صفحه اصلی فرهنگفرهنگِ توسعه مدرکِ دیوانه – قسمت اول

مدرکِ دیوانه – قسمت اول

نوشته پرنس‌جان
فرهنگِ توسعه

اگر بخواهم پتک‌ام را همان اول روی میخِ ایده‌ام بکوبم و بعد بروم سراغ جستارگشایی از موضوعی که به نظرم کمتر درباره‌اش صحبت شده، آن میخ این است که در همه این سال‌ها فهمیده‌ام بخش زیادی از بچه‌های ایران نه خیلی علاقه‌ای به فلسفه‌ی ادامه تحصیل دارند و نه آنچنان انسان‌هایی با روحیه دانش‌جُستن و متعهد در تولید دانش و اندیشه هستند. اما دلیل‌های حاشیه‌ای مهمی پشت این موج بسیار عظیم و غیرعادی ادامه تحصیل بسیاری از آنان در ایران یا خارج از ایران هست که لزوما ارتباطی با تولید دانش و اندیشه، یا علم‌جویی ندارد. مثل فرار کردن از شرایطی که در آن نمی‌توانند کارایی خاصی داشته باشند، کسبِ اعتبار اجتماعی یا احساس سربلندی مقابل والدین و دوستان، و البته مهاجرت.

سومی اما به مراتب جنجالی‌تر است. به این سبب که میان دلایل دیگر از همه گرانقیمت‌تر، سخت‌تر، و البته جذاب‌تر محسوب می‌شود. اغلب افرادی که برای دوره دکتری یا کارشناسی‌ارشد (Master) در خارج از کشور اقدام می‌کنند، در اصل از بهانه‌ی رفتن به دنبال دانش و اندیشه برای امرِ مهاجرت استفاده می‌کنند تا از زندگی در شرایط نامطلوب و ناعادلانه‌ی سرزمین‌شان فرار کنند. ساده‌تر که بیان کنم، اگر بگویند شما می‌توانید بدون تحصیل مهاجرت کنید و هرکجا که می‌خواهید زندگی کنید، مطمئنا انتخابِ دانشگاه رفتن از سبد انتخابِ خیلی از آن‌ها به سادگی حذف خواهد شد.

برداشت اول یک تور کوتاه

اولین باری که متوجه شدم دکتری (غیرپزشکی) گرفتن در ایران خیلی هم سخت نیست، وقتی بود که در ۲۱ سالگی برای تعویض روغن اتومبیل پدر به یک تعمیرگاه رفتم. همین که ماشین را روی گود پارک کردم، بعد از سلام، قبل از احوال‌پرسی آن تکنسین مراخطاب کرد و گفت آقای دکتر، فیلتر هم عوض می‌کنید؟

خیلی شبیه به پدرم نبودم. سن‌ام هم به دکتری داشتن نمی آمد. اما همه‌ی آن یک ساعت دکتر خطاب می‌شدم. سرآخر، موقع پرداخت، وقتی گفت دکتر قابل شما را ندارد، به او گفتم که یک دکتر نیستم. اما او با پشتِ تمیز دست‌های روغنی‌اش امتداد یقه کت ام را لمس کرد و گفت ما اینجا به کت‌ و شلواری‌ها می‌گوییم دکتر، به تیپ ورزشی‌ها (اسپرت) می‌گوییم مهندس. “شما خودش رو نگران نکن”! راستی دکتر، فیلتر کولر اوریژینال ژاپنی هم برای‌مان آمده عوض کنم؟ ….

آشنایی من اما با دانشجویان دکتری در خارج از ایران به خیلی قبل‌تر برمی‌گردد. دوران کودکی‌ام. زمانی که دانشجویان صاحب تِز پدر یا مادرم در امریکا به اتاق مشترک آن‌ها می آمدند و من آنجا بودم و راهنمایی‌های والدین‌ام را به آن‌ها موقع گاز زدن به دونات‌های دارچینی‌ام تماشا می‌کردم. این تجربه در ایران هم تکرار شد. اما آرام آرام متوجه شدم طرز تفکر، میزان ذوق و جدیت اکثر این دانشجویان دکتری در امریکا، با آن‌ها که بعدها در ایران دیدم فاصله‌ای بعید دارد. اینجا Stop، وارد سکانس بعد شویم.

