قسمت اول | پشت پرده رک و پوست کنده که بگویم، این متن، برای پشیمان کردن شما از پزشک شدن است. یک تلاش از روی بدجنسی، چون گربه نَره در قصههای پینوکیو، برای مجاب کردنتان نسبت به این واقعیت که دیگر پزشکی در ایران، آن رشتهی رویایی که زمانی بود،…
شغل
اگر بخواهم پتکام را همان اول روی میخِ ایدهام بکوبم و بعد بروم سراغ جستارگشایی از موضوعی که به نظرم کمتر دربارهاش صحبت شده، آن میخ این است که در همه این سالها فهمیدهام بخش زیادی از بچههای ایران نه خیلی علاقهای به فلسفهی ادامه تحصیل دارند و نه آنچنان…
نزدیک به هشت سال پیش، وقتِ بازگشت به آمریکا، در راه سفر به نیویورک و بعد کالیفرنیا، در هواپیما با شخصی به اسم مهندس توانا آشنا شدم. و داستان آشنایی ما هم این طور بود که چند ساعت بعد از پرواز، صندلی ها که دوتادوتا کنارهم بود، هرکه صندلی اش…
وقت هایی که از کار بی حوصله می شوم؛ گاهی به تفاوت های رفتاری “حکومت ایران” و “حکومت ایالات متحده” دقیق می شوم. یک ابر بالای کله ام می آید و جدول هایِ ذهنیِ مقایسه گر می کشم. گاهی همان کار را برای فهم تفاوت های “انسان ایرانی و آمریکایی”…
یک بار عاشق شدم. عشق نه به معنای اصیل اش، به مفهومِ یک خواستنِ عمیقا کودکانه. ۲۱ سالم بود. ایران بودم. و مکعب روبیک زندگی ام، اکثر خانه های اش قرمز و به رنگ احساس و عاطفه بود. هرچه می چرخاندم، به یک سطحِ عاطفی می رسید. دلباخته شدم، غرق…
این روزها بچه ها پیام می دهند و سئوال می کنند که آیا از رای دادن به پرزیدنت ترامپ پشیمان شده ام؟ شاید فکر می کنند تصمیمی احساسی بوده. این طور نیست. او با کمی انحراف اما همان مسیری را می رود که انتظار داشتیم. فارغ از تاثیر مثبت برنامه های…
امروز ۳ اکتبر است. در محل کار هستم. طبق معمول صبح زود بلند شدم. کمی مانده به ۵:۱۵ صبح. رختخوابم بوی عطر هنوز می دهد. عطری که دیشب به بالش اسپری کردم. خوشبو بودن رختخواب مهم است، حداقل برای من. به برنامه ام نگاه کردم؛ امروز باید ۷ ساعت درس بخوانم و دانشگاه بروم، ۷ ساعت کار کنم. و ۲ ساعت هم ورزش کنم. یعنی می شود ۱۶ ساعت فعالیت، می ماند ۸ ساعت، که …