوب همیشه استفاده منصفانه شود؟ اینجا همان نقطه‌ای است که در ابتدای نوشته اشاره کردم. یک “سناریوی حکومتی” نیز پشت مطرح شدن شباد هست که کامل کننده مفهوم این دیوار دیجیتال است. آن را کالبدشکافی می‌کنم.

یکی از اتفاق‌هایی که با شباد خواهد افتاد و احتمالا برای بسیاری شیرین و خوشایند نیست، کنترل شدید، دقیق و با کمترین خطا توسط حکومت روی فعالیت‌های اینترنتی شهروندان است. یک ابزار کنترلی قدرتمند جدید بوجود می‌‌‌آید و این بیشتر خبری بد است برای کسانی که در داخل ایران در صف مخالفان حکومت، افراد حساس به آزادی ‌بیان یا کاربرانی هستند که بصورت ناشناس به اظهار نظر‌های سیاسی می‌پردازند.

به عبارت بهتر در خلال شکل گرفتن شباد و پیشرفته‌تر شدن زیرساخت‌ها به مرور حکومت با دردسری بسیار کمتر این توانایی را پیدا می کند که هویت، آدرس ومشخصات هر ایرانی که به اینترنت وصل می شود را بیابد. در اغلب موارد حتی VPN ها نیز به سادگی قادر به پنهان کردن هویت شما نیستند مگر انواع پیشرفته‌تر و پرقیمت‌ترش. (دولت امریکا حتی از سال ۲۰۱۴ چنین کنترلی روی مردم‌اش داشت). از آن پس تلاش برای ردیایی ترافیک داده‌ها مثل پیامک ها و محتوی‌چت‌ها آسان‌تر است. همین‌طور فرآیند شناسایی افرادی که اقدام به ارسال ویدئو و صدا از تلفن‌های همراه خود می‌کنند ساده‌تر می‌گردد. همین‌طور رهگیری مکان ارسال کنندگان اطلاعات حتی با استفاده از VPN توسط پلیس فتا، و ۱۶ نهاد اطلاعاتی ایران.

سناریویی که با حفاظتِ از ماندگاری نظام رابطه مستقیم دارد. کاری که این دیوار دیجیتال می‌کند کنترل ورود و خروج اطلاعاتی است که حکومت هر زمان تشخیص می‌دهد با “امنیت ملی” یا خودمانی‌تر “امنیت نظام” در اصطکاک است. در این صورت فرمول شماره دو اجرا می‌شود. آن سوی الاکلنگ پایین می‌آید. اینترنت جهانی در داخل ایران خاموش، و تنها اینترنتی که کارهای روزمره مردم را در داخل ایران راه می‌اندازد روشن می‌ماند و به کار خود ادامه می‌دهد. در چنین شرایطی نسبت به آنچه چند هفته پیش رخ داد، نه تنها نارضایتی کمتر است، چون فعالیت‌های اینترنت صفر نمی‌شود، که همزمان می‌شود از تاثیر شبکه‌های مجازی یا پیام رسان‌های خارج از کنترل حکومت در گُر گرفتن آتش ناآرامی‌ها به شدت کاست.

اتفاق بد بعدی، این هست که در موارد بحران تمام کسب و کارهایی که به نوعی با اینترنت جهانی در ارتباط هستند با بالا آمدن این دیوار دیجیتال، دچار ضررهای سنگین و توقف می‌شوند. و اتفاق بد دیگر، این که شباد به مرور باعث می‌شود شما عادت کنید یا مجبور شوید تمام اطلاعات شخصی خود را بر روی سِروِرهایی قرار بدهید که در کنترل حکومت ایران خواهد بود. از شماره تلفن و آدرس گرفته تا عکس، ویدئو، عادات خرید یا حتی نوع تفریحاتی که می‌کنید. در چنین شرایطی حکومت حتی می‌داند شما احتمالا در ماه چندبار کاندوم می‌خرید، به چه سبک فیلم‌هایی علاقه دارید، یا حتی این که ده خیابانی که اکثر مواقع در آن‌ها تردد می‌کنید کدام خیابان‌ها هستند. آنالیز این دیتا نتایج بسیار ارزشمند و گرانبهایی برای یک حکومت دارد اگر حکومتی کارنابلد نباشد.

