در یک دورهای از تاریخ، اروپا ۳۰% جمعیتاش را از دست داد به خاطر طاعون. باکتریِ Yersinia pestis که بیشتر از طریق ککها و پشهها منتقل میشد آنچنان اروپا را که هنوز سفرهای هوایی در آن نبود و شهرها از هم فاصله داشتند بیرحمانه در هم نوردید که سبب مرگ نزدیک به ۲۵ میلیون انسان در طول ۳۴ ماه گردید. خواستگاه طاعون اما برای نخستین بار چینِ امروز بود که چند سال بعد باکتریاش خود را موذیانه از طریق کشتیهای بازرگانی به ایتالیا و سپس کل اروپا رساند. این دوران به “مرگ سیاه” (Black Death) در کتب تاریخ ثبت شد. در اصل سالهای مرگ سیاه به سبب پاندمی (Pandemic) طاعون رخ داد.
اما در دورهای متفاوت نیز، هنگام حمله مغولها به اروپا، آنها اجساد نیمه متلاشی و آلوده به طاعون را به منجنیقهایی عظیم میبستند و از دور به داخل قلعهها و شهرها میانداختند تا با گسترش بیماری تسخیر آنها را برای ارتششان راحتتر ممکن کنند. در اصل این حمله نخستین حمله بایولوژیکی در جهان محسوب میشود که توسط یکی از نوادگان چنگیزخان صورت گرفت. آنها اما تنها استفاده کنندگان از طاعون به عنوان سلاح بیولوژیک نبودند. در همان دوران چینیها از طاعون به عنوان یک سلاح بایولوژیک برعلیه دشمنانشان استفاده میکردند. آنها صدها جسد یا مواد آلوده به این باکتری را داخل منابع آب ِمردم سرزمین دشمن میانداختند. حتی در دوران معاصر واحد مشهور به واحد ۷۳۱ ارتش ژاپن (Unit 731) نیز از بیماری طاعون که در آن تغییراتی داده بود به عنوان سلاح بایولوژیک برعلیه کرهایها و چینیها استفاده کرد. ژاپنیها، چینیها و مغولها، براساس تاریخ، بیرحمترین حکومتهای جهان در استفاده از “ویروس” و “باکتری” برعلیه دیگر سرزمینها بودهاند. شرق Asia سهمی تاریک در رواج بیماریها در جهان داشته است. اما آیا میشود ادعا کرد که کرونا وایروس نیز چنین قصهای دارد؟ هیچ ادعایی در این باره وجود ندارد و به نظر میآید لااقل آنچه در چین رخ داده به دلیل عادات غذایی عجیب این مردم در نیمپز یا خام خواری گوشت حیوانات و پستاندارانی خاص احتمالا مثل خفاش است.
دیشب در تنهاییام فکر میکردم که دور یا نامتحمل نیست اگر حمله وایروس کرونا به مردم جهان، باعث تغییرات سیاسی عجیبی در دنیا شود. شاید بهتر است اسم آن را “انقلاب سیاسی کرونا” گذاشت. آیا Covid-19 بر انتخابات آتی آمریکا تاثیر خواهد گذاشت؟ ما نمیدانیم. اما روی کاغذ، و دست کم در کوتاه مدت، گویی یک فاجعه اقتصادی برای امریکا در حال وقوع است. با بالا گرفتن شایعه ورود کرونا به امریکا، سقوط شگفتانگیز شاخص بورس نیویورک داو جونز با نزدیک به ۵ درصد تنها خبری بد برای پرزیدنت ترامپ نیست، موضوع این هست که اگر عملکرد بانکها و نهادهای سرمایهگذاری در امریکا با همین روند پیش برود، ما با یک سقوط اقتصادی بیسابقه در ۸ سال گذشته در ایالات متحده روبرو خواهیم بود.
ورود سرزده Covid-19 به زندگی خانوادههای امریکایی اگر کنترل نشود، به سادگی میتواند برگ آس دمکراتها در حملهای عظیم علیه پرزیدنت ترامپ از طریق زیر سئوال بردن مدیریت بحران او باشد. درست مانند آنچه برای پرزیدنت کارتر با کنترل نکردن بحران گروگانگیری امریکاییها در ایران پیش آمد. مردم امریکا، معمولا براساس “ترس”های شان رای میدهند، نه براساس “علاقه”های شان. به این سبب که بیشتر در امریکا این افراد میانسال و مسن هستند که در رایگیریها شرکت میکنند.