در فرهنگ آکادمیک غرب، حتی در فرهنگ افواهی مردم امریکا، اصولا مدارک دانشگاهی در پشت اسم افراد آورده نمی‌شود. در مراودات اجتماعی مطلقا، و در فضای آکادمیک اساتید زیادی نیستند که علاقه دارند با عنوان دکتر خطاب شوند. شاید از هر ده نفر، یک تن. و صدالبته این انتظار را از دانشجویان دارند و نه همکاران‌شان. اما این قصه برای افرادی که دارای دکتری حرفه‌ای در رشته‌علوم پزشکی هستند متفاوت‌تر است. در طول این همه سال زندگی در امریکا به ندرت دیدم فردی که در زمینه معماری، تاریخ، روان‌شناسی یا حتی فلسفه دارای درجه‌ی دکتری است را با پیشوند دکتر مورد خطاب قرار دهند. خود او نیز. در امریکا یا حتی اروپا، نقی معمولی، لیسانس معماری باشد، فوق لیسانس معماری باشد، یا حتی دکتری‌اش را در معماری اخذ کرده باشد،  برای جامعه و دانشگاه و خانواده و … همان “نقی معمولی” است.

مراسم فارغ‌التحصیلی (Graduation ceremony)، یکی از مهمترین لحظه‌های دانشجویان دوره‌های فوق‌لیسانس و دکتری در امریکاست. به لباسی که پوشیده می‌شود Gown و به بیلبیلکی که از کلاه آویزان است Tassel گفته می‌شود که موقع اعطای مدرک به جلوی صورت چرخانده می‌شود. شال روی لباس Stole نامیده می‌شود، زیر همه‌ی این‌ها هم که همان پیراهن تنبان شخصی است که هر کس از خانه می‌پوشد. Credit: David Sprague

تعریف دکتری (Doctorate)، اما در رشته‌های علوم پزشکی متفاوت است. از لحاظ آنچه در فضای آکادمیک غرب مشهود است، هرچند پزشک‌ها، دندان‌پزشک‌ها و داروسازان پس از پایان دوره تحصیلی‌شان در امریکا روی کاغذ دکتر محسوب می‌شوند، اما معمولا این طور هست که داروسازان و دندانپزشکان دکتر خطاب نمی‌شوند. این عنوان (Prefix) را دست کم خودشان در پشت نام و نام‌خانوادگی‌شان نمی‌آورند. یک داروساز (با ۸ سال تحصیل در دانشگاه و کالج در امریکا) به خودش می‌گوید PharmD ، نه دکتر. یا می‌گوید Pharmacist.

معادل یابی دقیق این مساله در فارسی گاهی سخت هست. مثلا واژه Dentist در فارسی دندانپزشک ترجمه شده است، اما یک فرد تحصیل کرده در رشته دندان در امریکا، دکتر خطاب نمی‌شود، Dentist خطاب می‌گردد.  هرچند Dentist کسی است که با مدرک دکتری فارغ‌التحصیل شده است. با این وجود در فارسی “پزشک” به “دندان” چسبیده است و در واژه آن به اشتباه پزشک بودن مستتر است. اما Dentist، پزشک یا Physician نیست. این قصه برای رشته داروسازی نیز تکرار می‌شود.

