پنرای، افتخار غواصان نظامی ایتالیا
اینبار ترجیحدادم، در کنار معرفی پرفیومهای کمتر شناخته شده؛ درباره دنیای ساعتها (Timepieces) هم مرور یا که نقد داشته باشم. برای منصفانهتر و دقیقتر بودن، گزیدههایم اغلب ساعتهایی است که یا در Collection شخصیام موجود هستند، یا آنها را از نزدیک در یک Showroom دیده و لمس کردهام، یا کسی از نزدیکان آن را داشته و فرصت مرورِ از نزدیکاش را داشتهام. هدفام اما از این سلسله نوشتهها، انتقال دانستههایم، و آشنا کردن بهتر خوانندگانام با تاریخچهی دنیای ساعتها (Horology) و لغات تخصصی (Terminology) با کمترین پیچیدگی است که کمتر دربارهاش در فضای فارسی به شما اطلاعاتی داده شده است. کوششام این است که وارد دنیای حرفهایتر ساعتبازها شویم و با ساعتهایی باکیفیتتر و ارزشمندتر از ساعتهای رده متوسط آشنا شویم. ساعتهایی که ارزش سرمایهای دارند و معمولا مورد استفاده ساعتبازان هستند. و بررسی برندهایی (Niche Timepiece) که معادل پرفیومهای نیچ در بازار عطرهاست.
هرچند ادعا میشود اولین ساعتمچیها را آلمانیها ۵۰۰ سال پیش ساختند، اما ۲۰ سال بعد این سوئیسیها بودند که به یکباره این صنعت را تحت نفوذ خود گرفتند. از اتفاقات عجیب دنیای فشن، اینکه استفاده از ساعتهای جیبی و مچی در یک محدودهی تاریخی در اروپا به خصوص سوئیس گسترش یافت و برخی تاریخنویسان دنیای فشن معتقدند یک علتاش فتوای یک نظرپرداز قُلدر مذهبی و پرطرفدار به نام Jean Calvin بود. ژآن، به زبانِ امروز استفاده از جواهرات را مثلا حرام یا مکروه اعلام کرد. گرایش به جواهرات را تقبیح کرد و مدام به زیور آراسته شدن را دور از ایمانِ خالص خواند. او جزو روحانیون پروتستان (اصلاحطلب) مسیحی محسوب میشد که روایتی نو از دین را میخواست گسترش دهد. اما چرا گیرش به جواهرات بود؟ به همان سبب که رائفیپور گیرش به کارتونهای والت دیزنی است!
براساس متون تاریخی اروپای بعد از رنسانس، در آن دوره، بسیاری ازکارگاههای جواهرسازی یا دیزاینرها، در کشورهایی چون فرانسه و سوئیس که این روحانی در آن سرزمینها فالوورهای زیادی ( طرفداران جنبش کالوینیزِم) داشت با مشکل مشروعیت مواجه بودند. آنها یا فعالیت زیرزمینی برای ثروتمندان و دربار میکردند، یا به ناچار و موقتا وارد صنعت ساعتسازی شدند و ساعت را در آن دوره، به یک کالای لوکس موقتی مورد استفاده طبقه متوسط به بالا تبدیل کردند. این شد که مایهدارهای معتقد هم توانستند وسیلهای زینتی چون جواهر داشته باشند، و هم فتوای این روحانی را دور بزنند و متهم به استفاده از جواهرات و تظاهر به تمول نشوند!
