تحقیر افکار عمومی
امروز چهارمین روز از پیشامد سقوط هواپیمای مسافربری شماره ۷۵۲ به مقصد اکراین است. سانحهای که منجر به کشته شدن نزدیک به ۱۸۰ انسان شد. در میان آنها اما ۱۳ کودکِ معصوم. نه تنها سوگوار آنها، که سوگوار همه ایرانیانی هستیم که در روزهای گذشته دلخراش از میان ما رفتند و کاری از دستمان برنیامد جز سکوت و اندوهی عظیم که در قلبمان تا ابد و یک روز تهنشین خواهد ماند. اگر معتقد به ماورا و طلسم و جادو بودم سال ۲۰۲۰ را سالِ سیاهی برای ایرانیان میشمردم. اما روزهای خوب هم خواهد آمد اگر کنار و پُشت هم باشیم.
فارغ از تک تک این اتفاقهای دلخراش و فاجعه آمیز، با همه خوشبینی و امیدواری ذاتیام که کوشش میکنم آن را به دیگران منتقل کنم، هیچ چیز نمیتوانست دست کم آدمی چون مرا بعد از سالها به یک چنین خشم و بیاعتمادی عمیق بکشاند جز آنچه دیروز رخ داد. ۲۰۰ انسان قربانی مرگ شدند، ۸۰ میلیون ایرانی اما قربانی یک فریب سیستماتیک و دروغی آگاهانه تا روزی که حقیقت دیگر قابل پنهان نبود. چه باید کرد؟ آقای حکومت، شما بگو اگر جای ما بودید چه میکردید؟
پر از خشم و تحقیرم از افراد صاحبِ اطلاعات که میدانم حتی ۴۸ ساعت پیش وزیر راه و رئیس سازمان هواپیمایی کشوری را با نامه آرم دار و امضا شده به این اطمینان رساندهاند که پای خطایی نبوده است. بروید به مردم این طور بگویید. خودیها را هم آخر فریب دادهاید؟ تا این اندازه تباه؟ پر از خشم و تحقیریم چون نمیخواستیم باور کنیم درست در روزهایی که داشتیم اندکی مغرور به ایرانی بودن میشدیم، ناگهان سرهای مان را برگرداندیم و دیدیم که با یک “امپراطوریِ دروغ” مواجه هستیم. چه باید کرد؟ آقای حکومت، شما بگو اگر جای ما بودید چه فکر میکردید؟
با برخی از مسئولان و تصمیمگیرانی آن چنان بی کفایت، بدور از انسانیت، بی رحم، مسلماننما و بدور از شرافتِ روبرو هستیم که حتی از له کردن آخرین لایههای اعتماد میان خودشان و مردم “با چشمانی باز” دریغ نکردند. بلاهت طیفی دارد و من امروز باور کردم عدهای از شما به خطرناکتریناش گرفتار هستید. چه باید کرد؟ آقای حکومت، شما بگو اگر جای ما بودید چه فکر میکردید؟
امروز با صراحت در ذهن خودم میتوانم “به جز” آن اپراتوری که خوشبینانه در باور خودش برای دفاع از ممکلت اش دکمهی شلیک را فشار داد، همه آن فرماندهان و حکومتگردانهایی را که پس از این خطای به سختی قابل بخشش، آمدند و اما آگاهانه و با هوشیاری دست به این فریب و انکار واقعیت تا آخرین لحظه زدند را نمونههایی دقیق، برجسته و نافراموش شدنی از “خائنان به امنیت ملی و اعتماد ملی” در این کشور بدانم.
