در همه ۲۶ سالی که در امریکا زندگی کردهام، منهای ۱۵ سالی که در میانهاش به ایران آمدم و دوباره بازگشتم، و فرصتی شد برای دقیق شدن روی انتخابات دیگر کشورها خاصه خاورمیانه، میتوانم با احتیاط ادعا کنم انتخابات ریاستجمهوری هیچ نظام سیاسی را پیچیدهتر از رقابتهای سیاسی ایالات متحده مشاهده نکردم. شاید عمقِ این پیچیدگی را کمتر ایرانی ای هزاران کیلومتر این سوتر درک کند، و حتی در میان خود امریکاییها، افرادی که علوم سیاسی یا حقوق تحصیل نکرده اند نیز همچنان بسیاری از بخشهای فرآیند این رایگیری بزرگ و ملی را مبهم و رازآلود ببینند. انتخاباتی که در آن یکی از قدرتمندترین رئیسجمهورهای کره زمین توسط ۳۷۰ میلیون نفر انتخاب میشود. انتخاباتی که تصمیمگیران هرکشوری ادعا کنند نتیجهاش برای آنها مهم نیست…. باقیاش را نگویم که ادب رعایت شود.
این فرآیند، که در اصل از ۲ سال قبلتر مقدمات آن از داخل دالانهای مجالس کنگره و سنا و آرام آرام از حوزههای رایگیری کوچک آغاز میشود میبایست مراحل و تونلهای بسیاری را از سر بگذارند تا به این نقطه برسد که یک رقابت میان دو کاندیدای حزب اصلی باشد. به عبارت بهتر انتخابات امریکا فقط یک پلتفرم عظیم و برجسته از رایگیری برای مهمترین صندلی سیاسی امریکا نیست، که مانند یک پیاز درسته است که هرچند ما آن را سربسته و سخت میبینیم، در اصل اما آن پیاز متشکل از بر روی هم قرار گرفتن صدها لایه نازک و ضخیم بر روی همدیگر است.
درباره انتخابات امریکا در این سالها زیاد نگاشتهام، با این وجود حال که نزدیک به یک ماه پایانی و هفتههای بسیار مهم نهایی شدن نتیجه هستیم، تصمیم گرفتهام زاویههایی متفاوت از آن را نشان بدهم. مهم است که بدانید این متن بیشتر به برنامههای دو کاندیدا و آنچه مردم امریکا برایشان مهم است میپردازد.
برداشت اول – زمینِ بازی
Agar، بازی محبوب من است. و پلتفرم بازی اینگونه است که باید از جایگاه یک نقطهیِ کوچک بودن همه چیز را آغاز و بعد شروع کنی دیگر نقطهها را یکی یکی و به سرعت بلعیدن تا بزرگ و بزرگتر بشوی. این بزرگ شدن در اصل امتیاز محسوب میشود. هرچه بزرگتر شوی، هرچه صبوری کنی، و هرچه سرعت بیشتری برای بلعیدن داشته باشی، شانس این که دیگرانی که از تو کوچکترند تو را بخورند کمتر و کمتر میشود. بد ماجرا این که در Agar هر اشتباهی کنی یا بسوزی اندازه و اعتبارت کوچکتر میشود، پس در این صورت بیشتر احتمال دارد رقیبان بزرگتر تو را ببلعند و قصه تو برای همیشه تمام شود. بازی، بر فرآیند ببلع وگرنه بلعیده میشوی ساخته شده است. و این درست قصهی ورود به دنیای سیاست و کسب قدرت است. قاعدهای که در هر سرزمینی باشی، همین است، حتی زیر اقیانوسها میان ماهیها و نهنگها.
در دنیای انسانها اما بازی پیچیدهتر است. چون فریب (Manipulation) و نیرنگ (Deception) جزئی از سیاستمداری خوب شدن است و قصه تنها بزرگ شدن برای خوردن دیگران نیست. برخلاف آنچه مردم فکر میکنند، فریب و نیرنگ در دنیای دیپلماسی و سیاست مثل دستههای دستگاهِ آتاری، بخشی از ابزار بازی اند، خاصه وقتی قرار است آنها که سایزشان از تو بزرگتر است را از میدان به در کنیم و به سایز نبازیم، یا از طریق آنها افکار عمومی را سوار کشتی خودمان کرده و راه میانبر را با آسانسوربالا برویم. از این رو خیلی نمیشود انتظار داشت کسی که در دنیای سیاست و قدرت تکیه زده، از آن ابزارها به دور باشد.
همانقدر که میدانیم چرچیل این دو خصوصیت را داشته، پرزیدنت ترامپ هم داشته، آنگلا مرکل هم، و سید محمد خاتمی نیز. هیچکدام از این افراد بدون فریب و نیرنگ هرچند در مسیر توجه به مسایل مردم اصولا نمی توانستهاند به این سطح از قدرت دست پیدا کنند.
انتخابات ۲۰۲۰ امریکا، صحنه رویایی دو کاندیدای حزب جمهوریخواه (Republican) یعنی پرزیدنت ترامپ و حزب دمکرات (Democratic) یعنی جو بایدن است. کاندیداهای دیگری هم وجود دارند و اما اصولا مستقل و نخودی محسوب میشوند. در رسانههای امریکا کمتر دربارهشان میشنویم و شعارهایشان کمتر منعکس میشود مانند حزب سبز.