اگر بخواهم یک تصویر اولیه به شما بدهم، ساعتهای مچی در آن دوره تاریخی، عقربهی دقیقه و ثانیه شمار نداشتند. ۱۵۰ سال بعد از خلق نخستین ساعتها بود که دقیقهشمار به صفحه آنها اضافه شد. و فراموش نکنیم در این Timeline 500 ساله، ساعتهای مچی شبیه به آنچه امروز میبینیم اما عمری ۳۰۰ ساله دارند. ساعتهایی که موتورشان بیشتر سیلندری بود و خطای قابل توجهی در نشان دادن ساعت دقیق داشت. در قرنهای اولیه، رسم بر این بود که مردان از ساعتهای جیبی، و زنان (چون لباسهایشان جیب نداشت) از ساعتهای مچی استفاده کنند. ساعتها تولید انبوه نداشت و سفارشی یا به تعداد اندک برای افراد متمول ساخته میشد. و نکته دیگر اینکه تولید انبوه ساعت به شکل امروزین اولین بار نه برای مردم، که برای ارتشها و نیروهای نظامی در انگلستان و فرانسه و آلمان آغاز شد تا در نظم دادن به جنگ مورد استفاده فرماندهان و سربازان قرار گیرد.

تصویری از ژان کالوین، اصلاحطلب مذهبی مشهور فرانسوی. او به سبب اخراج از فرانسه بیشتر عمر خود را در سوئیس که نسبت به فرانسهی آن زمان کشوری آزادتر بود گذراند. جایی که بعدها مهد ساعتسازی در جهان شد. شاید به شیطنت بتوان گفت، سوئیس، بخشی از رشد صنعت ساعت سازیاش را قرنها پیش، مدیون اظهارنظرهای غیرعادی این روحانی درباره قباحت لوکس زندگی کردن است.
هرچند، اولین ساعت مچیها از سال ۱۵۲۴ میلادی به بعد در آلمان، و به عبارتی در زمان امپراطوری صفوی در ایران ابداع شد اما اولین ساعتهای مچی بعد از سال ۱۸۵۰ میلادی (۳۰۰ سال بعد) بعد به ایران رسید. و اکنون به افتخار احترامی که برای جایگاه سوئیس در صنعت ساعتسازی و برای جایگاه ایتالیا در طراحی و دیزاین فشن قائل هستم، نخستین انتخابام را از یک برند ایتالیاییالاصل به اسم Panerai (پَنِرای) برمیدارم. برندی که بعید میدانم ناماش را بسیاری از مردم شنیده باشند، اما امروز یکی از غولهای دنیای ساعتهای مچی لوکس (Luxury) و مورد توجه مشاهیر جهان است. پیش از شیرجه زدن و بررسی (Review) اولین مدل زنانه و رفرنسی که از این برند انتخاب کردهام، در این مقاله ابتدا، با لنزی Wideتر، درباره پیشینه ساعتهای Panerai توضیح خواهم داد تا بعد با لنز Macroروی یک مدل خاص زنانه آن در مقاله بعد تمرکز کنیم.
آشناییام با Panerai دوستداشتنیام، نخستینبار ده سال پیش از طریق آگهی تبلیغاتی بود که در یک مجله مد فرانسوی چاپ شد و آن را در فرودگاه اتفاقی دیدم. حالت مردانه و عضلهای (Masculine Style) این ساعت، فرم ترکیبی دایره-مربع گونه بودن صفحه ساعت و همینطور طراحی خاص صفحه داخلیاش (Dial Pattern) به سرعت توجهام را جذب کرد. عاشقاش شدم. و این سرآغاز جستجو و تماشای مدلهای مختلف این ساعت در Showroomها شد.

تصویری ثبت شده از اولین فروشگاه Panerai در فلورانس. فروشنده اهل دِل و دستبهجیب و مگسپَران در بازار نزدیک به حَرم در انتظار خفتکردن زائران مسیح، آقای Giovanni Panerai، مؤسس این برند، در سالهای نخستین ساعتهای اکثرا جیبی از برندهایی متفاوت میفروخت و هنوز رویای تولید کارگاه ساعتاش به حقیقت مبدل نشده بود.