آقای حکومت، حتما از خودتان بپرسید واقعا کدام دشمن، چند کشور بدخواه در اتحادِ باهم، و با هزینه چند میلیارد دلار میتوانستند به اندازه این ۷۲ ساعت به حیثیت یک حکومت، به آخرین باقیمانده اعتماد افکار عمومیاش و به اعتبار سالها زحمات نیروهای دفاعی و سربازانش برای دفاع از میهن با یک فریب سیستماتیک چنین ضربه ای عمیق و دردآور وارد کنند؟ این انکار عمدی، هرکه خواهنده و عاملاش بود، ایده و فکر هر مدیر ترسویی بود، شاید سبب شد حکومت به بدخواهانش اضافه نشود، اما بدون شک سبب ریزش اعتماد و اعتقاد خیل عظیمی از امیدواران به این نظام بود که بعید میدانم جبران پذیر باشد. متاسفانه شما با برنامهریزی، بعد از مشورت، و از روی قصد تا آخرین لحظهها واقعیت را چیزی دیگر جلوه دادید. این دیگر یک خطای انسانی در ۱۰ ثانیه فرصت تصمیمی گیری نبود، ذبح اعتماد میلیونها ایرانی بعد از ساعتها همفکری خودتان با خودتان بود. اشتباه یک چیز است و اما شما حیثیت افرادی که برای آبرو و آرامش ایران ایستاده بودند را یکجا فروختید! بقول آرش عزیزی، جمهوری اسلامی برای کشته نشدن سربازان آمریکایی در عراق دقت بیشتری بخرج داد تا شهروندان خودش و مسافران و کودکان بیخ گوش خودش.
اهمیتِ کنترل خشم
و اما روی صحبتام با هم سنسالهایم. من مخالف بینش صفر و یکی به جهان پیرامونام هستم. مخالف تبدیل شدن به آدمی که یا مهیای یک انتقامی کور باشد، یا به دنبال صافکاری و لاپوشانی حق و حقیقت به منفعتی. عقل داریم، تفکر داریم، و براساس تاریخ و گذشتهای که برسرمان آمده، قدرت تحلیل نیز داریم. این مهم است که درک کنیم قرار نیست خطای بزرگ یا حتی طرز رفتار احمقانه یا بیکفایتی یک نفر، یک گروه حتی یک قبیله به پای همه نوشته نشود. همانطور که ما انتظار داریم براساس یک خطای کل زندگی هر یک از ما توسط دیگران قضاوت نشود، درباره هر سیستمی پیرامونمان نیز باید تا جای ممکن اینگونه عمل کرد. یک سیستم حکومتی، پزشکی یا دفاعی.
ما این روزها دو دسته بودیم، دستهای که فقط آمده بودیم تنفر و خشم تاریخی خود را خالی کنیم. به نتیجه جعبهی سیاه کاری نداشتیم و بدمانهم نمیآمد موشکی خورده باشد تا نظام خجل زده شود و ضربهای از دنیا نوش کند. دسته دیگری هم بودیم که دعا میکردیم و باخوشبینی منتظر بودیم تا این خبط رخ نداده باشد تا از این پس روزی روزگاریما آیندهمان به این حجم از بی اعتمادی و ترس و لرز گرفتار نباشد و دنیا به رویمان بستهتر و قلبهایمان چرکتر نشود. من از آن گروه دوم بودم، و میدانستم بسیاری از گروه اول، آنها که حاضر بودند هموطن به این شیوه از مرگ بمیرد، اما اعتباری دیگر از حکومت کاسته شود. هیچ وقت با چنین دستهای کار ندارم، مخاطبم نیز هرگز نخواهند بود.
از سال ۱۳۶۸ به بعد بوده که امنیت و سلامت پروازهای ایران بر عهده نیروی سپاه است. سالهاست که سپاهیان یونیفرم پوش یا Undercover مانع از هواپیماربایی، بهم خوردن امنیت پروازها و بروز اتفاقهایی مشابه شدهاند. اگر اتفاق غیرقابل چشمپوشی سه روز پیش را از ۳۰ سال محافظت این نهاد از سلامت پروازهای داخلی و خارجی ایرانیان منها کنیم، منصفانه این است که به سبب دروغگویی یا بی کفایتی افرادی خاص در چند روز اخیر خدمات کارمندان و سربازان این نهاد را به امنیت ملی مان فراموش نکنیم و قدردان افراد دلسوز یا آگاه در این سیستم “نیز” باشیم.
