این از آن قلمرنجههاست که داخلاش پسرِ بدی هستم. نه این که با خشم بنویسم نه. اما کمتر رواداری میکنم. بیشتر خودمختارم. (چشمک) پدربزرگ، پدرِ مادرم، عادتی غیرمعمول داشتند. انسانِ با دیسیپلین، جدی و اجتماعی که مهاجرت کوتاهش به فرانسه (در محدودهی سالهای ۱۳۰۱ تا ۱۳۲۱) او را اینطور کرده…
امنیت
در قسمت قبل تا اینجا پیش رفتیم که پس از به پیامبری رسیدن حضرت موسی (ع)، سالهای سال بعد قوم همیشه بهانهگیر و سیریناپذیرِ بنیاسرائیل که خود را فرای داشتن رهبری دینی، نیازمند داشتن جلال و شکوه میدید تصمیم گرفتند تا برای خود پادشاهانی در قالب جانشین پیامبران انتخاب کنند.…
برداشت اول – حیاطِ شلوغ این روزها به آخرین شلوغی فضای شبکههای اجتماعی فارسی نگاه میکنم، موضوع “قرارداد ۲۵ ساله ایران و چین” ترند مباحثهها و اخبار و بحثها شده است. خاصه آن بخشاش که بارها آن را با قرارداد ترکمانچای در یک قاب قرار میدهند. گوشهای از ذهنام مشغول…
افلاطون میگوید “اﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺑﻪ ﻣﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ میدﻫﻨﺪ و ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺑﺎ ﻋﻘﯿﺪﻩﯼﻣﺎن ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺑﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﻧﺶ.” برای شروع یک سخنرانی یا متن این جمله قصارِ بسیار خوبی است، اما این Statementها این روزها زیادی فانتزی و کاغذکادویی است. که به ندرت این گونه…
مدتی در آپارتمانی در غربِ تهران بودم. کوتاه مدت. سال ۸۶. ۱۳ سال پیش. همسایهای داشتم که با مادرِ بسیار پیرش زندگی میکرد. آخرین طبقه. مردی شاید ۴۵ ساله. آرام. درونگرا. زمان مشخصی از خانه بیرون نمیرفت. گاهی ۳ صبح، گاهی ۱۱ شب. حتی جمعهها، تعطیلات. هیچ یک از قبضهای…
من این طور فهمیدهام که خیلی اوقات ما آدمها وقتی حسادت میکنیم در اصل به پیشرفت یا رابطه یا شرایط کسی حسد نمیورزیم، احتمالا از کمتوانی خویشتن که به آن پیشرفت و رابطه و شرایط نرسیدهایم خشم میگیریم. یعنی از خودمان بدمان میآید اما آنگونه واکنش نشان می دهیم. تا…
این قلمرنجه را که مینویسم، نیمه خوابام. از خستگی. از کم خوابی. زندگیِ دستکم من یکی شده است مثل یک دوغ آبعلی که شیشهاش را حسابی تکان بدهند و ناگهان درباش را باز کنند! هفته به هفته فشارِ اتفاقهای غیرقابل پیشبینی است که بیرون میزند و همه جا میپاشد. شیشهی…
سکانس اول – اکوسیستم ایرانی، اکوسیستم امریکایی شاید هیچ وقت به اندازه امروز از اینکه استاد سابق و بدجنسام در مدرسه علوم سیاسی مجبورمان کرد کتابThe Butterfly Defect را مطالعه کنیم، هیجانزده نیستم. کتابی که درباره تئوری اثرِ پروانهای حرف میزد و شرح میداد که چگونه یک بحران در نقطهای…
سکانس اول – غرور و جهل شاید یکی از بزرگترین درسهای این بحران، فهمِ این واقعیت است که هنوز “طبیعت” میتواند بزرگترین و کشندهترین دشمنِ انسان باشد. یک حمله ویروسی درست مثل تانک در حال رد شدن از روی نقشه جغرافیا است! قویتر از هر ارتشی، قدرتمندتر از دعاهای…
در یک دورهای از تاریخ، اروپا ۳۰% جمعیتاش را از دست داد به خاطر طاعون. باکتریِ Yersinia pestis که بیشتر از طریق ککها و پشهها منتقل میشد آنچنان اروپا را که هنوز سفرهای هوایی در آن نبود و شهرها از هم فاصله داشتند بیرحمانه در هم نوردید که سبب مرگ…