صدالبته که از لحاظ آکادمیک دکتری داروسازی (PharmD or Doctorate of Pharmacy) و دکتری دندانپزشکی، که در اصل ترجمه دکتر علوم دندان است (DDS or Doctor of Dental Science) در خود درجه دکتری دارند اما در مناسبات اجتماعی در امریکا، شما یا کسی وقتی خود را دکتر خطاب می‌کند، که آن هم خارج از فضای بیمارستان و کلینیک خیلی نادر اتفاق می‌افتد و یک جورهایی رفتار غیرمرسوم محسوب می‌شود، همه اذهان به این سمت می‌رود که شما وقتی در محیط درمانی خود را دکتر خطاب می‌کنی، پزشک یا دارای یک تخصص در پزشکی هستید. اگر دیدید دندانپزشک یا داروسازی در صفحه‌ایی جایی پشت اسم‌اش Dr. گذاشت، از لحاظ اصول رعایت Prefix شغلی، یک چیز من‌درآوردی است که بیشتر در ایران به اشتباه باب شده است. اما آیا این همه ماجراست؟

تا جایی که اطلاع دارم، درجه دکتری در رشته‌های علوم پزشکی در شاخه دکتری حرفه‌ای (Professional degree) قرار می گیرد. با این وجود دیده‌ام افرادی که ورای این Professional degree، وارد مرحله اخذ PhD می‌شوند، خصوصا داروسازان، لااقل در محیط‌های آکادمیک عنوان دکتر را پشت اسم‌شان می آورند. آن‌هم به این دلیل هست که معادل یک پزشک رزیدنت، طول مدت تحصیل‌شان زمان می‌برد. پس اصطلاحا یک داروساز (PharmD) دکتریِ حرفه‌ای خود را می‌گیرد تا مدیریت داروخانه را به عهده بگیرد، و یک PhD در داروسازی، دکتریِ تخصص خود را می‌گیرد تا علاوه بر داروخانه، در دانشگاه تدریس و کارهای تحقیقاتی سطح بالاتر انجام دهد.

گونه‌ای دیگر از مدارک دکتری با سرفصل Research doctorate شناخته می‌شوند. مدارکی که بعد از دوره فوق‌لیسانس (Master’s Degree) اخذ می‌شوند. مانند کسی که در فلسفه، مهندسی عمران، معماری، روان‌شناسی یا وقاحتِ بالینی (مثل رائفی‌پور) به درجه دکتری نائل می‌شود. این افراد زمانی به این درجه می‌رسند که رساله دکتری‌شان، یا همان Thesis شان، پس از داوری و نقد و اصلاح شدن توسط اساتید ممتاز دانشگاه مورد پذیرش نهایی قرار بگیرد. بعدا توضیح خواهم داد که در ایران بخش مهمی از رساله‌های دکتری لااقل در رشته معماری، آمار، جامعه‌شناسی یا روان‌شناسی، آنقدر که فرصت کرده و مطالعه کرده‌ام در اصل رساله دکتری نیستند، بلکه نوشتارهایی بسیار سطح پایین‌تر در اندازه یک پایان‌نامه کارشناسی محسوب می‌شوند که در مقام بحث شاخ و برگ داده شده‌ و مهمترین علت این مساله، به سبب رعایت نکردن اصول بنیادین نوشتن یک رساله دکتری است که در آن‌ها دیده نمی‌شود. اما اصولا واژه دکتری از کجا آمده است؟ اصلا چه لزومی داشت ما در جهان یک استاندارد تحصیلی در غالب کارشناسی، کارشناسی‌ارشد و دکتری داشته باشیم؟ با من سوار ماشین زمان شوید تا چیزهایی به شما نشان بدهم.

تصویری از اولین مدرسه جراحی پزشکی برای زنان در امریکا، در سال ۱۸۵۰. این مدرسه پزشکی Female Medical School of Pennsylvania نام داشت. پیش از این در امریکا به زنان برای جراحی مدرک اعطا نمی‌شد.