رئیس نیروی هوا و فضای سپاه پاسداران بسیار دیر اما اقدام به عذرخواهی از مردم میکند. همین طور دولت ایران اقدام به عذرخواهی از کشورهایی که شهروندان آنها در این پرواز بوده است. اگر مساله خشم نسبت به این فریب برنامهریزی شده محفوظ بماند و سر فرصت کالبدشکافی شود، و اگر حق این مردم برای اجرای عدالت و سپرده شدن همه عاملان این خشم اجتماعی به دادگاه صادقانه وعده داده شود، نفس عذرخواهی و ابراز شرمندگی یک فرمانده قابل پذیرش و احترام است. مسئولین این کشور باید بدانند “عذرخواهی از افکار عمومی” و “آمادگی برای تاوان دادن” توسط مردم پذیرفته میشود مادامی که به موقع و صادقانه و بدون فریب باشد. اتفاقی که به خاطرش رفتار سردار حاجی زاده را قابل احترام میدانم هرچند بازهم در آن تناقض بود. به عبارت سادهتر فکر میکنم همانطور که نخست وزیر کانادا نیز بیان کرد، بروز چنین خطاهای انسانی و پذیرشاش قابل درک و تاحدی پذیرفتنی است، اما صادق نبودن، بیمسئولیتی نسبت به نتایجاش و انکار کردن آن است که غیرقابل قبول و شلیک به اعتماد مردم و جهانیان است.
شوربختانه تاریخ هوانوردی تجربه چنین خطاهایی را از سوی نظامیان داشته است. ۵ سال پیش هواپیمای مسافربری مالزی در حالی که از آسمان منطقه ای جنگی در حال عبور بود توسط شبه نظامیان طرفدار دولت روسیه با همین موشکی که هواپیما سه روز پیش هدف قرارگرفت در اکراین سقوط کرد. خود ارتش اکراین به سب خطای تشخیصی و انسانی، ۹ سال قبل سبب سقوط یک هواپیمای مسافربری روسیه در هنگام یک تمرین آماده باش نظامی شد. قبلتر ارتش عربستان یک هواپیمای نظامی ارتش ایران را که داخلاش دانشجویان ایرانی و خبرنگاران بودند که به روسیه می رفتند در مرز آسمان ارمنستان اشتباهی مورد هدف قرار داد. ارتش ایالات متحده سالها قبل به سبب خطای مشابه، هواپیمای مسافربری ایران را هدف قرار داد. و قبلتر از آن ارتش شوروی یک هواپیمای کره جنوبی را سرنگون کرد. و در نهایت ۴۰ سال پیش یک هواپیمای مسافربری مک دانل داگلاس ایتالیا توسط موشک جنگندههای نظامی هواپیماهای آمریکا یا فرانسه مورد هدف قرار گرفت و سقوط کرد اما هرگز راز این که ارتش کدام یک از این دو کشور عامل آن حمله بودند بعد از ۴۰ سال برای مردم ایتالیا فاش نشد.
پدآفندها چه می کنند …
سعی میکنم یک دید کلی و تاحدی فنی درباره اکوسیستمی که این اتفاق در آن رخ داده است را بیان کنم. واژه “افند” و “پدافند” دو واژه پرکاربرد در علوم نظامی است. به هر حمله یا یورش، آفند میگویند. به جلوگیری یا دفاع از آن حمله پدآفند میگویند. خوب ما دو نوع پدآفند مهم داریم. پدآفند عملی یا عامل (Active Defense) که شامل استفاده از سخت افزار یا ماشین جنگی برای دفع حمله دشمن است. و پدآفندغیرعامل (Passive Defense) هم مجموعه روشهایی استراتژیک، فکری یا نرم افزاری است که از بروز یک حمله جلوگیری میکند. یک پیش دستی برای منصرف کردن آنها.
هرکشوری در سه اکوسیستم سرزمیناش پدآفند عامل دارد. در آسماناش، روی خاکاش و در دریایاش (اگر مرز آبی داشته باشند). یعنی در هرسه آماده است تا حمله دشمن را دفع کند. ماشینهای نظامی هرکشوری برای پدآفند عامل با ماشینهای نظامی حمله کنندهاش فرق دارد. در اصل برخی سلاحها تنها برای دفاع نظامی است، نه حمله. همه هواپیماهای نظامی برای آفند (حمله) نیستند، حتی برای پدآفندعامل (ضد حمله) هم نیستند، تنها برای کسب اطلاعات و برنامه ریزی، پدآفندغیرعامل نیز هستند.