در مقام جمع‌بندی، فعال شدن “دیوار دیجیتال” یعنی شباد به خوبی کار کند اما دسترسی شما به اینترنت جهانی غیرفعال شود. شما بتوانید کارهای بانکی خود را انجام دهید، اینترنتی بلیط سینما تهیه کنید، از پیام رسان های داخلی استفاده کنید، در ترم جدید دانشگاه ثبت نام کرده، قبض جریمه خود را اینترنتی به سادگی بپردازید و از طریق پیام‌رسانِ سروش مخ خواهرانِ سیبیلو را بزنید. هر فعالیت اینترنتی مربوط به داخل ایران بدون اختلال خواهد بود اما در مواقع بحرانی نمی‌توانید در گوگل سرچ کنید، ویدئو یا موسیقی یا فایل PDF برای کسی خارج از ایران ارسال کنید، نتوانید یوتیوب را باز کنید، نتوانید به خارج از ایران ایمیل ارسال کنید، و همه پیام رسانی های غیر ایرانی‌تان و VPNها و Proxyهای تلگرامی بلااستفاده شود. اینجا اما سئوال مهمی وجود دارد، آیا واقعا “دیوار دیجیتال” ایرانی می‌تواند به سادگی و به زودی فعال شود؟

می‌دانیم در ایران حدود ۴۰ میلیون کاربر دائم اینترنت وجود دارد. چیزی در حدود۵۰% ایرانی‌ها. از این تعداد حدود ۲۰۰ هزار نفر شغل‌شان کاملا مرتبط با اینترنت (نه لزوما کامپیوتر) است. یعنی ۰.۲۵ درصد ایرانی ها. این درصد رقم بالا و نگران‌کننده‌ای برای یک تصمیم‌گیران حکومتی نیست، نمی‌تواند شورش ایجاد کند، اما می‌تواند یک نارضایتی با حجم بالا ایجاد نماید. سئوال اول این است که حکومت تا چه حد و چندبار توان مقابله با این نارضایتی ۰.۲۵ درصدی روی کسب درآمد مردم را دارد؟

این که در وضعیت قرمز یک “دیوار دیجیتال” بالا بیاید تا کمترین اطلاعات از کشور خارج یا داخل شود، فارغ از این که حتی اگر ضررهای مالی و اعتباری‌اش به کمترین حد خود برسد، ایجادش از لحاظ فنی بسیار بسیار پیچیده، سخت و هزینه‌بر است.آدم‌هایی مثل من فکر نمی‌کنند ایرانی‌ها به تنهایی قدرت و توان و سواد این مهم را داشته باشند. کمک متخصصان دیگر کشورها به حکومت ایران برای دستیابی به این سطح از توانایی ضروری است. از روی لطف نیست و پول‌اش را می‌گیرند. درست مثل توانایی‌های اتمی ما ایرانیان که بدون کمک افرادی در پاکستان و دولت روسیه و یکی دو کشور دیگر امروز تقریبا غیر ممکن بود.

اما چه خوشمان بیاید یا که نیاید، شباد یک ضرورت برای این کشور با این حکومت است. چرا؟ دلیل اول فلج نشدن کشور است در هنگامی که آقایان کلید اینترنت را خاموش می‌کنند، و دلیل دوم جلوگیری از ضررهای مالی هنگفتی است که برنظام و مردم تحمیل می‌شود که می‌تواند به مرور یک حکومت را به ورشکستگی اعتباری و مالی برساند و حتی با بالا بردن شاخص خشم و احساس تحقیر، بخش مهمی از جوانان را به پیوستن به ناآرامی‌ها تشویق کند.

تصور کنید قطع اینترنت جهانی به‌خاطر یک ناآرامی ۸ روزه، تنها در بخش اینترنت برای حکومت ایران و نهادهای وابسته‌اش حدود ۴ هزار میلیارد تومان زیان ایجاد کرده باشد. به عبارت ساده‌تر یک روز قطع اینترنت شاید حدود ۵۰۰ میلیارد تومان به حکومت هزینه تحمیل کند. آیا نظام می تواند حتی یک سال (۳۶۵ روز) تحمل چنین ضرری را داشته باشد؟ برای نظامی که بودجه امسال‌اش نزدیک به ۲۰۰۰ میلیارد تومان است طبیعتا خیر. از این رو قطع کامل اینترنت در ایران از نظر کارشناسان و افراد وارد به مسایل اقتصادی غیرممکن نیست اما برای حکومت ایران، با وضع فعلی، کاملا ویران کننده است.

