من این طور فهمیدهام که خیلی اوقات ما آدمها وقتی حسادت میکنیم در اصل به پیشرفت یا رابطه یا شرایط کسی حسد نمیورزیم، احتمالا از کمتوانی خویشتن که به آن پیشرفت و رابطه و شرایط نرسیدهایم خشم میگیریم. یعنی از خودمان بدمان میآید اما آنگونه واکنش نشان می دهیم. تا…
قلم رنجه
شاید تا سالهای سال، جز افراد بسیار نزدیکِ به خانواده چهارنفری ما کمتر کسی میدانست که با یک نقص عصبی به دنیا آمدهام. پدر و مادر علیرغم پزشک بودنشان آن اختلال را تا سالها اوتیسم تصور میکردند. هرچند در امریکا این کودکان از آموزشها و توجه کافی برخوردار میشدند اما…
بعضی آدمها به زندگی ما میآیند که هرگز نروند. نه این که تا ابد میمانند. چهبسا با تلخی و نامهربانی رفتهاند. خیلی وقتِ پیش. اما حتی پس از آن تا اَبد در قلب یا ذهنمان آن گوشه نشستهاند. و ما هر روز، چون رهگذری که از دور، کسی نشسته در…
این قلمرنجه را که مینویسم، نیمه خوابام. از خستگی. از کم خوابی. زندگیِ دستکم من یکی شده است مثل یک دوغ آبعلی که شیشهاش را حسابی تکان بدهند و ناگهان درباش را باز کنند! هفته به هفته فشارِ اتفاقهای غیرقابل پیشبینی است که بیرون میزند و همه جا میپاشد. شیشهی…
امروز یکشنبه، ۲۲ مارچ ۲۰۲۰ است. یک روز پیش خبر مرگ پدرِ هیون (Hyun) دوست کرهایام آنقدر مرا در هم چروکید که قابل توصیف نیست. بدنِ پدرش بعد از اینتوبِیت شدن (intubation)، چهار روز بیشتر در ICU دوام نیاورد و تمام کرد. به خانه هیون رفته بودم. باخواهر بزرگاش زندگی…
سالها پیش، در شخصیت من ضعفی بود. نمیدانم. نمیدانم این ضعف چقدر میتوانست سبب شود که تا مدتها از خودم بدم بیاید. نا امیدم کند. من برای سالیان طولانی نمیتوانستم به دیگران “نه” بگویم. گاهی شما این “نه” را نمیگویید چون Nice بودن را پسندیده میبینید. نگفتناش را دور از…
در یک دورهای از تاریخ، اروپا ۳۰% جمعیتاش را از دست داد به خاطر طاعون. باکتریِ Yersinia pestis که بیشتر از طریق ککها و پشهها منتقل میشد آنچنان اروپا را که هنوز سفرهای هوایی در آن نبود و شهرها از هم فاصله داشتند بیرحمانه در هم نوردید که سبب مرگ…
یک چیزی را میخواهم ساده بنویسم. اگر نظر مرا بخواهید، بخش مهمی از عظمت دنیای اسلام وامدارِ به معماریاش هست. به ساختمانهایی که به افتخار آن ساخته شده است. همانطور که مسیحیت. همین طور که بودائیزِم. سادهاش این که شما اگر بناها و اِلِمانهای معماریِ دنیای اسلام (از بناهای شاخص…
دشمن که به تو ضربهای سهمگین میزند، ضربهای از روی یک فکرِ خودخواهانه نه بالغانه، از روبرو به تو حمله نشده. اینجا، قاعدهی یک پاسخ شرافتمندانه دیگر کار نمیکند. حال؛ وقتی قدرت نداری او را در جنگی برابر شکست دهی، تعجیل دومین و خشم سومین دشمن است. صبوری، آغازِ هوشمندی…
“جبر جغرافیایی” واژه تلخی است. گرفتار شدن در سرزمینی که سَرِ بدبختی و شاخص فلاکتمان از داخل همانجا ریشه گرفته. از آن چیزهایی که مفهوم عادلانه نبودن جهان را با پوزخندی تلخ چشمک میزند. باهم راحت باشیم. این عدالتی که همه خوشخیالانه منتظرش هستیم بزرگترین کاریکاتورِ نکشیدهیِ دنیاست. احتمالا ما،…