تاجایی که مطلعام، خیلی ساده اگر بگویم در ایران، مسئول حفاظت و مدیریت آسمان، در اصل ارتش (ستاد کل نیروهی مسلح) است. این شامل بخش نظامی است. وگرنه در بخش مسافربری و باری مسئول سپاه است. علت ارجحیت ارتش در بخش نظامی آسمان ایران هم این است که هنوز نیروی هوایی ارتش کاآرامدتر، پرامکاناتتر و وسیعتر از نیروی هوایی سپاه است. این قاعده هم شامل آفند (حملهها) است، هم پدآفند (دفاعها). هرچند سپاه دارد در پدآفند خود را به شدت قدرتمند و امکاناتش را وسیع میکند. اما نکته مهم این هست که پدآفند آسمان ایران یک تقسیم بندی خاص شده است.
قرارگاه خاتمالانبیا
مسئول: فرمانده کل ارتش، سرلشگر موسوی
قرارگاه پدافند ارتش (پداجا)
مسئول: فرمانده پدآفند ارتش، سرتیپ صباحی فرد
قرارگاه پدافند سپاه (نهسا)
مسئول: فرمانده نیروی هوایی سپاه، سرتیپ حاجی زاده
یکی از اولین مشکلاتی که اتفاق اخیر نشان داد وجود دارد، عدم هماهنگی کامل میان شبکههای اطلاع رسانی این سه قرارگاه بود. ایران به ۸ یا ۹ سلول آسمانی تقسیم بندی شده است و هریک از این سه قرارگاه وظیفه محافظت از تعدادی از اینسلولها را دارد. در اصل ابتدا قرار بود قرارگاه خاتم الانبیا یک هماهنگکننده کلی و مادر برای دو قرارگاه بعدی باشد اما، عملا چنین اتفاقی نیفتاد و بیشتر وظیفهاش محافظت از آسمان تهران شد. به عبارت بهتر “عدم هماهنگی” بین پدافندهای هوایی ما یکی از محتملترین مشکلاتی بود که باعث خطایِ سیستماتیک بزرگ شد، از این رو که به عقیدهام نباید خطای اتفاق افتاده را به یک خطای انسانی (یک فرد، اپراتور) یا حتی خطای یک فرمانده میدانی (یک گروه اندک) تقلیل داد.
با این وجود سئوال بسیاری این است که اگر محافظت آسمان تهران با قرارگاه خاتمالانبیا بود، چرا به جای فرمانده ارتش، فرمانده نیروی هوایی سپاه در مقام عذرخواهی و قبول مسئولیت در تلویزیون حاضر شد؟ پاسخ ساده است. سایت پدافندی که از آن ضدحمله اشتباه انجام شد متعلق به سپاه بود که به طور موقت و برای چندین روز در نزدیکی فرودگاه امام مستقر شده بود. برای محافظت از فرودگاه امام؟ احتمالا خیر. برای محافظت از یک سایت یا انبار نظامی بسیار مهم که در منطقه پرند بود.
میخواهم درباره ماشین نظامی پدآفندی نظام که این حمله اشتباه از آن صورت گرفت و آناتومی و شیوه کارکرد موشک آن بنویسم اما قبلتر از آن بهتر است یک آناتومی از تقسیم بندی اهمیت فضای ایران ترسیم کنم. همانطور که اشاره کردم آسمان ایران یک تقسیم بندی ۸ گانه برای محافظت توسط آن سه گروه پدآفندی دارد. اما ما با یک تقسیم بندی بسیار بسیار مهمتر روبرو هستیم. آسمانِ فوقامنیتی، آسمان امنیتی، و آسمان عمومی یا آتشبس (Ceasefire). مثلا در امریکا در هنگام پرواز تمام این بخشها از طریق NOTAM یا TFRبه ما خلبانهای شخصی یا تجاری پیش از پرواز یا حین آن اطلاع داده میشود و قاعدتا در ایران هم. آنها را میدانیم و خیلی مراقب هستیم.