تا روز انتخابات در ۳ نوامبر، که فکر میکنم ۱۳ آبان در ایران شود، مهمترین بخش بازی، برگزاری ۳ مناظرهی تلویزیونی (Televised debate) مهم است. جایی که قرار است دو کاندیدا مقابل هم ایستاده، از برنامههایشان دفاع کرده، و به هم نقدهای آتشین وارد کنند. دقیقا مثل یک زمین که هم داخلاش از برنامههای خود تمجید میکنند و کرکری میخوانند، و هم مانند رینگ بوکس به جان هم می افتند، تا در نهایت با خندههای مصنوعیِ امریکایی از هم خداحافظی کرده و برای مبارزه بعدی مهیا شوند. یکی از نکات مهم این مناظرهها سرگرم کننده بودنشان است صدالبته اما این سرگرم کنندگی از جدی بودن آنها نمیکاهد. مردم دوست دارند این دوئلهای تلویزیونی را ببیند و درک کنند چه کسی جنگندهتر، قویتر و حاضرجوابتر است. و این بخشی مهم از فرهنگ سیاسی امریکاست، که دوست دارند رئیسجمهور آنها یک قهرمان بیرون آمده از رینگ باشد.
صدالبته فرآیند مناظرههای انتخابات امریکا، چون مناظرههایِ ریاست جمهوری در ایران؛ ضعیف، غیرحرفهای و تا این حد نامنطبق بر فرهنگ بومی نیست تا کاندیداها از پشت تریبونهای ( Podium Stand) خود کلیاتی هزاربار شنیده شده را مکررا بگویند، بدیهی بافی کنند، بگم بگمهای پوک و بدون Data مطرح کرده و قصدشان تنها این باشد که یک شور مصنوعی برای نشان دادن جدی بودن پروسه انتخابات به افکار عمومی نشان بدهند. به عبارت بهتر، تقابل کاندیداها در مناظرههای امریکایی، بسیار بیرحمانه، حقوقی، مستدل، واقعی و در پشت آنها اتاقِ فکرهایی تشکیل شده از صدها نفر کارشناس خبره و جامعهشناس و روانشناس است و این سبب میشود این مناظرهها به سادگی آرای زیادی را در هفتههای پایانی جا به جا کند. حال این که مناظرههای انتخاباتی در ایران اصولا چون چنین قدرتی ندارند، بیننده ی خود را نیز شگفتزده (Surprise) یا سیراب از تماشای یک مبارزه سرسختانه نمی کنند.
شاید مشهورترین و مصنوعیترین بخش این مناظرههای اخیر در ایران زمانی بود که آقای روحانی، که مشخصا اتاقِ فکر نابغهاش از قبل دنبال فرصتی برای گفتن این عبارت به ظاهر کلیدی میگشت، رو به کاندیدا قالیباف و به طعنه به خشونتی که قبلتر برای سرکوب آزادیهای سیاسی در گذشتهاش بکار برده گفت “من یک سرهنگ نیستم، حقوقدانم”. صدالبته این جمله میتوانست میلیونها جوان احساسی را به شور و ذوق ببرد و از اینکه کسی که حقوق خوانده اینگونه یک سرهنگ را به دیوار بیاعتباری کوبیده لذت ببرند. اما آنها که مسایل سیاسی ایران را عمیقتر دنبال میکردند میدانستند این که یکی از برجستهترین عناصر امنیتی یک کشور چنین چیزی را به یک سرهنگ مجری دستورات بگوید، بمانند این بود که خیار به موز بگوید، “من یک کِشیدهام، دراز نیستم”.

مناظرات انتخابات سال ۱۳۹۶ در ایران که به پیروزی پرزیدنت سید حسن روحانی منتهی شد. از نکات جالب این که آقای رئیسی و آقای قالیباف بعدها هر دو، رئیس دو قوهی دیگر شدند و در سطح او قرار گرفتند.
منبع تصویر: صدا و سیمای ایران
در امریکا مناظرهها هم میان کاندیداهای ریاست جمهوری (Presidential Debate)، و هم میان معاونانشان (Vice Presidential Debate) برگزار میشود. اولیها بیشتر بر سر برنامههای هم صحبت میکنند و بعد به نقد یکدیگر میپردازند. معاونها بیشتر نقد میکنند و به تواناییها یا اشتباهات کاندیداهای اصلی اشاره میکنند. تا روز انتخابات در امریکا ما با چهار مناظره مهم روبرو هستیم. هر مناظره یک یا دو ناظر و اداره کننده دارد که به آن Moderator میگویند. وظیفه او نگاه داشتن زمان، پرسیدن سئوال، به چالش کشیدن کاندیداها و جلوگیری از توهین کاندیداها نسبت به همدیگر است. از این چهار مناظره، سه مورد میان کاندیداهای اصلی، و یک مورد میان معاونهای برگزیدهی آنها اجرا میشود.