برداشت دوم تاریخچه‌ی محجور

آن طور که در دایره‌المعارف Lexikon des Mittelalters آمده، واژه دکتر، برآمده از زبان لاتین  یا انگلیسی باستان و به معنای مربی (Instructor) و معلم است و برای اولین بار در قرن ۱۵ میلادی باب شد. یعنی ۶۰۰ سال پیش. اولین کسانی که آن را استفاده کردند نه دانشگاهیان، که روحانیون کلیسا بودند و این مدرک را به کسانی که اجازه تدریس علوم دینی داشتند می‌دادند. یک سری کتاب‌ها مثل سری قلم‌چی (مریم‌چی) بود که افرادی که لزوما کشیش نبودند آن را می‌خواندند، امتحان و انشا می‌دادند تا این اجازه به آن‌ها داده شود که فعالیت‌های دینی انجام دهند و نیازی به هماهنگی همیشگی‌شان با کلیسا نباشد.

در آن زمان مدرک آن‌ها  Licentia docendi نام داشت. معادل این‌ها در زمان معاصر ما افرادی بودند که کار تفسیر جلسه‌ای قرآن و دین انجام می‌دادند .مثل افرادی که روی منبر می‌روند. اولین مدرک دکتری در رشته علوم انسانی و دینی را اما یک دانشگاه در فرانسه اعطا کرد. ما نمی دانیم دقیقا چه بوده اما ادعای فرانسوی هاست. با این وجود اولین دکترایی که می‌دانیم چه مشخصاتی دقیقا داشته، مربوط به ۵۰۰ سال پیش، و در رشته فلسفه و توسط دانشگاهی در آلمان اعطا شده است. برخی منابع هم می‌گویند یک دانشگاه ایتالیایی ۹۰۰ سال پیش آن را ابداع کرد. با این حال به نظر مورد آلمان براساس مدارک به جا مانده صحیح‌تر است.

 ظاهرا قصه دکتری در رشته‌های علوم پزشکی متفاوت و با قدمت‌تر است (بخوانید). براساس برخی منابع، اولین مدرک دکتری در علوم پزشکی به حدود ۸۰۰ سال پیش باز می‌گردد. نروید مثل خانباجی‌ها چلیک چلیک گوگل کنید و در بیاورید و پیام بدهید نه ۸۰۵ سال و ۴ ماه بوده، چندین سال خطا در این متن طبیعی است.  عنوان این دکتری Licentia Medendi بود یا لایسنس طبابت که در انگلیس اعطا شد. آن زمان‌ها دکتری به شکل مدرک نبود، در اصل یک جایزه (Award) بود که به کسی که در زمینه طبابت ۸ سال تمرین و مطالعه کرده باشد اعطا می‌شد. تا جایی که می‌دانیم، دانشگاه گلاسکو در انگلیس، اولین دانشگاهی بود که مدرک دکتری پزشکی را به شکل تقریبا امروزین‌اش اعطا کرد. بنابراین این دانشگاه را با احتیاط می‌توان آغاز کننده طرح منظم و دقیق پزشکی برای دانشجویان پزشکی محسوب کرد. چند سال پیش؟ حدود ۳۰۰ سال پیش. معادل با زمانی که شاه صفوی در ایران سخت مشغول حمایت از ساخت حوزه‌های علمیه در سراسر ایران بود و شیعه‌گری را مذهب رسمی این سرزمین می‌کرد.

 برداشت سوم لیسانس و فوق لیسانس وارد می‌شود…

اینجا می‌خواهم مفهوم دکتری در علوم پزشکی را از بحث منها کنم و به این مساله بپردازم که اصولا چرا در رشته‌های غیرپزشکی، این نیاز در دنیا احساس شد که در نهایت به مدرکی به اسم دکتری نیاز هست. اگر خیلی ساده بخواهم بگویم، قصه این است.