آسمان فوق امنیتی (High Security Airspace) به دایرههای هوایی میگویند که بالای کلیدیترین ساختمانهای حکومتی قرار دارد و پرواز ممنوعاند (No fly Zone). مثلِ آسمانِ محدودهی بیترهبری، نهاد ریاستجمهوری، جامجم تهران، سایت نطنز و … مکانهایی هستند که پدآفندهای هوایی ایران حرکت هر جنبندهای را از ارتفاع ۳ هزارپا به پایینتر بر روی آنها به سرعت سرنگون میکنند حتی اگر یک هواپیمای ایرانی باشد. پدافندهای فوقامنیتی برای شلیک از کسی دستور نمیگیرند و زیر ۱۰ ثانیه اپراتور هدفگیری را Lock و شلیک میکند. آسمانهای امنیتی (MOAS, Restricted Airspace) شامل دایرههای فضایی بالای مراکز نظامی، دیگرنهادها یا سایتهای نفتی و … هستند که پدآفندهای آنها برای شلیک نیاز به دستور فرمانده بالا دست خود دارند. آسمانهای عمومی اما تعریف دیگری دارند که با هماهنگی با سازمان هواپیمایی کشوری و دیگر نهادها کانالهای پروازی امن محسوب میشوند. همه هواپیماهای مسافربری داخل این کانال ها پرواز میکنند و پدافندها نیز میدانند و برای همین مشکل نباید رخ دهد.
پس به عبارت بهتر، ما در سه سناریو انتظار داریم که اپراتور یک پدآفند هوایی اقدام به شلیک، بدون منتظر ماندن برای دستور کند (آتش به اختیار). در فراز آسمانهای فوق امنیتی، در مواقع تجاوز به حریم هوایی کشور و در مواقعی که آمادهباش در بالاترین سطح بدانها داده شده است. آنچه فرمانده نیروی هوایی سپاه در عذرخواهی تلویزیونیاش بیان کرد این بود که به پدافندهای سپاه اعلام وضعیت قرمز داده شده بود. هرچند، در تناقضی اعلام کرد اپراتور باید دستور نیز میگرفت و اشغال خطوط ارتباطی این اجازه را نداد. ما یک نمونه دیگر از این آتش به اختیارها را زمانی داشتیم که یک افسر پدافند سوم خردادِ سپاه دستور شلیک به پهباد پیشرفته آمریکایی (RQ-4 Global Hawk) متجاوز به آسمان ایران را داد، منتظر دستور نماند و آن را به درستی سرنگون کرد. محدوده فرودگاه امام یک فضای آسمانی آتش بس با کانالهای هوایی کاملا باز بود که یکی از پدآفندهای آتش به اختیار سپاه درآن نقطه، نزدیک مرکز تحقیقات موشکی سپاه در پرند قرار داده شده بود. چرا آتش به اختیار؟ به این سبب که فرمانده نیروی هوایی سپاه اذعان کرد به آن ها گفته شده بود به سوی ایران موشک شلیک شده است یا در حال شلیک است! و این احتمالا خطای دوم بوده است. به چه سبب؟ چون به خلبان اکراینی هم اطلاع داده نشده بود که برای صعود آن هم در حالت آماده باش نظامی (که شاید سازمان هواپیمایی خبر نداشت!) دارد به یک منطقه قرمز و ممنوعه (Restricted Airspace) نزدیک میشود.
از نگاه یک خلبان میتوانم این طور بگویم که ما قبل از قرار گرفتن روی کانال پروازی خود در آسمان، ۴ Stage مهم را انجام میدهیم تا مطمئن باشیم همه چیز برای شروع یک پرواز امن آماده است. به این سبب است که خلبان حتی تا یک ساعت قبل از نشستن مسافر در کابیناش، چک کردن چکلیستاش را شروع میکند. ابتدا Departure clearance می کنیم. تخصصیتر صحبت نمیکنم اما مهمترین بخش آن که بین خودمان IFR clearance هم بدان میگوییم، برای گرفتن یک کدی است که به کار Transponder هواپیما میآید. اما در آن کانال مسیری، ارتفاعها مجاز، فرکانسهای ارتباطی و … هم به ما اعلام میشود.