نکته کلیدی دیگر این که همه مناظرهها تحت مدیریت، قرعهکشی و طبق اصول کمیسیونی مخصوص است که به Commission on Presidential Debate یا CPD مشهور است. برخلاف ایران که مناظرهها را صدا و سیما و وزارت کشور مدیریت میکند، هر دو نهادِ وابسته به یک جناح خاص، در امریکا اما برعهده نهادی مستقل از حکومت است تا همه چیز عادلانه و بدون جهتگیری انجام پذیرد. اما ایرادهایی بر CPD هم وارد بوده و هست این که همیشه قویترین مناظرهها را برای کاندیداهای دو حزب مهم امریکا و نه کاندیداهای مستقل برگزار میکند هرچند این ناقص آزادیهای بیان نیست.

کمیسیون CPC، سالهاست که بر روند اجرای دقیق مناظرهها در امریکا نظارت میکند. از وظایف این کمیسیون دقت بر عادلانه اجرا شدن مناظرهها و تعیین محل و ساعت آنهاست.
Photo by: Saul loeb : Source: Getty Image
مناظره اول سهشنبه ۲۹ سپتامبر (۸ مهر) انجام میشود. ناظر، شخصی به اسم کریس والاس (Chris Wallace) که در اصل روزنامهنگار مشهور متمایل به جمهوریخواهان و مشغول به کار در شبکه Fox News است. شبکه خبری مورد علاقه ترامپ که گفته میشود ترامپ حتی موقع سکس به خاطر آن تلویزیون را خاموش نمیکند. از این رو، میدانیم سئوالهای مناظرهی اول را یک مجری تلویزیونی (Television anchor) نزدیک به اردوگاه جمهوریخواهان خواهد پرسید. هرچند، قرار نیست او آشکارا هوای پرزیدنت ترامپ را داشته باشد، اما میشود پیشبینی کرد سئوالهایش را به گونهای بپرسد که پرزیدنت ترامپ با پاسخ آنها بتواند خود را بهتر نشان بدهد و جو بایدن دهاناش مثل ماهی سفره هفتسین وا بماند.
در این Debate، ما با ۶ بخش ۱۵ دقیقهای روبرو هستیم که در هر بخش کاندیدها به سئوالها باید جواب بدهند. با اولین سئوال، ۲ دقیقه فرصت پاسخ برای پرزیدنت ترامپ، و ۲ دقیقه برای جو بایدن زمان ثبت میشود. ۱۱ دقیقه باقیمانده را به هم حمله میکنند تا سئوال بعدی. این مناظره، با حضور یک خبرنگار متمایل به راست افراطی، احتمالا بیشتر شبیه به یک بازی گرگم به هوا خواهد بود که جوبایدن تنها سعی میکند از آن زنده بیرون بیاید. در مناظره نخست، اگر پرزیدنت ترامپ بایدن را با وردنهینان روی زمین صاف کند که این احتمال دور از ذهن نانوایِ درون من نیست، درصد رایها به سود کمپین پرزیدنت ترامپ ممکن است اندکی بالاتر رود.
مناظره دوم، یک هفته بعد، چهارشنبه ۷ اکتبر (۱۶ مهر) انجام میشود. این مناظرهی معاونان کاندیداهاست. یعنی خانم کاملا هریس (Kamala Harris) معاون بایدن و آقای مایک پِنس معاون کنونی رئیسجمهور امریکا. اینجا در حالی که کاندیداهای اصلی از کبودیهای مجادلهی اولشان مقداری خوب شدهاند، پانسمان کردهاند و بتادین زدهاند، و کارنامه این که کدامشان در همراه کردن افکار عمومی در مناظره اول با خودشان موفق بودهاند را زیر بغل دارند به شدت امیدوارند معاونانشان کاری کارستان انجام دهند.
معاون کاندیدای موفقتر در ۲۹ سپتامبر میخواهد موفقیت رئیس خود را تکرار کند، و معاون کاندیدایی که نمرهای ضعیف از افکار عمومی گرفته، میخواهد این بار ببرد و رئیساش را خوشحال کند. ناظرِ (Moderator) این جلسه خانم سوزان پیج (Susan Page) است. یک روزنامهنگار برجسته از روزنامه USA Today. مادرِ گردنبندهای امریکا. روزنامهای که سوزان از آن آمده در اصطلاح ما، جهتگیری سیاسیاش (Media Bias) نه به سمت جمهورخواهان است و نه دمکراتها. معمولا وسط است. پس میتوان انتظار داشت سئوالهای این مناظره به نفع یا به چالش کشاندن هر دو کاندیدا باشد. با این وجود احتمال دارد خانم کاملا هریس، معاون جو بایدن، به دلیل سخنوری خوب و پرشور بودن، همینطور زن و سیاهپوست بودن، نسبت به رقیباش آقای پنس، که معاونی سرد و خشک و عبوس است، بتواند احساسات زیادی را به نفع خود برانگیزد. برای هر سئوال ۱۰ دقیق فرصت کنار گذاشته میشود. ۲ دقیقه هر معاون، و ۶ دقیقه باقیمانده برای کُشتی کج. در این مناظره انتظار داریم محبوبیت جوبایدن کمی بیشتر شود اگر معاوناش خانم هریس از یک سوتی بزرگ برحذر باشد.