برند Panerai در سال ۱۸۶۰ ثبت شد. نزدیک به ۱۶۰ سال پیش. در شهری به نام فلورانس، شهری که لئوناردو دیکاپریو اثر حیرتانگیز لبخند مونالیزا را در آن آفرید! در آن زمان، پَنِرای، که هنوز به شکل اختصاصی ساعت مچی تولید نمیکرد، ساعتهایاش را طبق یک قرارداد سِری و به سفارش نیروی دریایی ایتالیا برای افسران، غواصان، و تجهیزاتِ نیازمند به نشانگر و درجه میساخت. پس آقای Giovanni Panerai، مؤسس این برند، در ابتدا یک طراح و مبدع تجهیزات دقیق نظامی بود که بر اثر غرغرهای همسرش در کنار قراردادی که با نیروی دریایی ایتالیا داشت به بیزنس خصوصی ساعت فروشی نیز روی آورد. در ضمن آفرین به خرگوشهای مچگیر حواسجمع، آن بالا گزینهی لئوناردو داوینچی درست بود نه دیکاپریو. لپتان را نکشم من؟
آرام آرام چون همسرش ولکنِ غُر نداشت، بعد از سالها، بیزنساش را گسترش داد و به طراحی ساعتهای جیبی (Packet Watch) و کمی بعد ساعتهای مچی روی آورد. اما چون دستگاهها و تکنولوژی کامل ساخت ساعت مچی (Wrist-worn) به خصوص موتور (Movement) آن را نداشت، بخش عملی کار را به همکاری با کمپانی سوئیسی رولکس میسپرد. در اصل گوشت و سیرابی و پاچه از رولکس بود، طراحی سفره و آبلیمو و نان و مخلفات از پَنِرای. این همکاری تا زمانی که پَنِرای کارگاه تولید خودش را بنا کرد و توانست تکنولوژی ضدآب کردن (Water-resistant) ساعت را خودش وارد کند، ادامه داشت. ضد آب کردن ساعتها، آن روز در دسترس همه کارگاههای ساعتسازی نبود.
از خوشبختیهای اعضای خانواده Panerai این بود که در آن زمان سیاستمداران ایتالیایی با شعار “Italia First” تصمیم به حمایت از تولیدات داخلی ایتالیا خصوصا صنایع نظامی گرفتند، همان شعاری که ترامپ با کپی برداری از آن سالها بعد با عنوان “America First” توانست محبوبیت زیادی برای خود دست و پا کند. پدیدهای سیاسی که سبب شد دهها سال بعد نفوذ این برند هم به تولیدات نظامی و دریایی ایتالیا گستردهتر شود و هم به مرور بعد از پایان قرارداد با نیروی دریایی ایتالیا به عنوان یک برند لوکس ایتالیایی جای خود را باز کند.

ساعتمچی مردانهی پَنِرای، مدل Luminor Due Oro Rosso با رفرنس PAM756، با بند آبی طرح پوست کروکودیل (Alligator strap). قیمت حدودی، ۱۵ هزار دلار (۴۵۰ میلیون تومان در این لحظه که میخوانید، نه لحظه بعدی)
برند پَنِرای تقریبا ۲۵ سال پیش در دنیا شناخته و پراعتبار شد. تا پیش از آن، از آن دسته برندهای لوکسی بود که بیشتر در میان اروپائیان و خصوصا در ایتالیا و سوئیس محبوب بود. اما این شناخت جهانی از کجا شکل گرفت؟ چه کسی یا اتفاقی باعثاش بود؟