قاعده بر این شد که درجه لیسانس به کسی اعطا ‌شود که در موضوعی یا تخصصی دوره آموزشی ببیند و در آن صاحبِ اطلاع شود. پس برای خودش مشخصاتی دارد. در اغلب جاهای دنیا بین ۴ تا ۵ سال تحصیل است یا باید ۱۲۰ تا ۱۸۰ واحد (Credit) را در راستای آن گذراند. در ایران به اسم لیسانس یا کارشناسی مصطلح است و اما در اصل در دنیا به شکل عمومی Bachelor’s Degree خوانده می‌شود. در امریکا College Degree هم خوانده می‌شود. در زبان اداری در امریکا اما به Undergraduate Degree مصطلح است.  نکته مهم این است که دیپلم در یک رشته تخصصی، فوق‌دیپلم (Associate degrees) و لیسانس در یک رشته تخصصی جزو مدرک‌های ضروری برای ورود به خیلی از مشاغل در دنیاست. کسی که مدرک لیسانس در رشته‌ای می‌گیرد یا هدف‌اش به سرعت وارد بازار کار شدن است، یا وارد مرحله تحقیق و نوآوری شدن در فوق‌لیسانس. در امریکا یک لیسانس در دانشگاه بطور متوسط بین ۲۰ تا ۶۰ هزاردلار هزینه دارد. تفاوت رقم بستگی به اعتبار دانشگاه، خود رشته و محل تحصیل دارد. اما آیا می ارزد؟ اجازه بدهید چرتکه را در بیاوریم.

اگر فرض کنیم متوسط حقوقی که می شود با کار برای یک فارغ‌التحصیل Undergraduate Degree در امریکا در نظر گرفت حداقل سالی ۳۵ هزار دلار (ماهی حدود ۳ هزار دلار) باشد، و شما این امکان را داشته باشید هزینه وام‌های تحصیل‌تان را حتی تا ۱۰ سال بعد نیز پرداخت کنید، به نظرم یک انتخاب هوشمندانه است. به عبارت بهتر شما با مدرک بَچلِر یا Undergraduate Degree در امریکا، نسبت به کسی که تنها دیپلم دارد یک افزایش حقوق واضح و البته شانس بیشتر کار یافتن در اکثر شغل‌ها را دارید. البته که برای کار در ساندویچ‌فروشی مک‌دانلد ممکن است به دلیل Over Qualify بودن استخدام نشوید. نمی‌دانم ترجمه اش در فارسی چه می‌شود. اما در هر حال یک Jumping موثر برای بالا رفتن حقوق است و از بی‌مدرکی بسیار بهتر است. تقریبا شما با مدرک دیپلم، از یک سطحی به بالاتر در امریکا نمی‌توانید رشد کنید.

 

اما فوق‌لیسانس مدرک مهم و البته مبهم بعدی است. چه کسی سراغ آن می‌رود؟ خوب واقعیتش در خانه عموسام کثیری از کسانی که وارد مقطع Master’s Degree یا Graduate Degree می‌شوند قصدشان این است که در یکی از حوزه‌های تخصصی که در دوره لیسانس درباره‌اش به شکل سطحی آموزش‌هایی دیده‌اند وارد شده، در آن زمینه نه تنها تحقیق کنند، که اگر بتوانند دست به نوآوری‌های کاربردی در تولید دانش، یک مفهوم، محصول یا اندیشه بزنند. دقت کنید! نوشتم “نوآوری در تولید”. تولید چه؟ دانش، اندیشه یا یک محصول. یکی از دلایلی که بسیاری از رساله‌های Master’s Degree در ایران فاقد اعتبار حقیقی‌اند به نظرم دقیقا همین مساله است. در اصل آن‌ها نه نوآوری دارند، نه چیزی را به دنیای دانش و اندیشه و محصول اضافه می‌کنند. بیشتر، “بررسی”، “مرور” یا “کنکاش” هستند و از سطح یک گرد‌آوری از دیگر ایده‌ها فراتر نمی‌روند. این دقیقا همان خصوصیاتی است که پایان‌نامه دوره لیسانس باید داشته باشد نه سطحی بالاتر چون Master’s Degree. این که یک فارغ‌التحصیل فوق‌لیسانس باید در اکثر رشته ها به یافتن راه حل برای مساله‌ای که تاکنون حل نشده بپردازد.