مناظره سوم، یک هفته بعد در ۱۵ اکتبر (۲۴ مهر) برگزار میشود. درست در زمانی که در ایران روز اولیا و مربیان است! حالا که کاندیداهای اصلی یک بار به هم تازیدهاند و معاونها عملکرد آنها را کامل کردهاند، همه خوب میدانند این مناظرهای است که میتواند اوضاع را برای یکی خیلی بهتر، و برای دیگری به مراتب بدتر کند. آنقدر که در آخرین مناظره بعدی امکان جبران نباشد. پس طبق اصل مستند راز بقا، و بازی Agar، انتظار داریم مناظرهای وحشیتر و پر زد و خوردتر باشد. ناظر و پرسشگر اصلی این مناظره آقای Steve Scully، ژورنالیست از شبکه C-SPAN است. جهت گیری سیاسی او وسط است. و البته شبکه C-SPAN نیز شبکه محبوبی میان امریکاییها نیست. سناریویِ این بخش، مثل مناظره قبلی میتواند سئوالها برای هر دو چالش برانگیز باشد. از نکات مهم آقای Steve Scully این است که هم در زمان پرزیدنت اوباما (رئیس جوبایدن) و هم پرزیدنت ترامپ خبرنگار ویژه (WHCA) کاخ سفید بوده و احتمال میدهیم بتواند سئوالهای مهم و چالش برانگیزی از هر دو بپرسد که برای قهوهای کردن هر دو کافی باشد.
و بالاخره مناظرهی بسیار مهم نهایی، ۱۴ روز مانده به رایگیری (Poll) انتخابات در ۲۲ اکتبر (اول آبان) برگزار خواهد شد. همیشه آخرینها مهماند و تاثیر نهایی را بر افکار عمومی میگذارند. از این رو شاید باید این را بدشانسی پرزیدنت ترامپ حساب کرد به این سبب که ناظر مناظره، خانم Kristen Welker، هم یک سیاهپوست مدافع جنبش سیاهان و معترض به رفتارپلیسها با سیاهان، و هم ژورنالیست شبکه NBC است که تمایلات چپ و به سود دمکراتخواهان دارد.
هرچند او نیز نمیتواند مناظره را خارج از چهارچوبهای خودش اداره کند، اما پیشبینی میشود سئوالات او پاسهایی برای گل به سود جوبایدن باشد تا بتواند با پاسخهایش خود را مقابل پرزیدنت ترامپ بالا ببرد. اینجا اگر جوبایدن خرابکاری نکند، درصد رایها به سود او بالاتر میرود. این همان لحظهای است که برخی مسئولان جمهوری اسلامی میگویند انتخابات امریکا برای ما اهمیت ندارد، اما در اصل همهشان جلوی تلویزیونهایشان با تنبان چمباتمه زدهاند و بالش زیر آرنجهایشان گذاشتهاند و انار دونکرده با پونهی عیال را میخورند و خداخدا میکنند آقای جوبایدن شیرینبازی در نیاورد و زمین آرزوهایشان را در این مناظره بایر نکند و آنها را به Fuck ندهد.

چهار ناظر، مدیرجلسه و به چالش کشانیدنده؟ چالش کشون؟ چالش بکن؟ چالشساز…. نمیدانم هرچه دیلماج میشود در فارسی همان.
از سمت چپ: Chris Wallace | Susan Page | Steve Scully | Kristen Welker
برداشت دوم – گاو خشمگین مقابل پدر ژِپتو ؛ رینگِ اقتصاد
اقتصاد مهمترین موضوع مورد بحث کاندیداها، و مهمترین علت برنده یا بازنده شدن یک کاندیدا است. تاکید می کنم، اقتصاد، نه سیاست. در اکثر کشورهای پیشرفتهی دنیا که مسایل سیاسی آنقدر به بلوغ رسیده که مردم نگرانی عمیقی از بدیهیات سیاسی و اجتماعی چون آزادیبیان و … ندارند، همیشه اقتصاد موضوع اصلی مورد مناقشه است. اما در خاورمیانه، خصوصا ایران، این وعدههای سیاسی است که چنین نقش مهمی را بیشتر ایفا میکند.
پرزیدنت ترامپ در حالیکه که تا ۸ ماه پیش عملکرد بسیار مثبت و خارقالعادهای از خود در ایجاد رفاه نسبی و رضایت اقتصادی در مردم ایجاد کرده بود ناگهان به سبب بحران کرونا، در شرایطی قرار گرفت که اکنون یکی از سیاهترین شرایط اقتصادی امریکا برای مردم در حال تجربه شدن است. به سادگی، زحمات سه ساله او، در چند ماه به باد رفت و آنچه در حافظه تاریخی و قضاوتگر امروز مردم مانده، نه وضعیت سه سال گذشته، که وضعیت اکنون است. هرچند هر رئیس جمهوری در جایگاه ترامپ بود احتمالا در بر همین پاشنه میچرخید اما جوبایدن مطمئنا این شرایط سیاه را به عنوان بزرگترین ضربه خود علیه او در این مناظرات استفاده خواهد کرد تا قلدریهای ترامپ را عقیم کند.