به عنوان یک نمونه، از همین اکنون عجیب کمبود الکل، دستکش و ماسک و کم یاب یا چندبرابر شدن قیمت آنها در امریکا دارد آرام آرام موجی دیگر از ناراضایتی از آماده نبودن دولت برای مقابله با بحران کرونا را فراهم می کند. باعث تعجب من است که یک بسته ۵۰ تایی از ماسکی که سه روز پیش با قیمت ۵ دلار خریداری کردهام، چطور ناگهان به قیمت ۲۹ دلار رسیده. به طرز عجیبی حتی یافتن ژل های ضدعفونی کننده در بزرگترین داروخانه های زنجیره ای امریکا دارد به سختی ممکن می شود و این در حالی است که بحرانی هنوز در امریکا آغاز نشده است. Crovid-19 میتواند دشمن جدید و پنهان پرزیدنت ترامپ باشد، دشمنی که نمیتواند در مناظرههای انتخاباتی آن را به سادگی شکست دهد.
در چین، علی رغم رضایت سازمان بهداشت جهانی از عملکرد حکومت در کنترل وایروسِ کرونا، مردم به شدت از حکومت خشمگین هستند. این خشم در مردم در ۳۰ ساله اخیر نسبت به حکومت کمونیست چین بیسابقه بوده است. باوجود تعطیلی بسیاری از مدارس و دانشگاهها تا پایان ترم تحصیلی، مراکز عبادی و دینی و ممنوعیت تردد در بسیاری از نقاط پرجمعیت، اما تاثیر منفی اقتصادی این بیماری بر درآمد و اقتصاد مردم آنها را به شدیدترین میزان از نارضایتی از حکومت مرکزی کشانده است. چینیها اکنون به عنوان عامل شیوع این بیماری در جهان شناخته میشوند و حتی این سببِ تحمل نگاه نژادپرستانه پنهانی در ذهن مردم بسیاری از کشورها برعلیه آنها شده است. هرچند به طرز عجیبی برخی رسانهها در کشورهای اروپایی و کانادا نخستین آلودگیهای خود را نه از مسافران چینی، که از مسافران ایرانی اعلام کردهاند!
اما سومین تهدید سیاسیِ کرونا، بعد از چین و پیش از امریکا، در ایران رخ داده است. ایران، با آماری عجیب روبرو است. تنها کشوری که بیشترین سیاستمداران و مسئولان حکومتیِ کرونا مثبت را دارد. تنها کشوری که بیشترین کادر پزشکیِ کرونا مثبت را دارد. و از همه مهمتر، تنها کشوری که به نسبت حجم میزان آلودگی، مدیریت قدرتمندی برای مقابله با آن هنوز ندارد و براساس آزمون و خطا عمل میکند. شاخص خشم (Anger Indices) عمومی در ایران به دلایل امنیتی و نبود متخصصهای متبحر هنوز قابل اندازهگیری نیست، فضای تویئتر یا شبکههای اجتماعیِ احساسزده فارسی نیز شاخص خوبی برای حدس این میزان از خشم معتبر نیست، اما به وضوح عیان است که اگر تا ۲ هفته آینده وایروس کرونا در ایران همچنان با این سرعت قربانی بگیرد، پایههای حکومتِ ایرانی با لرزههایی بیسابقه مواجه خواهد شد.
ایران در حالی ۲ هفته برای انجام کاری دقیق و حسابشده آخرین فرصت را دارد که پیام ویدئویی استثنائی رهبر ایران، آیتالله خامنهای در کنار امینترین پزشک بیت رهبری و حمایت از وزیرِ کمسواد بهداشت به خوبی نشان میدهد تا چه حد اهمیت “انقلاب کرونا” میتواند ناگهان برای حکومت چون روحی سرگردان اما خطرناک مسالهای جدی شود. خشم عمومی، این بار نه به دلیل سهلانگار تصمیمگیران در مدیریت اقتصاد و رفاه، که در خبطی است که میتواند به مرگ انسانها در ابعادی وسیع منجر شود. از لحاظ جامعه شناسی موضوع ساده است، مرگ ۱۰۰ انسان، تنها به معنی مرگ ۱۰۰ انسان نیست. حتی اگر کوچکترین نهاد خانواده را عضوی ۴ نفره تلقی کنیم، به معنای مرگ ۱۰۰ انسان و عزادار کردن ۳۰۰ نفر باقی مانده از آن خانواده است. در چنین شرایطی اگر قربانیان Covid-19 درایران به ۵۰۰ تن برسد، ما در برابر خشمی سرشار و غیرقابل کنترل از هزاران انسان مواجه هستیم که عزیز خود را به سادگی از دست دادهاند.