ایران بهشتِ فروش پایان‌نامه و رساله دکتری و فوق‌لیسانس در جهان. سالانه میلیاردها تومان تجارت نوشتن مقاله و پایان‌نامه در این کشور سود سرشاری را نصیب مافیای آن می‌کند. محققان ایرانی‌تبار که از ایران مقاله ارسال می‌کنند، از معدود ملیت‌هایی هستند که بارها مقاله‌های آن‌ها از مجلات مهم علمی جهان به سبب “سرقت ادبی” یا “کپی بودن” حذف شده است. از دلایل سکوت حکومت ایران در برابر این مساله و فقدان قوانین سخت‌گیرانه، تقلبی و غیر اوریژینال بودن مدارک بسیاری از مسئولان خود نظام است. با این وجود وضع شدن قوانینی، سبب شده تا عبارت “مشاوره‌ی تخصصی پایان‌نامه” در تبلیغ‌ها درج شود تا مشکل قانونی برای تبلیغ کننده‌ای که در نهایت پایان‌نامه می‌فروشد ایجاد نگردد.

نمی‌خواهم وارد این موضوع شوم که سبب این مساله تنها تنبلی و کم‌انگیزگی و کم‌بود امکانات در دانشجویان نیست و ارتباط مستقیمی با وجود اساتید بی‌سواد و بازاری و بدون فیلتر وارد شده دارد. اما نکته مهم این است که مهمترین خصوصیت یک رساله Master’s Degree، حل یک مساله، مشکل یا تولید چیزی است که از قبل وجود نداشته است. یک  Problem solving که ما وقتی به پایان رساله می‌رسیم لامپ مغزمان واقعا روشن شود، بگوییم آها! این چیزی است که قبل‌تر نامشخص یا گنگ بود. از این رو پایان‌نامه‌‌هایی مثل بررسی و مقایسه تیزیِ نوک قُمبل مناره‌های مساجد یزد آیا لزوما ارزش علمی یا اندیشه‌ای دارد؟ یعنی قرار است چه Problem Solving ای کند؟ براساس تعریف آکادمیک نه.  این یک پایان‌نامه در سطح لیسانس می‌تواند باشد و نه بیشتر که به اطلاعات ما نظم ببخشد، اما چیزی جدیدی را لزوما خلق نمی‌کند. و شما وقتی موضوع اغلب رساله‌های پایان‌نامه را در ایران جستارگشایی کنید فراوان‌اند که تنها در سطح بررسی و مقایسه و گزارش دادن مانده‌اند و چیزی نو برای ارائه به آن رشته عرضه نکرده‌اند. خودمانی که بگویم، چیزی جز سَمبل‌کردن‌های علمی نیستند.

ارزشمندی نیت کسی که وارد دوره‌ی ۲ یا ۳ ساله‌ی فوق‌لیسانس می‌شود در انتخاب هوشمندانه‌ی او برای طرح یک مشکل (Problem)، و کوشش او برای حل آن مشکل (Solving) است. طرحِ یک دغدغه یا سئوال حل نشده در روان‌شناسی، فلسفه یا مهندسی عمران، و تلاش برای رمزگشایی و حل آن. این می‌شود یک رساله ی دست اول و ارزشمند.  در چنین رساله‌ای شما قدرت و توان‌تان را با طرح چگونگی یافتن مسیر و راه‌حل (Problem-solving cycle) طرح می کنید، و هرچه مشکلی (موضوعی) که انتخاب کرده‌اید یک مساله عمیق و پیچیده‌تر باشد (Long-vexing problem) و در حل آن موفق شوید، عیار پایان‌نامه شما البته که بالاتر است.

همین‌طور در رشته‌هایی فنی‌تر مثل عمران یا برق این مقطع، کمکی به تولید محصول  نیز محسوب می‌شود چون سعی در تحقیق و تعمق در تخصصی فنی (Career-oriented knowledge) برای خلق تولید چیزی جدید دارد. طبیعی است هراندازه در دانشگاه و زیر نظر اساتیدی تحصیل کنیم که به این عیار توجه نکنند، و هرچقدر خودمان دانش‌ یا اندیشه پژوهی سهل‌انگار یا تنبل در رفتن به دنبال چنین مساله‌هایی باشیم شاید با مدرک Master’s Degree فارغ‌التحصیل شویم، اما در اصل، جز صاحب یک کاغذ امضا شده که سواد و ارزش محسوب نمی‌شود نسبت به دوره کارشناسی یا لیسانس‌مان آدم متفاوت‌تری نیستیم. همان لیسانسه هستیم با سه سال عمر تلف شده بیشتر!