در مناظرهها برای مردم مهم است چه کسی برنامه اقتصادیِ دقیق و موفقتری (هرچند روی کاغذ) دارد. قانع کننده بودن این برنامه (Convincing plan) میتواند امتیازها را به سبد آن کاندیدا بریزد. جوبایدن پرزیدنت ترامپ را خواهد کوبید و تبلیغ برنامهی ترمیم ۷ مرحلهای (Seven Point Plan) خود را ارائه خواهد کرد که قرار است دست کم بحران را بیشتر کنترل کند تا اقتصاد بهتر بچرخد. البته که این برنامه معجزه نمیکند اگر خبری از واکسن Covid-19 نباشد، اما چون سرانجام واکسنِ مطمئن تا دوماه بعد از انتخابات خواهد آمد حتی اگر من هم کاندیدا باشم و برنامهی” ۷ پنجشنبه با دعای جوشن کبیر” را به مردم امریکا معرفی کنم مطمئنا شرایط اقتصادی پس از بهبود بحران خوبتر خواهد شد. همچنین جوبایدن قول داده یک بسته حمایتی یا آرامکننده (Relief package) برای اقتصاد امریکا به ارزش ۲۰ هزار میلیارد دلار را به بدنه اقتصاد تزریق کند. عدد، از تهران تا پیچ اول جاده چالوس صفر دارد. بیخود تصورش نکنید. (لبخند)
پرزیدنت ترامپ هم البته بیکار نبود. او سه بار بستههای ۲۰ هزار میلیارد دلاری، ۸ میلیارد دلاری و ۵۰۰ میلیارد دلاری را به اقتصاد امریکا تزریق کرده است و اما شرایط همچنان همین است که امروز میبینیم. بحران کرونا و اعتراضات ضدنژادپرستی در امریکا توامان باعث شد محبوبیت ترامپ از ۵۰% در ۸ ماه پیش، به ۴۳% در امروز سقوط کند. ۷% سقوط در این مدتِ کم، که بیشتر یک بدشانسی بزرگ است و نه لزوما خطای پرزیدنت ترامپ.
برداشت سوم – گاو خشمگین مقابل پدر ژِپتو ؛ رینگِ مالیات
در بخش مالیات (Tax)، که برای امریکاییها بسیار بسیار مهم است و میتواند بر سطح زندگی آنها موثر باشد، همچنان این دو تفاوتهایی در برنامههایشان در این زمینه دارند. برنامههایی برای کاهش مالیات (Tax cut) دارند هرچند هرکس به روش خود.
پرزیدنت ترامپ قصد دارد همچنان طرح دولت را برای معافیت مردم از فایل کردن فرمهای مالیاتی تمدید کند. او نه تنها از میزان پرداخت بسیاری از مالیات دهندگان در طبقه متوسط تاحدی کم کرد، که اخیرا از طریق Jobs Act کمک زیادی به کسب و کارهایی کرد که براثر بحران کرونا ورشکسته شده یا ضربه دیدهاند واجازه داد برخی از این کمکها تا سال ۲۰۲۵ (پایان دوره دوم احتمالیاش) تمدید شود. کاری که او کرد در ۳۰ سال اخیر امریکا بیسابقه محسوب میشود. هرچند دمکراتها سعی در کوچک شمردن آن دارند تا مردم مردد در رای دادن را به سمت خود بکشانند.
در مقابل جوبایدن باکاهش مالیات مردم میخواهد میزان مالیات اشخاص را از ۳۹% به ۳۷% کاهش، اما میزان مالیات شرکتها را از ۲۱% به ۲۸% افزایش دهد. در طرح مالیاتی جدید جو بایدن، سهچهارم امریکاییهای پولدار، جبران مالیات کم شده از طبقه متوسط را متحمل میشوند. برنامهای به نفع مردم طبقه متوسط، و به ضرر ثروتمندانی که در طول بحران کرونا، به مراتب ثروتمندتر هم شدهاند.
برداشت چهارم – گاو خشمگین مقابل پدر ژِپتو ؛ رینگِ بهداشت و سلامت
در بخش هزینه درمان، پرزیدنت ترامپ قول داده است که قیمت دارو در امریکا کاهش پیدا کند. برای درک بهتر قیمت دارو یک مثال میآورم. یک بسته ده عددی قرص استامینوفن کدئین در امریکا میتواند تا ۹۰ دلار (حدود ۲ میلیون تومان) قیمت داشته باشد، در حالیکه قیمت همان قرص در ایران ۱۰سنت (۳هزارتومان) است. حتی با در نظر گرفتن نسبت سرانه درآمد، قیمت دارو در امریکا، هزینهای بسیار گران است. یک نسخه ساده برای سرماخوردگی میتواند در امریکا، بدون بیمه، تا ۳۰۰ دلار (یک سوم قیمت گوشی آیفون) برای بیمار قیمتگذاری شود. با تصور افرادی که تا پایان عمر مجبور به مصرف داروهای متعدد و بسیار گرانقمیتتر از بیماریهای عمومی هستند، سبد هزینه دارو میتواند مسالهای بسیار مهم در رفاه اقتصادی مردم امریکا باشد. با این حال تا به امروز پرزیدنت ترامپ علیرغم وعدههای گذشتهاش در پایین آوردن قیمت دارو از این کار ناتوان بوده است، هرچند مجانی شدن واکسن آنفلوانزا و وعدهی مجانی بودن واکسن Covid-19 را نباید فراموش کرد. او همچنین وعده داد که هزینه بیمههای درمان و پرداخت مردم برای سلامتی به شدت کاهش یابد. کاری که کمتر رئیسجمهوری به سبب وجود مافیا و همبستگی تاریخی میان شرکتهای دارویی و پزشکی موفق به انجام کامل آن شده است.