مرحله دوم، ارتباط برقرار کردن با Tower است. همان برج مراقبت. گاهی از طریق IFR گاهی از طریق Tower درباره مسیر پرواز از فرودگاه (هوا، شماره باند پروازی و …) به ما اطلاعاتی داده میشود. اصطلاحا Taxi میکنیم. در همین فرصت یک pre-takeoff checklist که به سرعت چک میکنیم و سعی میکنیم نقشه های پروازی و همه و همه چیز را با دیگر همکاران داخل کاکپیت چک نماییم. در همین مرحله است که ما به Route Map ای نگاه میکنیم که روی آن آسمانهای ممنوعه نیز شمارهگذاری و اعلام شده است. این Map ممکن است هر ماه تغییر کند پس بروز میشود.در نهایت وارد مرحله Departure می شویم و برج فرودگاه ما را از روی باند تحویل میگیرد و تا یک حدی که از فرودگاه دور شویم همراهی میکند تا به Center وصل شویم و دوباره عکس این مراحل اتفاق میافتد تا مسافر را پیاده کنیم. و نکته تا اینجا این است، به احتمال زیاد در Clearance اطلاعت کاملی به خلبان داده نشده است، امکان ندارد یک خلبان مطلع باشد پدافندهای یک کشور برای یک حمله موشکی در وضعیت قرمز آماده شدهاند، اما پرواز کند، حتی اگر آسمان منطقه پرواز ممنوع هنوز اعلام نشده باشد. مطمئنا او و تمام خلبانانی که در طول آن شب Take Off کردهاند در جریان آماده باش پدافندهای سپاه نبودهاند. شک ندارم. حال یا به دلیلی استراتژیک یا براثر ناهماهنگی، من اینجا قضاوت نمیکنم و درجایگاهش نیستم.
پدآفند شلیک کننده سپاه چه بود؟
اما اصل داستان این طور شروع میشود که تهران دارای یک دایره پدآفندی ثابت است. سادهاش این که سایتهای ضدحمله شمال به شکل یک حلقه به دور تهران چیده شده اند. سامانهها یا سایتهای پدآفند هوایی دو دستهاند، آنها که دقیقترند و طولانی برد هستند که معمولا در زمین ثابت میشوند (مثل سامانه ۳خرداد، ۱۵ خرداد و …). آنها که دقتکمتری دارند و کوتاهبرد یا متوسط برد هستند که معمولا روی یک ماشین متحرک مثل کامیون قابلیت جابهجایی از نقطهای به نقطه دیگر دارند (مثل S300).
با اعلام وضعیت آماده باش هوایی زرد (Air Defense Warning)، پدآفندهای متحرک نیز از پارکینگهای نیروی هوا و فضای سپاه بیرون میآیند و برای موقعیت دفاعی و حفظ امنیت در نقاط استراتژیک قرار میگیرند. بدین ترتیب حلقه یا رینگ پدآفند ثابت، داخل اش با این پدآفندهای متحرک پر میشود تا امنیت شهر یا نقطههای حساس نظامی و سیاسی بیشتر برای دفاع و مقابله آماده باشد.
خیلی سال قبل از آنجایی که ایران نمیتوانست تجهیزات پدآفند ضدموشکیاش و ضدهواییاش را به دلیل تحریم سلاح از هر کشوری وارد کند، به ناچار دست به معامله با روسیه شد. حدود سال ۱۳۸۰ یا کمی بعد بود که سپاه ۲۹ عدد پدآفند متحرک (Self-propelled) از مسکو خریداری میکند. اینجا به آنها میگوییم SA 15، و ظاهرا در ایران به Tur-M1 مشهور است. اما قبل از این که در موضوع عمیق شوم اجازه بدهید درباره سامانههای پدآفندی نکتههایی سطحی بگویم.
