پردهاول – تلهی کنجکاوی اسطوره و بهترین موسیقیدانِ گیتی، مردی به اسم Orpheus بود. جهان به نوای قطعات و نواختههایش عاشق میشد، سوگوار میگشت یا که پایکوبی میکرد. تنها انسانی که خدایان او را دعوت به نواختن در جمعشان میکردند. تحسیناش میکردند. اما Orpheus کمی بعد از ازدواج، معشوقه و…
رنج
چندی پیش، در یک جستار با عنوان “مهاجرت به امریکا، فرار بازندگان” (مطالعه کنید) دربارهی مهاجرانی نوشته شد که هرچند میتوانستند در ایران افرادی موفق و مطرح در زمینهی تخصصی خود باشند، اما در نهایت مهاجرت را انتخاب کردند. بهاجبار یا به آزمودن. مهاجرت از ایران، از کشوری که…
پردهی اول | قصهی همیشگی من فکر میکنم ایران در سه دورهی تاریخیِ مهم، سونامی مهاجرت داشت. دورهی نزدیک به انقلاب ۱۳۵۷ که البته علت بیشتر مهاجرتها سیاسی و اعتقادی بود. هرچند بسیاری از متخصصها و تجّار و مغزهای متفکر اندیشهای در همانسالها از ایران خارج شدند. دورهی دوم، دوران…
پردهی اول | در دام یک دیوانه، یک عاشق نمیدانم قصهی هولناک کشته شدن یک زوج برنامهنویس ایرانی توسط یک Stalker که خبرش سراسر امریکا را درنوردید در ایران هم بازتاب داشت یا نه. تا حدی در توئیتر فارسی بدان پرداخته شد. اما نه عمیق. البته ماجرا زوایای مبهم بسیاری…
مروری بر تاریخ افغانستان | تسلط افغانها (پشتون) بر ایرانیان در قرن ۱۶ میلادی (از ۱۵۰۰ میلادی به بعد)، حدود ۵۰۰ سال پیش، در همان سالهایی که لئوناردو داوینچی با صبر و حوصله شیرازیاش در استودیوی Della Santissimaدر ایتالیا مشغول تمامکردن نقاشی مشهورش مونالیزا (لبخند ژکوند) بود، و اوانی که…
اولین باری که شروع کردم به زبان فارسی را از روی یک کتاب تِلک تِلک یادگرفتن، یعنی نخستین برخوردم با کتابهای فارسی حدود ۱۴ سالگیام بود. با مجموعهای ادبی و نقد ادبی در کتابخانه مادرم به نام “کتاب هفته”، این مجموعهی قدیمی از پدربزرگ به مادر یادگاری رسیده بود.…
این از آن قلمرنجههاست که داخلاش پسرِ بدی هستم. نه این که با خشم بنویسم نه. اما کمتر رواداری میکنم. بیشتر خودمختارم. (چشمک) پدربزرگ، پدرِ مادرم، عادتی غیرمعمول داشتند. انسانِ با دیسیپلین، جدی و اجتماعی که مهاجرت کوتاهش به فرانسه (در محدودهی سالهای ۱۳۰۱ تا ۱۳۲۱) او را اینطور کرده…
Image Credit: Edel Rodriguez توصیه: این قلمرنجه برای مطالعه افراد زیر ۲۰ سال نیست. در متن از واژههای جنسی نامناسب برای نوجوانان استفاده شده. لطفا در صورت حساس بودن به این کلمات، از مطالعه پرهیز کنید. از میان همهی سالهایی که در ایران زندگی کردم، یک سال برایام سختترین بود.…
اگر بخواهم پتکام را همان اول روی میخِ ایدهام بکوبم و بعد بروم سراغ جستارگشایی از موضوعی که به نظرم کمتر دربارهاش صحبت شده، آن میخ این است که در همه این سالها فهمیدهام بخش زیادی از بچههای ایران نه خیلی علاقهای به فلسفهی ادامه تحصیل دارند و نه آنچنان…
Artwok by Fiveonthe ساده که بگویم، این روزها حالم عالی است و بد است. مانند جزر و مد دریا. ۱۰ صبح عالیام و ۲ عصر که میشود ناگهان بدم. بی آنکه چیزی سبباش باشد. همین دومینو، تا پایان شب. شاید ما پسرها مثل دخترخانمها پریودهای فیزیولوژیکی که بر روح…