در مقابل جو بایدن وعده داده چون پرزیدنت اوباما، طرح بیمه ارزان قیمت برای همه مردم (حداقل ۹۷% آنها) را دوباره زنده کند. هرچند بیمه همگانی اوباما بیشتر به تمسخر، به بیمه به درد بخور برای سرماخوردگی مشهور بود و اغلب پزشکان کمتجربه ،کم مراجع یا با سواد پایین در این بیمه سرویس میدادند اما جو بایدن تعهد داده که برای همه مردم امریکا، بیمه شدن امکانی قطعی شود (Public health insurance).
برداشت پنجم – گاو خشمگین مقابل پدر ژِپتو ؛ رینگِ تجارت
در زمینه تجارت و تراز تجاری با کشورهای دنیا، هر دو کاندیدا تقریبا در نقطه مقابل هم هستند. در حالیکه روابط اقتصادی امریکا با چین، کانادا، اروپا و همینطور برخی کشورهای امریکای جنوبی در وضعیتی بحرانی است و خصوصا پرزیدنت ترامپ تاکید کرده با انتخاب دوبارهاش به نفوذ تجاری چین بر جهان پایان میدهد، اما جو بایدن با تاکید بر عدم میخ فرو کردن به نشیمنگاهِ روابط تجاری میگوید قصد دارد با بوجود آوردن اتحادی جهانی، و نه به تنهایی امریکا، همه را تشویق به جلوگیری از سلطه یافتن چین به بازار تجارت جهانی کند.
جنگ تجاری (Trade war) امریکا با چین امروز همانقدر لوگوی دولت ترامپ محسوب میشود که جنگ سیاسی او با ایران. پرزیدنت ترامپ به این مساله اعتراض دارد که چگونه چین با استقبال از شرکتهای بزرگ امریکایی چون اپل و … برای تولید در خاک چین اجازه میدهد قانونا این شرکتها از پرداخت مالیات کامل به دولت و استفاده شدن از آن به نفع مردم دوری کنند. او همزمان از بسیاری از کمپانیهای عظیم خواسته بود به جای سود بیشتر، با چشمپوشی از سود زیاد خود (به خاطر نیروی کار ارزان در چین)، کارخانههای خود را خاک امریکا بازگردانند تا نه فقط در پرداخت مالیات شفاف باشند، که سبب اشتغال و بالا آمدن سطح زندگی مردم امریکا نه چین شوند.
او با بستن تعرفههای (Unilateral tariffs) یک سوی از طرف امریکا، سعی کرد این عدم موازنه را با گران کردن هزینه گمرک کالاهای از چین آمده تا حدی جبران کند. پرزیدنت ترامپ همچنین با برگزاری مانورهای نظامی در آبهای نزدیک به چین، سبب کم شدن تجارت آبزیان دریایی در چین، و دچار مشکل شدن صنعت غذایی این کشور شد. همین طور درمساله هنگکنگ، امریکا مقابل چین ایستاد تا سلطه کامل این کشور را بر این مستعمره سابق بریتانیا کند کند. مسالهای که چین را بسیار خشمناک کرد و واداشت تا رسما اعلام کند دهن پرزیدنت ترامپ را ، یعنی، در هر حال روزی تلافی میکند.
در نهایت چین نیز در این مدت بیکار ننشست و یکی از بزرگترین ضربههای خود را به اقتصاد امریکا، به وزارت بهداشت و به اعتبار شخص ترامپ وارد کرد. اگر خوشبینانه از تئوری توطئه دوری کنیم، تنها پس از بحران کرونا و به سوی ورشکستگی رفتن اقتصاد امریکا، چین آگاهانه با کم کردن ارسال و صادرات تجهیزات پزشکی و درمانی به ایالات متحده، از دستگاههای تنفسی گرفته تا دستکش بیمارستان، عملا سیستم درمانی امریکا را در دو ماه نخست فلج کرد. مسالهای که خشم ترامپ را برانگیخت و او را مصر ساخت تا در مصاحبههایش از ویروس Covid-19 به ویروس چینی نام ببرد. فراموش نکنیم که ۴۹% تجهیزات پزشکی و بهداشتی در امریکا، مستقیما از سوی چین تامین میشود.
جوبایدن اما در مقابل اعتقاد دارد جنگ علنی با چینیها میتواند برای امریکا بسیار گران تمام شود. از این رو، او به دنبال یک اتحاد (Coalition) بینالمللی و قدرتمند است تا کشورهای مهم اقتصادی دنیا اقدامی هماهنگ انجام دهند تا چین در بزنگاههای اینچنینی نتواند به شیوه تجاری از دیگر کشورها انتقام گیرد یا اقتصاد آنها را تحت تاثیر تصمیمات خود قرار دهد و از همه مهمتر، از کشورها مستعمره اقتصادی برای خود بسازد.