امروز پیشرفتهترین سامانه متحرک پدآفند روسی ۵۵R6M است. یک مدل پایینتر آن که در ایران میشناسند SA21 است. درایران فکرمیکنم به S400 مشهور است. میشود آن را قدرتمندترین پدآفند متحرک در عملیات جهان دانست. میتواند ۱۲ هدف را همزمان نابود کند و نزدیک به ۱۰۰ حمله را همزمان روی رادار زیر نظر بگیرد. ۱۵ سال پیش که ایران قصد خرید داشت روسیه حاضر به فروش S300، مدل بسیار قویتر این پدآفندهای متحرک به ایرانیها نشد، پس به آنها به مرور ۲۹ دستگاه از مدلی سبکتر و سادهتر به اسم SA15) Tor M1) با قیمت ۷۰۰ میلیون دلار تحویل سپاه دادهشد. هرچند ارتش اخیرا ۴ دستگاه S300 به قیمت ۹۰۰ میلیوندلار از روسیه تحویل گرفت.اما کارایی اینها ضدحمله همزمان نسبت به موشکها، هلیکوپترها، هواپیماها، و پهبادهای نظامی و جاسوسی دشمن است.
در روز حادثه، یک ماشین SA15 که معمولا ۴ نفر داخل آن کار میکنند (راننده، یک مامور رادار، فرمانده SA15 و مسئول شلیک راکت) در محدوده ۲۰ کیلومتری فرودگاه امام در حالیکه مسلح به موشکهای احتمالا از نوع ۹M331 بوده، با تشخیص اپراتور فرمانده ماشین آن را به سمت هواپیمای مسافربری اکراین شلیک میکند. آیا از روی اکوی تصویر هواپیما بر روی رادار SA15 مشخص نبوده که شی پرنده که نزدیک میشود یک هواپیمای غولپیکر است و نه یک موشک کروز، در هالهای از ابهام است. ۲۴ ساعت مطالعهام نشان میدهد که قابل تشخیص بوده. اما چیزی که قطعی است بعد از محاسبات سرعت هواپیما و باد و به این نتیجه رسیدم که فاصله حدودا ۱۹ کیلومتری از زمان متوجه شدن فرمانده این دستگاه پدآفند چیزی بیش از ۲۰ ثانیه برای تصمیمگیری وقت نبوده است. در هر حال دستور شلیک آتش به اختیار صادر میشود و موشک ۹M331(با مدل هم خانواده اش) به سمت هواپیما حرکت میکند. نکته مهم اینجا رخ میدهد!
در ویدئویی که بعدا خواهم گذاشت شما خواهید دید که این موشک (یا هم خانوادهآن)، وقتی از سوی روسیه یا شبهنظامیاناش به اشتباه به سمت هواپیمای مسافربری مالزی برفراز اکراین شلیک میشود چگونه عمل میکند. شیوه عمل موشکهای سری ۹M اینگونه است که به جای اصابت به هدف، در نزدیکی آن ازهم باز شده، و ترکشهای بسیار داغ فلزی با قدرت نفوذ بالا در آهن را به بدنه هدف وارد میکند. در چنین حالتی بدنه هدف لزوما متلاشی نمیشود اما به سادگی میتواند از کار بیفتد اگر ترکشها به نقاط حساس آن برخورد نماید. یکی از دلایلی گمراهی ما این بود که تصور نمیکردیم سپاه چنین موشکهایی را در نزدیکی فرودگاه Deploy کرده باشد. باقی موشکهای پدآفند هدف را در آسمان متلاشی میکنند. چنین موشکی امروز میدانیم به هواپیمایی شلیک شد که منبع سوختاش کاملا پر از بنزین بوده است. به معنای ساده یک بمب متحرک آن بالا پر از ترکشهای داغ شده و …
یک خلبان اینجا مجبور به چندکار همزمان بوده است که به آن Emergency Declare می گوییم. نخستین مرحله Avigation. مثل خالی کردن باک هواپیما (Fuel dumping) برای، سبک شدن موقع فرود و جلوگیری از سوختن مسافران و انفجار بزرگ موقع نشستن . ۹۰ درصد سوخت هوایپما در بخش بالها وسط و عقب ذخیره میشود. این کار اما بیش از ۲۰ دقیقه زمان نیاز داشت. دیگری کنترل فشار هوای کابین هواپیما (Cabin altitude) که با ورود ترکش ها به بدنه احتمالا به سرعت تغییر کرده است. دومین مرحله Communication. یعنی تماس با برج مراقب و توضیح شرایط. اینجا او مهم بوده که Transponder را روشن کند تا برج مراقب در جریان همه چیز باشد و نمی دانیم این اتفاق رخ داده است یا نه. نکته این است که اگر این Transponder روشن بوده، یعنی اسم پرواز و هواپیما روی رادار پدافند سپاه Tag می داشته است. به عبارت بهتر، موشک نبودن این هواپیمای مسافربری مشخص بوده است.