اینجاست که آمدن شباد نه تنها می‌تواند از تعطیل شدن همه چیز جلوگیری کند، که می‌تواند این ۵۰۰ میلیارد تومان ضرر روزانه را در روزهای قرمز یا صفر (بحران) به عدد بسیار بسیار کمتری کاهش دهد. از بابتی می شود این دیوار دیجیتال را، یعنی تنها فعال ماندن شباد و قطع اینترنت جهانی را، یک حکومت نظامی اینترنتی تلقی کرد که سعی می‌شود در آن به افراد غیردرگیر کمترین صدمه وارد شود. به شکلی که ۹۰ درصد مردم می توانند به زندگی روزانه خود با کمترین بحران ادامه دهند اما ۱۰ درصد باقیمانده برای بیزنس یا ارتباط به جهان تا رفع بحران به مشکل برخواهند خورد.

این می‌شود شبیه به همان قاعده اهم و مهم. (لبخند) به قول فقها در موقع تزاحم “دفع افسد به فاسد”. یعنی شما بین دوکار بد و مضر، چون یکی مضرتر است، سراغ یک کار کم ضرری می‌روید که از ضررِ بیشتر، جلوگیری ‌کنید. یا زودتر اقدام به کشتن یک آدمی می‌کنید که مانع از کشته شدن ده‌ها تن توسط آن ادم شوید. دیوار دیجیتال یعنی پذیرفتن و روبرو شدن نارضایتی شدید همان ده درصد مردم (۸ تا ۱۰ میلیون نفر) برای جلوگیری از صدمه دیدن امنیت ملی یا امنیت نظام یا هراسمی که برادرانی که الان دارند متن من را با ذره‌بین می خوانند صلاح بدانند. (چشمک)

از چه زمانی باید منتظر آغاز به کار این دیوار دیجیتال باشیم؟ حکومت ایران، از نظر من و بسیاری از دوستان کارشناس‌ام، اکنون قادر به ایجاد شباد نیست. نه زیرساخت‌های لازم را دارد، و نه از لحاظ نرم‌افزاری پیشرفت بزرگی داشته است. در خوشبینانه‌ترین حالت این دیوار دیجیتال حداقل تا ۳ سال آینده نمی تواند بدون ضرر هنگفت اجرا شود.

پس حکومت از قطع اینترنت تا اطلاع ثانوی تنها در شرایط بسیار حساس و خطرناک خودش استفاده خواهد کرد. در چنین شرایطی از یک رو دفع ناآرامی و نفوذ دشمن یک موفقیت است برای حکومت، از یک سو نباید فراموش کنیم هزارها میلیاردها تومان پول برای این موفقیت حکومت از جیب خودمان و مردم نقد پرداخت می‌کنیم. پس مهم است موفقیت را اینجا درست معنی کنیم و خود را به بلاهت نزنیم. کسی می‌تواند امنیت را با ۵۰ تومان ایجاد کند، کسی می‌تواند با ۵۰۰۰ تومان. در دنیای مدیریت امنیتی ما به نفر دوم نمی‌گوییم “موفق”، می‌گوییم “جمع‌کننده” به هر قیمت. ساده‌ترش این که وقتی قواعد بازی را خوب نمی‌دانی و مهارت‌اش را نداری، بهترین راه چپ کردن میز بازی است تا نتیجه به ضررت نباشد. اینجا بازی را نباختی، اما اسم‌اش هم موفقیت و این شعرها نیست. (چشمک)

تا همین جایش نیز حکومت ایران به یک توانایی خارق العاده و عجیب رسیده و آن این که هر زمان بخواهد می‌تواند ارتباط داخل ایران را با اینترنت جهانی به زیر ۵ درصد برساند. از لحاظ فنی نمی‌خواهم بگویم این ستایش برانگیز است اما، معنی آشکارش این هست که قدرت دیجیتال و نخبگانِ سایبری حکومت ایران را به هیچ عنوان نباید دست کم گرفت. آن‌ها به موقع خوب می‌دانند چگونه “ضد بحران” ایجاد کنند هرچند به قیمت هزینه‌های گزاف. حکومت ایران یک برگ برنده دیگر را در مقابل پروپاگاندای اپوزوسیون‌اش نشان داده است. اپوزوسیونی که البته تنها کاری که بلد است تولید محتوی و جریان‌سازی رسانه‌ای است و این کار فلج‌اش می‌کند.