خوشبختانه در امریکا آزمون‌هایی مثل GRE یا GMAT سعی در پالایش افراد از نظر هوش، ذکاوت، توان حل مشکل، و انگیزه دارند تا دانشگاه‌ها با ایجاد یک دیواری که بالا رفتن از آن آسان نیست مطمئن شوند هر فردی از دوره‌ی لیسانس به سادگی وارد فوق لیسانس نمی‌شود و منابع مالی و انسانی دانشگاه‌ها را با ضعف نشان دادن از خود هدر نمی دهد. GRE به خودی خودش تاثیر زیادی در توانایی‌های آکادمیک دانشجویان ندارد، اما بطور غیر رسمی یک فیلتر برای جلوگیری از ورود هرکسی به این دوره‌هاست. با این وجود اقبال کم مردم به فوق لیسانس در امریکا به خاطر تاثیر نداشتن آن در افزایش زیاد حقوق سبب شده بعضی از دانشگاه‌ها یواشکی GRE را برداشته، تا با جذب دانشجو، از لحاظ مالی ورشکست نشوند و از کمک‌های دولتی برخوردار شوند.

به خیال من که ممکن است غلط هم باشد، اگر در ایران چنین سیاستی در سیستم آموزش عالی وجود ندارد و سیستم مشوق هموار کردن مسیر ادامه تحصیل است، به جز وجود فرهنگ غلط مدرک‌پرستی در جامعه‌ی ایرانی ،مهمترین سبب‌اش رویکرد حکومت است که چون جایگاه کافی برای شغل و همین طور ازدواج جوانان بعد از پایان مقطع لیسانس ندارد، ترجیح می‌دهد سر جوانان تا چندسال همچنان به تحصیل گرم باشد که از این ستون به آن ستون البته که برای دولت‌مردان ما عمو فرج است. (چشمک) با این حال نکته مهم درباره Master’s Degree دست‌کم در امریکا این است که ورود به این مقطع، بدون تصمیم برای ادامه‌ی تحصیل در دکتری اصولا یک سرمایه‌گذاری اشتباه و وقت‌ هدر دادن است مگر، تحقیق موضوع مورد علاقه شما باشد و حاضر باشید به خاطرش از جیب‌تان هزاران دلار خرج کنید. که به باورم حتی یک احمق پولدار هم این کار را نمی‌کند.

داشتن Master’s Degree، به نسبت استرس و توانی که از دانش‌پژوه می‌گیرد در امریکا خیلی در افزایش حقوق فرد که موثر نیست هیچ (نزدیک به ۱۷% حقوق بیشتر)، گاهی سبب Over qualify شدن او در خیلی از شغل‌ها و استخدام نشدن‌اش جز در محیطهای علمی و آموزشی می‌گردد. به عبارت بهتر دایره‌ی یافتن شغل محدودتر می گردد. برعکس تصور عامه، که باور دارند هرچه مدرک بالاتر، شانس پیشنهاد شغلی بیشتر است، در امریکا، عکس این پدیده جریان دارد و لیسانسه ‌ها بیشتر به کار دعوت می‌شوند. فلذا، بینگو!

در قسمت دوم این بخش اما به سراغ این می‌رویم چرا رشته دکتری، خاصه در رشته‌های غیر پزشکی، هم می‌تواند یک سکوی پرش برای ورود به جامعه‌ی شغلی در امریکا باشد، و هم سوی دیگرش می‌تواند سبب افسردگی، تنش‌های روانی و نامیدی از ورود به این مقطع در ذهن ما ایجاد نماید.

 

Print

درج دیدگاه

نوشته های مشابه