همیشه نگرانام از این که به اضطراب و استرس دیگران سهوا دامن بزنم، اما سکوت در چنین مواردی رفتاری مدبرانه نیست. پدیده کرونا در ایران به اشتباه امنیتی شده، این خطای بزرگ و استراتژیک حکومت تا این لحظه است. می دانم در تلاش برای اصلاح آن هستند. ما بعد از دو هفته هنوز در کاهش میزان مرگومیر و افزایش میزان بیماریابی موفق نبودهایم. ما به خاطر مدیریت “دیر” و بعد راهحل “عجولانه” مشی اپیدمیولوژی کورونا را در ایران تغییر دادهایم. خطرناکتر کردهایم. به دلیل کم نبودن Mutation rate کرونا، تغییر ژنوم آن در طول شیوعاش در ایران دور از انتظار نیست. شکی در این نیست که در هفته آینده قربانیان به مراتب بیشتر خواهند بود. در تخصیص بودجهها هنوز مشکل داریم و حتی از تکنولوژی سادهای مثل Web-based seminar برای هماهنگی اتاقفکرهای درمانی کشور هم به عقلمان نرسیده که استفاده کنیم. فرودگاهها، ترمینالها، مراکز زیارتی را هنوز به شکل سیستماتیک ضدعفونی نکرده ایم.
از امروز باید همه کنار هم باشیم. جهتگیریهای احمقانه سیاسی و تسویهحسابهای شخصی را کنار گذاشته، هم را Support کرده، و به جامعه به چشم خانوادهای بزرگ نگاه کنیم. مهم است که بدانیم فاجعه برای ما، در این روزهایی که شهرها درگیر هستند نیست، فاجعه مصیبتبار میتواند از چند هفته دیگر شروع شود که وایروس کرونا، توسط مردم با اصالتِ روستایی که از ترس از شهرها به روستاهایشان پناه میبرند، ناگهان Crovid-19 به روستاها کشانده شود. خدا نیاورد آن روز را، اما با کشیده شدن پای کرونا به روستاها و شهرکهای دور، خاصه مناطق شمالی ایران در گیلان و مازندران، ما با مرگ و میر عظیمی روبرو خواهیم بود.
ترس امروز مشکلگشا نیست. اما صداقت و شفافیت بهترین سناریو است. این تخمین علمی که از طریق Mathematical Modeling و پیشبینیهای با دقت بالای معطوف بر Stochastic Processes اخیرا صورت گرفته میگوید خوشبینانه تا اکنون نزدیک به ۱۸ هزار نفر (بدبینانه ۵۰ هزارنفر) میتوانند در ایران آلوده باشند. این تحقیقها آدرس اشتباه دادن نیست، کاربرد علم است. برای مدیریت همین روزهاست. اما سئوال این است که اگر با عدم قرنطینه اجازه دهیم روستاها نیز درگیر شوند این آمار میتواند تا قبل از فرا رسیدن تابستان تبدیل به رقمی دوبرابر گردد.
در سوی دیگر Public Policy ما آنقدر هنوز ناکارامد است که به جای اینکه یاد بدهیم مردم ترس و نگرانی فلج کننده شان را با “مراقبت” از خود کاهش دهند، سعی میکنیم آن را با آمار اشتباه دادن و تکذیب کردنِ صرف حل کنیم. دروغگویی عادتِ ما برای پاک کردن صورت مساله حتی در این سطح شده. این بار اما دروغگویی میتواند تاوان عظیم سیاسی – امنیتی با خود داشته باشد. شاید بتوانم ادعا کنم در ده سال گذشته هیچ پدیده ای به اندازه نحوه مقابله ما با وایروس کرونا نظام تصمیم گیری، کارآمدی مدیریتی، صداقت با مردم، اولویت بندی استراتژیک، عقلانیت، Public Policy و اعتقادات مذهبی ما را به چالش نکشیده بود. دقت کنید! دقت کنید که اگر نگران نظام هستید، اگر فکر میکنید نگاه سیاسی به این بحران هنوز در اولویت است، پس دارید دقیقا پا در مسیری میگذارید که قربانی قطعیاش خود حکومت خواهد بود. این هشدارها را جدی بگیرید و تشویش اذهان عمومی تلقی نکنید.
