پرده اول – یک جنبش و هزار آزمون بعد از کشته شدن مهسا (ژینا) امینی، همهی آنچه در این ۵ ماه جنبش رخ داد به جرات روان مرا به مرز ویرانی کشاند. و یک چیزی اتفاق افتاد که فکر میکنم با شرایط آرام امروز برای خیلیها یک اتفاق بزرگ اما…
امنیت
پردهاول – تلهی کنجکاوی اسطوره و بهترین موسیقیدانِ گیتی، مردی به اسم Orpheus بود. جهان به نوای قطعات و نواختههایش عاشق میشد، سوگوار میگشت یا که پایکوبی میکرد. تنها انسانی که خدایان او را دعوت به نواختن در جمعشان میکردند. تحسیناش میکردند. اما Orpheus کمی بعد از ازدواج، معشوقه و…
پردهی اول | قصهی همیشگی من فکر میکنم ایران در سه دورهی تاریخیِ مهم، سونامی مهاجرت داشت. دورهی نزدیک به انقلاب ۱۳۵۷ که البته علت بیشتر مهاجرتها سیاسی و اعتقادی بود. هرچند بسیاری از متخصصها و تجّار و مغزهای متفکر اندیشهای در همانسالها از ایران خارج شدند. دورهی دوم، دوران…
پردهی اول | در دام یک دیوانه، یک عاشق نمیدانم قصهی هولناک کشته شدن یک زوج برنامهنویس ایرانی توسط یک Stalker که خبرش سراسر امریکا را درنوردید در ایران هم بازتاب داشت یا نه. تا حدی در توئیتر فارسی بدان پرداخته شد. اما نه عمیق. البته ماجرا زوایای مبهم بسیاری…
این نوشته نقدی بر رفتار اجتماعی جامعهی معماری ایران است. بر کنشگریِ معیوب و ناپختهاش در طول ۱۴۴ روز سرکوبِ بیامان، دستگیری و شکنجهی معترضان جنبش “زن، زندگی، آزادی”. این نوشته، اعتراضی به جامعهی روشنفکر و اسیر خودشیفتگی است که هرچند در “روزهای آرام” همیشه انبوهی از تحلیلهای خودش را…
هیسیِد (Hesiod) شاعر باستانی یونان، در یکی از کتابهایش “Works and Days” قصیدهای افسانهای دارد در نکوهش شَرِ حاصل از کنجکاوی. قصهی عبرتآموزی از اینکه چگونه میل به کنجکاوی در انسانها، میتواند به جای “آگاهی”، ما را به سوی “عذاب و روانرنجوری” همیشگی پرت کند. اینکه چگونه کنجکاوی و تجسس،…
سکانس اول | Level Spot به نظرم “زندگی” از یک سنّی به بعد، تکرار متنوعتر همان گذشته است. یعنی اتفاقها تکراری میشوند، اما شکل، دکور و موضوعشان متفاوتتر است. با این فرق که ما به مرور، با مواجه شدن با هیجانانگیزترین اتفاقها یا غمانگیزترینشان، دیگر به قدر گذشته احساساتمان…
قسمت دوم | هیس! پزشکها فریاد نمیزنند… اوایل سال ۱۳۵۰ شمسی بود. پول زیاد نفت و ایدهی مدرنیزاسیون ایران آنهم با سرعت نور، میرفت که از ایران یک کشور قدرتمند و نمونه در خاورمیانه بسازد. رویایی که شاه پهلوی داشت. اما همه چیز را با پول و سرمایهگذاری نمیشد…
این از آن قلمرنجههاست که داخلاش پسرِ بدی هستم. نه این که با خشم بنویسم نه. اما کمتر رواداری میکنم. بیشتر خودمختارم. (چشمک) پدربزرگ، پدرِ مادرم، عادتی غیرمعمول داشتند. انسانِ با دیسیپلین، جدی و اجتماعی که مهاجرت کوتاهش به فرانسه (در محدودهی سالهای ۱۳۰۱ تا ۱۳۲۱) او را اینطور کرده…
در قسمت قبل تا اینجا پیش رفتیم که پس از به پیامبری رسیدن حضرت موسی (ع)، سالهای سال بعد قوم همیشه بهانهگیر و سیریناپذیرِ بنیاسرائیل که خود را فرای داشتن رهبری دینی، نیازمند داشتن جلال و شکوه میدید تصمیم گرفتند تا برای خود پادشاهانی در قالب جانشین پیامبران انتخاب کنند.…