بایدن نیز چون ترامپ معتقد است دوری عاقلانه از چین و وابسته نشدن اقتصادی به این کشور آنقدر مهم هست که بتواند استقلال بسیاری از کشورها را تحت تاثیر خود قرار دهد و بسیار خطرناک باشد. مسالهای که جمهوری اسلامی، پدر تئوری آزمون و خطا در مدیریت ِجهان، نیز به آن آگاه است و با قرارداد احتمالا چرب و نرمِ ۲۵ ساله با چین نشان میدهد همیشه شاگرد اول کلاسِ تاریخ مدنی کره زمین در تکرار خبطهای دیگران است!
برداشت ششم – گاو خشمگین مقابل پدر ژِپتو ؛ اشتغال
پرزیدنت ترامپ پس از رئیسجمهور شدن اش، و تا پیش از بحران کرونا، موفق به سرکار آوردن نزدیک به ۷ میلیون امریکایی شد. البته این آمار هیجان انگیز نیست زیرا او این کار را نه تنها از طریق بالا بردن چرخه تولید و تجارت، که همین طور از طریق روشهایی چون پذیرش کمتر مهاجران، تغییر قوانین آوردن خانواده توسط آنها که ویزای امریکا دارند و همین طور مجبور کردن کشورهای عربی به سرمایهگذاری در امریکا در ازای تامین امنیت در خاورمیانه، فراهم کرد. با این وجود نباید فراموش کرد او در این سه سال، عملکرد موفقی در این زمینه داشت اما پس از کرونا، در مدت ۸ ماه، نزدیک به ۲۰ میلیون امریکایی بیکار شدند! به زبان ساده، پرزیدنت ترامپ یک کیک خامهای بزرگ ساخت و در حال شمع گذاشتن روی آن بود که بحران کرونا، با تانک از روی آن رد شد، دنده عقب گرفت، دوباره رد شد، در جا ایستاد، کمی ویبره رفت، دوباره عقب رفت و لولهاش را گرفت و در ته مانده کیک هم یک شلیک کرد!
در واقعیت هرکس به جای ترامپ بود ممکن بود دچار چنین سرنوشتی شود و این را فراموش نباید کرد اما، هرچه باشد و نباشد، افکار عمومی همیشه به کسی که آن لحظه برصندلی نشسته است به قضاوت مینشیند و تحلیلی دور از گذشته ندارد. اکنون ما میدانیم پرزیدنت ترامپ برای بازگرداندن این ۲۰ میلیون نفر نیاز به چهار سال زمان و ۲۰ میلیارد دلار پول دارد. او در یکی از اولین اقدامها برای ۶۰ روز جلوی لاتاری مهاجرت به امریکا را گرفت تا مانع از ورود مهاجران و گرفته شدن شغلهای پایین که اغلب محل اشتغال خانوادههای کم درآمد امریکایی است بشود. پرزیدنت ترامپ هرچند صحبتی از افزایش دستمزدها نکرده و همچنان ساعتی ۱۲ دلار، حداقل دستمزد (Minimum wage) قانونی یک امریکایی است اما تعهد داده که بسیاری را برسرکار بازگرداند. او قصد دارد تنها در صورتی گرین کارت را بازگرداند که افراد تحصیل کرده و صاحب تخصص از طریق آن انتخاب شوند نه افراد مسن، بدون تخصص، یا افرادی که به زبان انگلیسی آشنا نیستند.
در مقابل جو بایدن، با شعار ” Millions of middle-class jobs” وعده داده که نهتنها سبب افزایش اشتغال شود، که وعده افزایش حداقل دستمزدها را به ساعتی ۱۵دلار داده است. این به معنی اضافه شدن نزدیک به ۵۰۰ دلار به حقوق ماهانه یک کارگر است. او همچنین در برنامهاش اعلام کرده که قصد دارد گرفتن نیروی کار را از طریق برندگان گرین کارت دوباره برقرار کند و ۱۴۰ هزار تن از آنها را صاحب شغل کند، و قانون ترامپ برای در اولویت قرارگرفتن شغل مردم امریکا بر مهاجران تازه آمده را لغو کند. البته که ما میدانیم او چنین نمیکند و در این صورت نمیتواند دو دوره رئیسجمهور بماند.
برداشت ششم – گاو خشمگین مقابل پدر ژِپتو ؛ هزینه تحصیل
مساله تحصیل در امریکا بسیار مهم است. شاید بسیاری ندانند که هزینه بزرگ کردن یک کودک و تامین او تا ۱۸ سالگی برای هر خانواده امریکایی نزدیک به ۳۰۰ هزار دلار است. هرچند بخشی از این هزینه را دولت به شکل وام یا کمکهای دولتی پرداخت میکند تا خانوادهها تشویق به بچهدار شدن بشوند. در میان هزینهها، اما تحصیل بخشی مهم از آن است. بطور مثال هزینه تحصیل در رشته پزشکی در یک دانشگاه خصوصی میتواند برای یک خانواده تا ۳۰۰ هزاردلار بدهی ایجاد کند. این عدد حدودا برابر هزینه بزرگ کردن او تا ۱۸ سالگی است. پس هرآنچه کاندیداها در این زمینه در چنته دارند برای خانوادههای امریکایی و نوجوانان خاصه نسل Z یا Z Generation رو میکنند تا در رای دادن آنها به نفع خود اثر ماندگار بگذارند.