گاهی سکوت خودش یک بیانیه است. مرجعیت با انفعال و سکوتاش در مقابل کرونا تهمانده اعتبار خود را قمار کرده (هرچند حکومت از این اتمام اعتبار خشنود است)، که نهادِ دین، خاصه مذهبیترین شهر ایران با تسلیم و قربانی محض این بیماری شدن برای بسیاری تبدیل به یک جعبه توخالی از افکار و باورهایی شد که توسل و پناه بردن به دین را مقدم بر علمِ پزشکی و مدیریت بحران میدانستند. شما با به دلیل عدم برخورداری از هوش کافی، و تنگ نظری با دست خود سبب ریزش افراد معتقد زیادی شدید. در این شک نکنید. میشود گفت حتی اگر حکومت قربانی انقلاب کرونا نشود و از این مرحله نیز گذر کند، اعتبار کلامی و فکری روحانیون متنفذ دینی در ایران، اولین قربانی احتمالی این پدیده میتواند باشد. خود کرده را البته تدبیر نیست.
جامعهشناسانه، تمام هشدارها و سخنرانیها و درخواستهایی که قبل از شیوع کرونا انجام داده ایم هراس آفرینی به نظر میآید. حتی اگر دلسوزانه باشد. تمام اقداماتی که بعد از شیوع آن در کشور انجام خواهیم داد برای همیشه ناکافی و دیر تلقی خواهد شد. حتی اگر درست باشند. علت این مساله ساده است، “تعللِ در فکر بکر”، “دروغگویی سیستماتیک” و “رفتار غلطِ خود ما مردم”. حکومت تنها متهم این قصه نیست، مردم نیز موثر بودهاند. مردمی که به جای رعایت نکات بهداشتی، بیشتر منتظر معجزه ای از سوی حکومت ماندهاند. مردمی که وقتی حکومت آنها را به درستی تعطیل یا دورکار میکند تا درخانه بمانند و سبب انتقال نشوند، مثل خانوادههای پت و مت به شمال ایران سفر میکنند و چادر میزنند و به خانههای فامیل پناه میبرند تا گیلان و مازنداران را بعد از قم، آلودهترین نقطه ایران کنند. دیگر اینها بیتدبیری حکومت نیست، نادانی خود ما مردم است. خودخواهی و تنگ اندیشیمان. لطفا یادمان نرود در حال حاضر بزرگترین ابزار کم هزینه بر علیه کرونا، رعایت شفافیت و صداقت است توسط حکومت. و شعور داشتن و آرامش است، توسط مردم.
کرونا، این ذاتالریه وایروسی، به نظر کمتر آنتی وایرالی روی آن تاثیری دارد. واکسینی برای آن رسما معرفی نشده. در خوشبینانهترین اولین واکسین تا ۱۰ ماه دیگر به شکل گسترده میتواند در جهان تولید شود. پس تا این لحظه، بهبود از این بیماری بستگی به قدرت سیستم ایمنی بدن ما دارد. افرادی که فوت کردهاند، اکثرا از ضعف سیستم ایمنی رنج میبردهاند. به دلیل داشتن دیواره ای از Lipid bilayer در این وایروس، هنوز شستن طولانی دستها با صابون و زود آب نگرفتن (۱۵ تا ۲۰ ثانیه)، نزدن دست به صورت و چشم خاصه برای درست کردن روسری و مقنعه، و ماندن در خانه مهمترین راه پیشگیری است. قدم بعدی با اثرگذاری کمتر، استفاده از ماسک است و نرفتن به هرجاییکه افرادی زیاد در آنجا جمع هستند. کرونا از فاصله دو متری با فرد مبتلا نیز منتقل می شود. کرونا می تواند ورای ۹ ساعت روی جسمی بنشیند و آلوده کند. هنوز Corvid-19 بیشترین قربانیاش را از سالمندان و کمترین قربانیاش را از کودکان میگیرد. اما جوانان و افراد میانسالی که به دلیل کار زیاد، استرس و اضطراب زیاد یا مبتلا بودن به دیابت، اماس سیستم ایمنی بدنشان موقتا ضعیف شده نیز میتوانند از قربانیان آن باشند…
…امروز اینجا جمعه، برابر با ۲۸ فوریه ۲۰۲۰ است. صبح که از خواب بلند شدم متوجه شدم پوستری از صدها کلمه اسپانیایی که روی سقف چسبانده بودم تا با حفظ کردن آنها آرام آرام خوابم ببرد، از سقف جدا شده، رویام افتاده. عجیب است که این خوابِ با زولپیدم، گاهی باعث میشود هیچ چیز حس نکنم. یک ماهی است که یکی از این بالش های U-shape خریدهام و داخل آن میخوابم. خیلی خوب است. از آنجایی که عادت دارم به بغل میخوابم، مثل پنیر داخلاش فرو میروم تا چشمهایم که بسته شد، زودتر عمیق خوابم بگیرد. درست مثل این هست که کسی را از پشت بغل کرده باشی و سرت را داخل موهایاش کرده باشی تا بخوابی. کاری که خیلی دوست دارم.