با پایان قرارداد Panerai با نیروی دریایی ایتالیا در حدود ۱۹۵۰، و خارج شدن نام این برند از میان برندهای سرّی همکار با صنایع نظامی ایتالیا، Panerai تصمیم گرفت با ورود به دنیای ساعتهای لوکس جهانی خلاء ناشی از ازدستدادن یک مشتری بالقوه (ارتش ایتالیا) را جبران کند. با این حال آنها با دو مشکل بزرگ روبرو بودند، یکی سایز بزرگ صفحهساعتهای پَنِرای (بزرگتر از ۴۲ میلیمتر) که در آن زمان هنوز محبوب نبود و تنها برای نظامیان و غواصان کاربری داشت، و دیگری عدم اقبال طبقه ثروتمند جهانی از این مدل ساعت به دلیل ناشناخته بودن و قدرت متمایزکننده طبقاتی به خریدار ندادن. در اصل ما مرسیدس بنز نمیخریم که تنها بنز خریده باشیم، میخریم تا طبقه اجتماعی خود را (به حقیقت یا به فیک) هم تصویر کنیم. از اینرو مدیران این برند تصمیم گرفتند با روانشناسی تبلیغات، به سرعت ساعتهای خود را در مارکت جهانی محبوب کنند. شاید یکی از مهمترین تصمیمات دپارتمان مارکتینگ این برند، راضی کردن سیلوستر استالونه، بازیگر نقش راکی و رامبو، به پوشیدن یا به دست کردن این ساعت در فیلمهایش بود. اتفاقی که سبب شد تیم مارکتینگ پنرای به این فکر کند که بهتر نیست اول افراد بزرگهیکل، ورزشکار و بدنساز و سلبریتیهایی با مچهای بزرگ این ساعت را جا بیندازند؟
سیلوستراستالونه آن زمان یکی از محبوبترین سوپر استارهای سینمای امریکا و جهان بود. نتیجه این که در سال ۱۹۹۵، سیلوستراستالونه در فیلماش Daylight بالاخره آن را به دست کرد و سعی کرد حتی در بیرون از دنیای سینما نیز از آن استفاده کند. از اینجا بود که یک مارکتینگ قوی برای این برند در ایالات متحده آغاز شد. Panerai با تولید یک مدل به خصوص با نام Slytech برای بازار ایالات متحده، بسیاری از ورزشکاران، بازیگران و بدنسازان مشهور را تشویق به استفاده از همان ساعتی کرد که سیلوستر استالونه به دست میکرد. بارقههای محبوبیت در امریکا که شکل گرفت بیزنسهای مادرِ دنیای فشن، شاخکهایشان تکان خورد و به دنبال زیر بال و پر گرفتن برند Panerai برای گسترش قلمروی خود در بازار ساعتهای لوکس شدند. اما داستان چه بود؟

سیلوستر استالونه در فرش قرمز فیلم Daylight در پاریس در سال ۱۹۹۵ در کنار Monty Shadow. استالونه سالها بعد داستانی سرهم کرد و ادعا کرد که این ساعت را در یک عتیقهفروشی و بطور اتفاقی خریده است. پنرای اما به این ویدئو واکنش نشان داد و سندی را وارد رسانهها کرد که نشان میداد این ساعت را او پیش از فیلم از نماینده این شرکت هدیه گرفته است!
یک نکته این که ما در دنیای مد و فشن شرکتهای هولدینگ بسیار عظیمی داریم که مادرِ اکثر برندهای لوکس دنیا هستند. در اصل این برندهای مشهور، هر استراتژی یا تصمیمگیری که در پیش روی خود دارند در همه جزئیات با رضایت و زیرنظر شرکت مادر است. یکی از این غولها شرکت Richemont است. شرکت سوئیسی Richemont، که آن اوایل اسم قدیمیاش Vendome Group بود. شرکت ریچموند متعلق به خانوادهی ریچموند، در اصل مادر بسیاری از برندهای مشهور و لوکسی است که شما ممکن است در ایران چندتایی از آنها را بشناسید. مثل ساعتهای IWC، Panerai، Piaget (پیاژه)، Cartier (کَغتیه)، Vacheron Constantin (وَچغون کُنستانتِن) یا محصولات Mont Blank (مون بِلان).

