سکانس یکم | فصلها و درسها من در طول این چهار دهه زندگیام اینطور فهمیدهام (شاید اشتباه باشد) که اغلب انسانها “بیشتر” به دو دلیل مهم وارد یک رابطهی عاطفی میشوند. این دو دلیل، مثل دو جعبه است. داخلشان محتویاتی است حتی مشترک. اما چرا ما وارد یک رابطه…
توئیتر
دو سه روزی است که اتومبیل مادر را عوض کردهام. هرچند بسیار کم رانندگی میکنند، اما برای روز مبادا؛ کالیفرنیا وسایل نقلیه عمومی دسترسی راحت و باصرفه ندارد، بهتر است هرکس صاحب اتومبیل خودش باشد. آمدم شیطنت کنم و شیشههای اتومبیل جدیدشان را دودی (Tint) کنم. جایی رفتم. سئوال کرد…
امروز دوشنبه، ۲۳ نوامبر ۲۰۲۱ است. یک ساندویچفروشی در West Los Angeles هست، Hamburger Habit، که از پرطرفدارترین همبرگر و هاتداگ فروشیهای آن منطقه محسوب میشود. به تصادف فهمیدم که صاحبِ بیزنس، یک ایرانی است. دوسال پیش که تازه ماسک پوشیدن در دستور کار دولت فدرال بود، و رستورانها اغلب…
آخرین باری که اینجا نوشتم، دانِلد ترامپ هنوز رئیسجمهور بود. دورهای تاریخی، پر از استرس، هم در امریکا، و هم در ایران. و البته تلخ. با این وجود در آن چندسالی که میانهی عمرم در ایران کوتاه زندگی کردهام هیچ روزی تلختر از روز بازگشتم به امریکا نبود. وقتی که…
اولین باری که شروع کردم به زبان فارسی را از روی یک کتاب تِلک تِلک یادگرفتن، یعنی نخستین برخوردم با کتابهای فارسی حدود ۱۴ سالگیام بود. با مجموعهای ادبی و نقد ادبی در کتابخانه مادرم به نام “کتاب هفته”، این مجموعهی قدیمی از پدربزرگ به مادر یادگاری رسیده بود.…
قسمت اول سکانس یکم – کپسولی که قورت می دهیم… اگر در یک روز تعریفِ فرزندتان را در جایی که خودش هم حضور دارد پیش جمعی بدهید، اما بعدتر، جایی دیگر، حتی خصوصی، او را به خاطر کاری مواخذه کنید و بگویید برای کارش تاوانی سخت خواهد داد، فکر…