سه سال بعد از آمدنِ من و مادر و برادر به ایران، وقتی ۱۷ یا ۱۸ ساله بودم، درست زمانی که حتی خیلی از اقوامام را از نزدیک و دقیق نمیشناختم؛ اولین کسی که توانستم با او در خانواده ارتباط برقرار کنم پرهام بود. نامزدِ عمهی کوچکام. پرهامِ ۱۷ سال…
خانواده
“جبر جغرافیایی” واژه تلخی است. گرفتار شدن در سرزمینی که سَرِ بدبختی و شاخص فلاکتمان از داخل همانجا ریشه گرفته. از آن چیزهایی که مفهوم عادلانه نبودن جهان را با پوزخندی تلخ چشمک میزند. باهم راحت باشیم. این عدالتی که همه خوشخیالانه منتظرش هستیم بزرگترین کاریکاتورِ نکشیدهیِ دنیاست. احتمالا ما،…
امروز ۲۳ دسامبر ۲۰۱۹ است. روزهایی آفتابی، یا که نیمهابری، نه فقط در آسمان لُساَنجلس، که در این ۴۰۹ ساعتِ آخر زندگیام. ۱۷ روز و شب از لحظهای که متوجه شدم مادر به سرطان مبتلا هستند میگذرد. ۱۷ روزی که هرچند خواستم به کمک قرص و داروهای آرامبخش و تماس…
سال ها پیش در آمریکا به دنیا آمدم. چقدر در آن نقش داشتم؟ تقریبا هیچ. خوب یا بد، تنها یک بختِ محض. پدر و مادر آن سال ها در ایالات متحده پزشکی تدریس می کردند. اما اگر چندسال بعد در سفر کوتاه شان به ایران و خوزستان به دنیا می…
بعد از بازگشت به آمریکا، به دلایلی لس آنجلس را برای زندگی انتخاب کردم. شهری که ایرانی هایِ زیادی درآن زندگی می کردند. در همه این سال ها، از نزدیک شدن به محفل های اجتماعی شان پرهیز داشتم. و هنوز هم. نمی دانم. حقیقتش با کلونی های سیاسی و فرهنگی…
اولین تجربه حضورم در ایران تنها مربوط به سفر سال ۱۹۸۷ نبود؛ اوان ۶ ساله بودن ام. اما قدیمی ترین سفری بود که هنوز جملگی جزئیاتش را به خاطر دارم. آن روزها، دیداری کوتاه از تهران داشتیم. و کمی بعد مشهد. مصادف با فاجعه ای که در عربستان برای حجاج…
اگر کودکی تا بزرگسالی ام یک کیوی پشمالو بود، بعد یکی می آمد و آن را چهار قاچ می کرد، یک قاچ کامل اش، اشتباهاتی بود که همیشه به خاطر “دیر فهمیدن” در زندگی مرتکب شدم. اشتباه کردن اتفاقی است که برای همه می افتد. آدمِ همیشه درستکار، آدمِ مُرده…
من در خانواده ای بزرگ شدم که احتمال یافتن روحیات Artistic در آنها، شبیه به احتمال یافتن گوجه سبز در قطب شمال بود. یک خانواده اکثریت پزشک و محقق با روحیات علمی. خاله بزرگِ من، یک متخصص تغذیه، وقتی اخیرا اولین Art Installation ام را با ذوق و بدون توضیح…
یکی از تصمیم های ماجراجویانه ای که بعد از بازگشت به آمریکا داشتم، مطالعه روی Microsociology جامعه یهودیان آمریکا بود. سال ها رفت و آمد من در محیط ها یا مراسم آن ها خصوصا در Los Angeles، همین طور مطالعه کتاب (Tanakh) یا کدهای مذهبی شان اگر چه در من…
کمی بعد از بحران های سال ۸۸ در ایران، تصمیم گرفتم به آمریکا بازگردم. مصمم که شدم، مکاتبه هایم برای پذیرش که به سرانجام رسید، دانشگاهی در Washington D.C را برای خواندن علوم سیاسی انتخاب کردم. اتمسفرِ سخت سیاسی آن روزها حتی برای من ای که خیلی اعتقادی به تقلب در…
- 1
- 2