عکاس مشهور و عضو گروه مارکتینگِ در استخدام کمپانی Panerai، آقای Monty Shadow که ماموریت داشت در عین ریختن طرح رفاقت با بازیگران بدنساز هالیوود، پس از هدیه دادن ساعتهای این کمپانی به سیلوستراستالونه، آرنولد شوارتزنگر و … با عکاسی از آنها در میهمانیها و مجالس و فیلمها، بدون تبلیغات مستقیم، به مردم نشان دهد این قهرمانان محبوب فیلمهای اکشن در زندگی روزانه یا فیلمهایشان بیشتر از برند پَنِرای استفاده میکنند. اتفاقی که در معرفی این برند با ساعتهایی با شکل و شمایل نظامی (Military-inspired watches) به ثروتمندان بسیار تاثیرگذار بود. (چهرهی Monty شبیه به قصابهای ایرانی نیست؟)
وقتی خانواده ریچموند در سال ۱۹۹۷ ساعت پَنِرای را زیر بال و پر خود گرفت، مصمم شد آن را به شتاب جهانیتر و به بازارهای خاص خانوادههای ثروتمند وارد کند. پس مدیرهایش اتاقفکر تشکیل دادند و چند روز به صرف چای و نونخامهای و پولکی پشت دربهای بسته و جلسات Brain Storming صرف شد تا فکرهایی به ذهنشان رسید. این که از طراحان دیگر زیرمجموعهشان، طراحان ساعتهای Carter خواستند موقتا به گروه طراحان Panerai اضافه شوند تا به ظرافت و جوانپسندتر کردن ساعتهای زمخت این برند کمک کنند، همینطور از رولکس خواست تا با به روز کردن موتور این ساعت و استفاده از بهترین متریال راه را ادامه دهد، و پیش از پیش به دقت (Accuracy) این ساعتها اعتبار ببخشد.
با این تدبیر، و پس از صرف چندین جعبه نون خامهای، در نهایت کمپانی ریچموند از سال ۲۰۰۰ میلادی به بعد موفق شد برند Panerai را وارد باشگاه ساعتهای لوکس جهانی کند و از چین تا ایالات متحده آن را وارد Life Style خانوادههای ثروتمند و طبقه بیزنسمنهای ثروتمند نماید. تا جایی که حتی برخی مدلهای Panerai قیمتهایی به مراتب بالاتر از برند Rolex پیداکردند.

دفتر اصلی کمپانی ساعت Panerai در شهر Neuchâtel سوئیس که در سال ۲۰۱۴ به اتمام رسید. این ساختمان پس از خریداری شدن توسط خانواده Richemont برای این برند در نظر گرفته شد. هرچند پنرای ایتالیایی الاصل است اما یک ساعت سوئیسی محسوب میشود و دفتر مرکزی آن در این کشور است.
پیش از آنکه ذرهبین را جلوتر ببریم و به برند ساعت پَنِرای بازگردیم، لازم است که بگویم ۹۰% مشهورترین برندهای فشن، ساعتسازی (wristwatches)، جواهرسازی، پرفیوم و … زیر چتر یا خریداری شده توسط سه شرکت بسیار بزرگ مادر در جهان هستند. شرکت سوئیسی Richemont، شرکت فرانسوی Kering، و شرکت فرانسوی LVMH.
در سالهای اخیر، هرچند برند Panerai خطوط (Line-up) متفاوت تولید برای ساعت داشته، اما دو Line-up یا مدل مشهورش Luminor و Radiomir نام دارد. قرار به بررسی دقیق یک ساعت که باشد، در دنیای ساعتشناسی (Horology)، هر ساعت فارغ از نام برند، دارای لاین (مدل) است. و هر لاین دارای ساعتهای متفاوتی که هرکدامشان با یک Reference مشخص میشوند تا از هم قابل تمایز باشند. ساعتبازهای حرفهای یا فروشندگان ساعت، در اصل ساعتها را با رفرنسهایشان میشناسند یا سفارش میدهند. مثلا اگر “ایرانناسیونال” خود برند است، “پیکان” Line-up یا یک مدل محسوب میشود، و “جوانان” رفرنس محسوب میشود. یعنی یک زیر مدل، از مدل پیکان. در دنیای ساعت اما رفرنس کلمه نیست و مجموعهای از حروف و عدد است معمولا؛ مثل PAM1112. این کد، دقیقا معرف ساعتی به خصوص، با رنگ، سایز صفحه، نوع بند، نوع موتور و … ویژه به خود است.