پیش بینی من این هست که اگر ناآرامی‌ها در ایران ادامه پیدا کند، حکومت بارها و بارها اینترنت جهانی را قطع خواهد کرد. شما هم در جایگاه آن‌ها بودید در زمان بحران دقیقا همین کار را می‌کردید. اما حکومت به مرور یاد خواهد گرفت تا به راه افتادن سیستم شباد، همان را انجام دهد که در چین، کوبا و اخیرا روسیه ممکن شده. یعنی در موقع بحران، اینترنت جهانی قطع شود ولی با دادن VPN‌های خاصی به شرکت‌های بزرگ و متوسط، بیزنس های مادر یا وابسته به حکومت به آن ها این امکان داده شود که از دیوار دیجیتال عبور کنند و از اینترنت جهانی بهره ببرند. طبیعتا این مساله شامل ۹۰ درصد مردم نخواهد شد. همان طور امکانی که به “افراد خاص” داده خواهد شد، مثل نمایندگان مجلس، افراد امنیتی، خبرنگاران سفید و … تا با استفاده از دیتاسنترهای خودی از اینترنت جهانی استفاده کنند.

شاید برای بسیاری سئوال باشد که در صورت بروز چنین شرایطی، مردم می‌توانند به اینترنت ‌های کمکی از سوی دیگر دولت‌ها امید داشته باشند؟ پاسخِ واضح خیر است. نه تا ده سال آینده. امروز تقریبا مشخص شده هیچ دولت خارجی نمی تواند در چنین شرایطی به ایرانیان اینترنت قاچاقی یا جهانی بدهد. ادعاهای دولتمردان امریکا و اروپا در این زمینه هنوز از لحاظ فنی غیر ممکن یا بسیار هزینه‌بر است. شاید آن‌ها بتوانند فرستنده‌هایی قوی مثل بالن های اینترنت (Loon Project) را به نزدیک آسمان کشور ارسال کنند تا دیتا به سمت ایران ارسال شود، اما دستگاه‌های دریافت کننده ماهواره‌ای اینترنتی آنقدر گران هستند که بالای ۹۰ درصد مردم امکان خرید و نصب آن را در منازل خود ندارند و به سادگی می‌شود روی آن‌ها پارازیت انداخت.

ده سال پیش مهم بود چه حکومتی اطلاعاتی بیشتر از مردم‌ دارد. در این صورت آن حکومت در مقام یک مدیر امنیتی برنده بود. اما در دنیای امروز این مهم‌تر است که چه حکومتی اطلاعاتِ مردم را “زودتر” و “سریع”‌تر به دست می‌آورد. امروز دست‌یابی به اطلاعات دیگر به تنهایی کافی نیست، “سرعت” و “وسیله” آن مهم شده است. این می‌تواند بهانه‌ای برای میلیون‌ها دلار خرج و سرمایه گذاری توسط همه دولت‌های جهان باشد تا درباره مردم از طریق GPS اتومبیل‌ها و اپلیکیشن‌ها و حتی تلویزیون‌های هوشمندشان کسب اطلاعات کنند.اما، سئوال مهم این هست که چه کسی تضمین می‌کند روزی استفاده از این فنآوری‌ها توسط دولت‌ها و حکومت‌ها در مواقع بحرانی به ضرر مردم و به نفع تنها خود حکومت استفاده نشود؟ پاسخ ساده است. کسی نمی تواند چنین تضمینی بدهد، جهانِ قدرت باتقوی نیست و این قسمت ترسناک زندگی مدرن است.

Print

درج دیدگاه

نوشته های مشابه