چند روز پیش پیامهای زیادی داشتم از دوستانی که “روز مهندس” را تبریک گفتهاند. نشد که به لطف همه پاسخ بدهم. خوب واقعیتش این را قبلتر هم گفته ام. در امریکا معماری یک رشته مهندسی نیست. از A تا Z بنای یک ساختمان را معمار و مهندس ساختمان با هم به نوبت پیش میبرند. اما واقعیت این هست نه معمارها توان محاسبات پیچیده و کلیدی را برای امنیت و کارایی یک ساختمان میدانند، و نه مهندسان میتوانند به اندازه معماران دیدی Artistry به ساختار بنا داشته باشند. اصلا بعید میدانم در اکثر جاهای دنیا رشتههای “میان-رشته” مهندسی تلقی شوند. معمار (Architect) بیشتر یک آرتیست و ایدهپرداز است. کسی که نه فقط زیباییشناسی، که تاریخ، فلسفه، جغرافیا، هواشناسی، روانشناسی و جامعهشناسی را مبنای طراحیاش میکند و اما از مهندسان میخواهد بدان جامعه عمل بپوشند.
نکته مهم دیگری که دوست داشتم دربارهاش بنویسم تفاوت میان پزشک و معمار است. خیال میکنم افرادی که از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل میشوند میتوانند خود را پزشک بنامند. در اصل در طول دوره تحصیل آموزشهای سخت در کنار محیطِ عملیِ واقعی بدانها اجازه میدهد تشخیص و درمان واقعی تا اندازه زیادی تجربه کنند. بعد از دوران تحصیل آنها البته تجربههایشان را افزونتر میکنند یا برای تمرکز بر درمانِ بخشی خاص از بدن یا روان وارد دورههای تخصصی میشوند. این اما قصه معمارها نیست. یک دانشجوی معماری که از دانشگاه فارغالتحصیل میشود مطلقا “معمار” نیست. فقط معماری خوانده است.
فرآیند معمار شدن چیزی ورای چهارسال و ۶ سال تحصیل در مدرسه معماری است. به عبارت بهتر، حتی قویترین استودیوهای معماری در مدرسه نمیتوانند یک دانشجو را معمار کنند مگر او سالهای سال در محیط عملی بعد از فارغالتحصیلی دست به طراحی بنا و مانیومنت بزند و پرکتیکال کار کند. به همین دلیل ما میتوانیم بگوییم در ایران ۳۰۰ هزارنفر معماری خوانده داریم و اما ۱۰۰ معمار بیشتر نداریم. این نکته از این زاویه اهمیت دارد که بدانیم مادامی که تجربه کار معماری واقعی در شرکتها و استودیوهای معماری بیرون دانشگاه را نداشته باشیم ما بیشتر یک “دیزاینر” در سطح دانشگاه هستیم و نه چیزی بیشتر.