ساعتمچی مردانهی پَنِرای، مدل Luminor Marina Goldtech با رفرنس PAM1112، با بند آبی تیره طرح پوست کروکودیل (Alligator strap). قیمت حدودی، ۲۴ هزار دلار (۷۲۰ میلیون تومان در این لحظه، نه لحظه بعدی)
دو مدل مشهور پنرای؛ Radiomir و Luminor
برند ساعتمچی پَنِرای، مُصّر است تا ساعتهایی Iconic تولید کند. ساعتهایی با قیافه مردانه و نظامی (Military Looking) که نه در کلیات، که در جزئیات باهم متفاوت باشند. Iconic بدین معنی که به خاطر ثابت ماندن فرم اصلی ساعت، شما همیشه از دور پَنِرای بودن آن را تشخیص دهید. مثل جلوی همه اتومبیلهای BMW که ایکونیک است و قابل تشخیص. در مارکت دین و مذهب، آخوندهایی هم که سید هستند، با عمامه مشکی خود را Iconic میکنند. در دنیای ساعت اما این مربوط به هماهنگی در فرم قاب و صفحه و کلیات ساعت میشود. به همین دلیل همیشه ساعتهای این برند از فاصله زیاد به خاطر فرم قاب یا محافظ اطراف پیچ تنظیم ساعت (Iconic crown protection) به سرعت قابل شناساییاند. همینطور اصرار این برند به سادهنگاه داشتن (Minimalist Dial) صفحه برای راحتی خوانش ساعت از دیگر خصوصیات دیزاینهای پَنِرای است.

سالهاست طبق قراردادهایی، Panerai از قهرمانان فیلمهای اکشن میخواهد تا در فیلمها و سریالها تنها از کارهای این برند استفاده کنند. طبق قراردادی، سری جیمزباند، با بازی Daniel Craig، قرارداد تنها پوشیدن برند Omega را چه در فیلمها، چه در روی فرش قرمز داشته است.
با وفاداری به همین فُرم بیشتر مردانه و نظامی، برند Panerai در Line-up ساعتهایش، دو مدل مشهور با عنوان Radiomir و Luminor دارد. اکثر مدلهای این برند ساعتسازی لوکس، زیر مجموعههای این مدل با رفرنسهای متفاوت هستند. Radiomirهای اولیه، که از سال ۱۹۴۰ تولید آن آغاز شد، بیشتر ساعتهای نظامی به خصوص برای غواصان و نیروهای دریایی ایتالیایی بود که بعدها مدلهای لوکس از آن ایده گرفته شد. روشنایی صفحه آنها با استفاده از مواد بسیار ضعیف شدهی رادیواکتیو (luminous, radium-based powder) بود تا در عمق تاریک آب یا عملیاتهای شبانهی نظامی برای افسرها قابل خوانش باشد. اما بعدها مشخص شد همان مقدار رادیوکتیو سبب بیماریهای Anemia و Necrosis در غواصان ایتالیایی پس از چندسال استفاده شده است. پس نظامیان از خجالت کمپانی درآمدند.
برند پنرای نیز گفته می شود مجبور شد ساعتهای قدیمی یا نورانی با رادیواکتیوش را به نیروی دریایی مصر با قیمت ارزانتر غالب کند، و این پس از آن بود که شاه ایران از قبول محصولات این کمپانی برای نیروی دریایی ایران در سفر وزیر امور خارجه ایتالیا به ایران سرباز زد. بعد از آن از رادیواکتیو برای نورانی کردن صفحه (Luminous Dial) محصولات پَنِرای استفاده نشد و مادهای دیگر جایگزین آن گردید.