در جامعهشناسی غیررسمی امریکا، ۴ طبقهبندی مهم میان نسلها وجود دارد. در انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۲۰، آرای دو نسل Baby Boombers ها و Z Generation از اهمیت زیادی برخوردار است. مورد نخستین، همیشه به دنبال وعدههای انتخاباتی برای سالمندان و بازنشستگان است و اکثر آنها در انتخابات شرکت میکنند. مورد دوم اما دانشجویان و افراد جوانی هستند که نگران یافتن کار و وامهای تحصیلی هستند و هیجان شرکت در انتخابات را نیز دارند.
Artwork Credit : Joebin Caoile
پرزیدنت ترامپ قصد دارد در این زمینه سخت گیری کند. از جمله منتفی کردن طرحی که در آن وامهای دانشجویانی که ناتوان از پرداخت آن بودند بخشیده میشد. او اعتقاد دارد این وامها بخشیده نمیشود و دانشجو باید با کار کردن به بازپرداخت آن اقدام کند. این در مقابل طرحی است که اوباما پیش از آن تقویت کرد و آن بخشودگی بازپرداخت این وام از روشهای متفاوت و خصوصا کار مجانی با ساعتی تعیین شده برای مراکز عامالمنفعه بود. (بسیاری از کسانی که در NGOها یا مراکز عامالمنفعه در امریکا کار میکنند نه لزوما برای کمک و تعهد نسبت به سالمندان، بیمارستانها، مراکز ترک اعتیاد، کارزارهای اجتماعی یا نیکوکاری، که برای بخشوده شدن وامهای چندصدهزار دلاریشان گاهی در ازای ۸۰ ساعت کار مجانی در ماه است که همچنان بسیار به صرفه است و میتواند سبب شود از لحاظ مالی آنها را به جلو رهنمون بسازد). جوبایدن در مقابل اما قصد دارد وام دانشجویان فقیر را ببخشد. سیاه پوستان، و مهاجران بخش زیادی از این افراد را تشکیل میدهند. خاصه دانشجویانی که کمتر از ۱۰ هزار دلار بدهی به دولت دارند. همین طور افرادی که درآمد سالانه آنها کمتر از ۱۲۰ هزار دلار در سال است ممکن است شامل بخشی از این بخشودگیها بشوند.
در نخستین مناظره، با پرزیدنت ترامپی مواجه هستیم که قدرت سخنوری و کاریزمای او مطمئنا میخکوب کننده است، هرچند جوبایدن در مقابل او، فرد به مراتب با دیسیپلینتر و به دلیل تاییدیههای زیادی که از سوی باراک اوباما رویسجمهور سابق گرفته، قابل اعتمادتر نشان خواهد داد. انتظار داریم هرچقدر پرزیدنت ترامپ به سمت یک سخنرانی پر از تهدید و وعده و تبلیغ بپردازد و سعی کند با تکیهاش بر تریبون خود را از لحاظ بدنی فردی قدرتمند نشان دهد، اما بایدن سعی می کند حرفهای او را با آمار و ارقام زیر سئوال ببرد و دروغگو بودن او را پررنگتر کند، در این صورت ترامپ بیشتر وقتاش را به جای قول و وعده دادن باید صرف دفاع از خود کند. البته تجربه نشان داده، این تکنیک لزوما روی ترامپ جواب نمیدهد.
یک مناظره ۹۰ دقیقهای پر از جدل، قطعا چالش بسیار مهمی برای جوبایدن خواهد بود نه تنها به سبب سن و سال او، که به دلیل ضعفی که در به خاطرآوری برخی اسامی و عناوین دارد. این انتظار وجود دارد پرزیدنت ترامپ در ۳۰ دقیقه آخر، وقتی او خسته است، اوج حملاتاش را به او آغاز کند تا او را ناتوان در تحمل شرایط سخت نشان دهد. شاید تنها راه فرار بایدن در مناظره این باشد که تا جای ممکن کلیگویی کند و از ورود به جزئیاتی که ممکن است به یاد نیاوردنشان برای او امتیاز منفی باشد پرهیز کند.
روش مشهور پرزیدنت ترامپ، اصولا این بوده که در نیمه دوم مناظرهها که افراد خستهتر هستند و انرژی کمتری دارند، با عصبی کردن آنها از طریق شوخی، کنایه و ضعیف نشان دادنشان آنها را وادار کند مقابل تماشاچیان برای پاسخ دست به تقلا بزنند. مهمترین نکته برای جو بایدن این است که وارد بازی “عصبانیات میکنم، امتیاز میگیرم” نشود. در قسمت بعد درباره این دوئل امریکایی از لحاظ سیاسی مروری خواهم داشت و به نتایج مناظره اول خواهیم پرداخت. همین طور اگر فرصت شد، به شیوههای صحیح مناظره کردن از لحاظ روانشناسی اشاره خواهد شد تا آسانتر به تحلیل تکنیکِ مناظرههای سیاسی پرداخته شود.
Header Photo by: Patrick Semansky