به همین سبب است که تا سالهای سال نه کسی به سادگی اجازه میدهد برایاش بنایی بسازیم (مگر بابای پولدارمان)، نه کسی قبول میکند بدون سالها کار کردن زیر دست معماران متبحر، یک تازه فارغالتحصیل معماری وارد مرحله اصلی شود. این حرف را زدم که این تفاخر و منام منام کردن بسیاری از ما فارغالتحصیلان معماری وقتی هنوز کاری بزرگتر از چند پروژه دانشگاهی و Drawing چند نقشه پلان و دیتیل نکردهایم بهتر است کنار گذاشته و درک شود لیبل “معمار” سزاوار کسی است که در دنیای واقعی معماری کرده، نه کسی که صرفا معماری خوانده است. اگر پرسیدند رشتهمان چه هست، میگوییم معماری خواندهایم. جالب نیست که بگوییم معمار هستیم. (چشمک)…
چهار روز پیش مقداری ماسک و ژلهای ضدعفونی کننده و دستکش و … خریدم از Amazon. خیال میکنم رویهم ۳۳ دلار پرداخت شد. امروز اما برای سفارش مجدد از جهت احتیاط سر زدم و فهمیدم خرید دوبارهشان این بار ۱۶۰ دلار آب میخورد. به این فکر میکردم سیستم تفکر رذل بر مبنای عرضه و تقاضا همه جای دنیا هست. ایران و هند و امریکا ندارد. این که با فرو رفتن در هر بحران، افرادی که صاحب کالا هستند دندان تیز و بز میکنند برای سود بیشتر، واقعا موضوعی آزاردهنده است. نتیجه این که مایه آلوورا و الکل ۷۰% و بطری اسپری خالی از eBay خریدم تا خودم برای خودم محلول ضدعفونی کننده درست کنم با سرجمع ۷ دلار. بد نیست. نه؟
وایروس کرونا بر روی بورس تاثیر گذاشته است. خاصه فارکس. نگران کاهش قیمت بیت کوین در بورس هستم. بهتر است تغییراتی در سرمایهگذاری دهم. سهام چند شرکتِ صاحب هتل هایی مهم در اروپا افت زیادی کرده، که زمان خوبی برای خرید سهام آن هتلهاست تا قبل از اردیبهشت. همراه دوستم استلا سرمایهگذاری کوچکی هم روی شرکتی تازه نوپا در سانفرانسیسکو کردم که چند دانشجوی استنفورد آن را شروع کردهاند. یک اپلیکیشن که تا فاصله ۵۰ مایلی، به شما دسترسی کامل از نقاط احتمالی خطرناک که میتوانند مرکز گسترس Covid-19 باشند به کاربر میدهند تا بدانجا نروند. این ۳-۴ روز اخیر بیشتر وقتام صرف تحلیل فارکس و تماس با کدنویسهای سانفرانسیسکو بود. میدانم این App خوب جواب میدهد. امیدوارم بشود و از بابت OFAC Licence مشکلی نباشد و بشود از سود سرمایهگذاری در این آپ را برای ارسال تجهیزات پزشکی به درمانگاههای روستایی استفاده کنم. اگر زنده باشم.
واقعیتش این هست بهترین راه برای پولدارتر شدن، خاصه از روش درست نه رذلبازی، در همین زمانهای بحران است. این که شما درست وقتی همه در ترس فقیر شدن، یا در حال فروختن اوراق سرمایهشان هستند، تو ساعتها بیدار باشی و بخری. این که وقتی همه فکر میکنند ذخیره کردن کار درستتری است، تو، هرچند با استرس و دقت وسواسگونه سرمایهگذاری کنی…
درباره سفرهای تابستان دودل هستم. ترس از نامشخص بودن الگوی شیوع کرونا در دل همه ما وجود دارد. از فکر به این سناریوی لعنتی که شاید مجبور شوم هفتهها در خانه خودم را حبس کنم به اندازه کافی دیوانه میشوم. وضعیت مادر وسط شیمی درمانی و اوضاع نابسامان سیستم ایمنی بدنشان باعث شده که ایشان دیگر از خانه یا اتومبیل بیرون نیایند. کرونا برای مبتلایان به سرطان، دیابت، اماس سم کشنده است. استرس خیلی کم داریم، از وزارت امورخارجه امریکا هم برای افرادی که میخواهند به خاورمیانه سفر کنند پشت سرهم ایمیلهای هشدار دهنده میآید. سطح هشدار ۴ (Level 4) برای ایران صادر شده.