از مشخصات مدلهای Radiomir، صفحههای بزرگ با خطوط و اعداد برجسته، عقربهها و اعدادی که در شب میدرخشیدند، نازک بودن محل اتصال ساعت به بند (Wire Lug)، صفحه و بندهای ضد آب، و موتورهای manual-wound ساختِ رولکس بود. سایز صفحه این مدلها از ۴۵ میلیمتر تا ۴۷ میلیمتر متغیر بود. استفاده از سرامیک گرانقیمت، تیتانیوم و طلا در قطعات این ساعت استاندارد است. مدلهای Radiomir اغلب کلاسیک، متشخصتر و برای افراد میانسال به بالا و کتشلوار پوش طراحی شدهاند.

دو مدل از Radiomir در سمت راست و میانه تصویر، در کنار یک مدل از Luminor در سمت چپ. همانطور که در تصویر عیان است مدلهای Radiomir کلاسیکتر، ظریفتر و سادهتر هستند.
نزدیک به ۱۰ سال بعد در حدود سال ۱۹۵۰ مدلهای Luminor به عنوان اختراع (Patent) جدید به مجموعهی این برند اضافه شدند. سه تفاوت مهم این مدل با مدل قبلی، وجود یک محافظ به دور پیچ تنظیم ساعت (Crown)، تفاوت نحوه اتصال بند ساعت به بدنه (lugs construction)، و قاب پهنتر با زاویههای نرمتر و خامهایتر بود. همین محافظ روی Crown (پیچ تنظیم ساعت) خود سبب شهرت بسیاری برای این برند شد. نوع Lug این مدل، اجازه میدهد صاحب ساعت به سادگی بند ساعتاش را متناسب با رنگ لباسهایش تغییر دهد، اتفاقی که در مدل Radiomir به سادگی ممکن نبود. Luminor نسبت به آب بیشتر مقاوم است و برای افرادی که با ورزشهای آبی یا آب سرکار دارند مناسبتر است. مدلهای Luminor اغلب مدرنتر و مینیمالیستتر و با هدفگذاری برای بازار جوانترها و افراد علاقهمند به تیپهای اسپرت یا نیمهرسمی طراحی شدهاند.
سیستم هر دو مدل ساعت manual-wound است. به عبارت دیگر، مادامی که ساعت روی مچ شماست و با دست شما تکان میخورد، تا ۸ روز پس از آن قادر به کار کردن است. سپس ساعت میخوابد. برای تنظیم دوباره باید آن را روی مچ بست و تکان داد. هر دو مدل ساعت زیرگروهها و رفرنسهای متعددی دارند و از لحاظ کلاس قیمت تقریبا در یک محدوده هستند. و هر دو مدل Water Proof اما اغلب مدلهای Luminor علاوه برا آن Water Resistance نیز هستند. بعدها توضیح خواهم داد تفاوت این دو “ضد آب” و “مقاوم در برابر آب” بودن در ساخت ساعتها چه هست.
سیاست برند Panerai این بوده که قیمت ساعتهایش را در Sweet spot نگاه دارد. یعنی نه آنقدر ارزانقیمت باشند که همه مردم قادر به خریدن آن باشند تا کلاب دارندگان آن گروههایی متمایز از دیگر طبقههای جامعه باشند، و نه آنقدر گرانقیمت باشد تا فقط افراد سوپر پولدار قادر به خریدناش باشند. افزون بر این، مانند بسیاری از برندها Panerai سعی کرده با تولید مدلهای Limited-edition، ساعتهایی بسیار گرانقیمتتر اما خاص و در حد تولید چند صدعدد برای کلکسیونرهای علاقهمند به ساعتهای کمتکرار یا ساعتبازها (Watch enthusiast) تولید کند. از جمله مدل L’Astronomo که هیچ شباهتی از لحاظ سادگی یا کلاسیک بودن با دو مدل مشهورش ندارد. مدلای که شخصا طرفدارش نیستم، چون به طراحیهای Minimal و ساده، با امکان خوانش سریعتر ساعت بیشتر علاقهدارم.