و سومین کار مهم، Navigation. یعنی این که مطمئن شوم اگر نمیتوانم به فرودگاه بازگردم، از منبع شلیک دور شوم و برای جلوگیری از سقوط هواپیما بر روی شهرک یا روستای مسکونی که در آن نزدیکی بوده سطحی بی خطر پیدا کنم. در ۷۰ ثانیه پایانی تا سقوط احتمالا خلبان اکراینی اگر همچنان زنده بودند که من بعید میدانم چون افرادکابین احتمالا در بدن شان ترکش بوده، یا احتمالا کمک خلبان تنها موفق شده هواپیما را در جایی که روی یک منطقه مسکونی نباشد روی زمین قرار دهد تا به مرگ مردم روی زمین نینجامد. به سبب شدت شعله و انفجاری که حاصل یک باک پر بعد از یک Landing سخت هواپیما منفجر میشود. صدالبته اینها حدسیات براساس یافتهها از دیتای عمومی است و آنالیز جعبه سیاه (Flight Data Recorder) در فرانسه همه جزئیات این حادثه را برای ما تا چند هفته دیگر روشن خواهد کرد.
و اکنون سئوال هایی برای همه ما باقیمانده:
– اگر آنطور که ادعا شده، همه پدافندهای کشور خاصه حلقه پدافندی تهران به سبب هر نوع تهدیدی از سوی امریکا در بالاترین حالت آماده باش خود بود، به چه سبب آن ساعات آسمان تهران پرواز ممنوع اعلام نشد؟ به چه سبب پدآفند هوایی سپاه آن را به سازمان هواپیمایی کشور اطلاع نداده است؟
– چرا سازمان هواپیمایی کشوری، وزیر امورخارجه، سخنگوی دولت، و وزیر راه به عنوان در تماس ترین افراد با مردم تا آخرین لحظات از حقیقت دور نگاه داشته شدند؟
– اگر دلیل آماده باش کامل، خبر شلیک Cruise Missile به سمت مرزهای ایران طبق توضیحات تلویزیونی فرمانده هوا و فضای سپاه با واقعیت دقیقا داشته، پس موشکها بالاخره در کجای ایران فرود آمدهاند؟ و اگر این طور نبوده آیا احتمال دارد این یک عملیات فریبِ پدافند هوایی ایران (اهداف کاذب) توسط اسرائیل از طریق جنگ الکترونیک (جنگال) یا از طریق هواپیماهای Boeing EA-18Gآمریکا بوده باشد؟
– و مهمترین سئوالی که عامل این بحران ملی است، به چه سبب وقتی مقامات رده بالا چند ساعت پس از سقوط هواپیما، به دلیل دسترسی به همه اطلاعات سقوط براثر اصابت موشک پدافندی را ۱۰۰% میدانستند، نه تنها این مساله را اطلاع رسانی نکردند که حتی به دیگرنهادها یا افرادی که آماده برای توضیح در رسانهها بودند اطلاعات گمراه کننده دادند؟
– یافتن پاسخ برای این پرسشها کمترین چیزی است که میتواند پایانی بر خشم و سرخوردگی عمیق مردمی باشد که مجبور شدند به جای اعتماد به مسئولان و رسانههای داخلیشان به مسئولان و رسانههای غرب اعتماد کنند. مجبور شدند از این پس باور کنند که دشمن هم راست میگوید. یک تحقیق صادقانه، دقیق و یک اجرای عدالت شفاف کمترین کاری است که میتواند تا اندازهای شکاف پیش آمده در دیوار اعتماد میان مردم و حکومت را از این رسوایی بزرگ مدیریتی و فریب افکار عمومی جبران کند. از صمیم قلب امیدوارم این خطای بزرگ، درسی بزرگ نیز برای همه ما باشد. و آرزوی صبر برای بازماندگان این واقعه از هر کیش و ملیتی …