قرمزترین سطح هشدار ممکن. ظاهرا تا اردیبهشت ادامه دارد این سطح هشدار. این که علاوه بر احتمال دستگیری یا آدمربایی احتمال آلودگی به وایروس کرونا هم برای شما در ایران خواهد بود. وزارت خارجه امریکا برای اولین بار تاکید کرده که نمیتواند Support خاصی از ایرانیان دوتابعیتی یا امریکاییهایی که در ایران گرفتار یا مریض میشوند داشته باشد. سادهترش این که اگر رفتید و هر بلایی برسرتان آمد، خودتانید و خودتان! ما نیستیم…
کشف جدیدم این روزها، آب نارنگی است. داخل یکی از قفسههای فروشگاه trader joe’s پیدا کردهام. یک ترشی و تیزی خاصی دارد که عالی است. آن را با آب پرتقال و کمی آب گلابی میکس میکنم و با موز میخورم. الکس به مزرعه دوستش در جنوب کالیفرنیا رفته و سوغاتی برایام یک کارتن ۳۲ کیلویی موز آورده. اینقدر سفت هستند این موزها که میشود با آنها میخ به دیوار کوبید. در امریکا موزِ کال گرانتر است، به محض رسیده شدن بسیار ارزانتر میشود. خیال میکنم ایران عکس است. خلاصه این که این موزهای الکس را در میآورم میگذارم داخل آفتاب، بعد با این نوشیدنی میخورم.
پریروز مشغول دیدن فیلم Contagion شدم. از دیدناش بسیار لذت بردم. اِستلا، دوست قدیمیام، و پدرش (جِف که در خانه سالمندان است اکنون) با کلی مزه و خوراکی پیشنهاد دادند این فیلم را باهم ببینیم. معمولا سعی میکنم کسی را به آپارتمانم دعوت نکنم جز الکس. اما چون همیشه یکشنبهها پیش جف هستم اخیرا، گفتم میهماناش باشم. سه نفری دیدیم و آخر الکس به ما ملحق شد. یک جعبه ۳۲ کیلویی موز دیگر هم آورد که گفتم برگرداند داخل صندوق عقب اتومبیلاش. همهجایام شکل موز شده.
اما Contagion یک فیلم خوشساخت و دقیقِ سبکِ استیون سودبرگی است که درباره شیوع وایروس آنفولانزا در امریکا ساخته شده است. روایت این که چطور حکومت و مردم برای مقابله با یک Virous Attack دچار اشتباهات و افتخارات میشوند. بیاندازه دوستش داشتم. موسیقیاش را، داستاناشرا، بازیها و روایت تازهای که استیون سودبرگ از یک بحران وایروسی به تصویر کشید. بازیگر مورد علاقهام Jude Law هم که داخلاش بود و حجت را بر من تمام کرد. دیدناش را در همین روزها به شما توصیه میکنم…
… میخواهم اولین پادکست کانال پرنسجان را شروع کنم. نمیدانم قرار دادن صدایام و صحبت درباره موضوعاتی که از آن مطلعام به جای همه چیز را نوشتن استراتژی موفقی خواهد بود یا نه. آنها که صدایام را شنیدهاند به دلیلی می گویند نگذار، و آنها که صدایام را نشنیدهاند به دلیلی دیگر میگویند نگذار. میدانم که تصور بدچهره بودن، یا بدصدا بودن نویسنده یا ارتیست یا حتی کسی که فقط با او چت کردهایم میتواند چگونه یک فانتزی خراب کن تمام عیار باشد. اما خوب، به یک بار امتحان کردناش میارزد. (چشمک)
شخصا اینگونه هستم که اگر درباره کسی که ناشناس است دست به فانتزی سازی شخصی بزنم، زیبا نبودن صدا و لحناش به مراتب تاثیر بدتری بر روی تصورات شناختیام میگذارد تا زیبا نبودن چهره و انداماش. هرچند به تجربهام اکثر نویسندههایِ خوب زشت بودهاند، و اکثر شعرایِ خوب، بدصدا. حال اینها که نویسنده و ادیب و صاحبنظرند. قبول میکنید هیچ چیز دردناکتر از مواجه شدن با آدمی بدصدا، یا بدقیافه وقتی ماهها به چت کردن با او عادت کرده و دلبستهاید نیست؟ صدا مهم است. چهره مهم است. این دو میتوانند قدرت تاثیرگذاری کسی که با او در ارتباط هستیم را مثل یک آسانسور بالا و پایین ببرند. حال دیگر فال است و تماشا، این همه خبر بد را تحمل کردید، فاجعه صدای خروسیِ پرنسجان را هم بدان اضافه کنید تا کلکسیون خبرهای بد سال ۱۳۹۸تان کامل شود. چشمک. تا بزودی…