از خانوادهی L’Astronomo زیر شاخهی Luminor با رفرنس PAM00920، که به افتخار دانشمند و اخترشناس ایتالیایی گالیله تعداد ۱۵۰ نسخه محدود از آن تولید شده است.
هرچند طبق بررسیها امروز اپل واچ پراستفادهترین و محبوبترین ساعتی است که روی مچ دست مردم جهان بسته شده است، با این وجود در دنیای ساعتبازها و ثروتمندان، ساعتهای Niche و لوکس بزرگترین مزیتشان در کمتعداد بودن تولید و قیمت بالای آنها برای متمایز کردن طبقه اجتماعی یا نمایان کردن Timepiece Geek بودن صاحب است. مؤسس برند Panerai راه پرافتخاری را برای طی کردن مسیر از یک متخصص تولید تجهیزات درگیر با رادیواکتیو در صنایع نظامی تا تغییر شغل به صنعت ساعتسازی طی کرد. شاید برای آنان که تاریخ Panerai را میدانند قابل درک باشد چرا سَرنام مدلهای Radiomir این برند، به افتخار دنیای شغل سابق Giovanni Panerai در رادیواکتیوهای مورد استفاده در زیردریاییها و کشتیهای ایتالیایی اینگونه نامگذاری شد.

از ابداعات برند پنرای، Panerai’s strap culture بود. آنها هنگام فروش در پکیج ساعت، به خریداران یک یا دو بنداضافه با رنگ متفاوت همراه با تجهیزات و پیچگوشتی و سوزن مخصوص آزاده کننده (Pusher Spring Bar Remover) میدادند تا خریدار بتواند بند آن را متناسب با لباسهایش در خانه تغییر دهد. سالها بعد Apple Watch از این ایده برای دادن امکان تغییر بند به مشتریانش استفاده کرد. ساعتِ در تصویر مدل Luminor Submersible، با نام تجاری Verde Militare میباشد که از ساعتهای محبوبام در این برند است. ظاهرا از آن بطور محدود تنها کمتر از ۱۰۰ نفر تولید شد که اغلب سرمایهدارانی در روسیه و خاورمیانه هستند. مشخصات خریدار روی جعبه و کاغذ خرید مات شده است. دنبال نام خریدار نگردید. (چشمک)
شاید اگر قرارداد نیروی دریایی ایتالیا با این برند روزی تمام نمیشد، امروز Panerai افتخارآمیز پا به دنیای ساعتهای لوکس نمیگذاشت. و شاید اگر خانواده بانفوذ ریچموند از این برند حمایت نمیکرد هرگز نمیتوانست روزی مشتریان رولکس و سلبریتیهای سینما را نیز به باشگاه خود وارد کند. امیدوارم روزی لذت به دست کردن یکی از محصولات Panerai را داشته باشید و از داشتن ساعتی که خیلی ساعت است حظ کنید. در قسمت بعد به نقد و معرفی تخصصیتر یکی از زیباترین محصولات زنانه این برند میپردازم تا در کنار آن، هنگام خرید ساعتمچی بیشتر با نکاتی که باید هنگام خرید بررسی کرد آشنا شوید. پس از آن به سراغ برند محبوبام Patek Philippe میرویم و بعد از تاریخچه، با معرفی یکی از مدلهایاش ادامه میدهیم. تا بزودی…
• دیدگاههای درجشدهی شما پای همه قلمرنجهها و دیگر مطالب توسط نویسنده با دقت مطالعه میشود. با این وجود به سبب نوع پلتفرم وبسایت امکان پاسخگویی به آنها در حال حاضر فراهم نیست.