پرده اول | هوش، پول، شانس هوای لساَنجلس آرام آرام رو به بخاری شدن میرود. اینجا که میرسیم کالیفرنیاییها دو دسته میشوند. آنها که با پنکه سقفی تحمل میکنند، و آنها که به کولرها پناه میبرند. اخبار انتخابات آینده امریکا نیز اندک اندک در روزنامهها و تلویزیون هم گرمتر…
لذت
بنا بر روایتی، کهنترین نمایشنامهیِ تراژدیک نوشته شده برای تئاتر در جهان، ناماش ” The Persians “ (ایرانیان) است. نمایشنامهای به قلم اِسکِلوس (Aeschylus)، بزرگترین شاعر تراژدینویس یونان. او در این نمایشنامه به تراژدی جنگ خشایارشاه با یونان میپردازد، که در نهایت به غافلگیر شدن و شکست سنگین پادشاه هخامنشی…
سکانس یکم | فصلها و درسها من در طول این چهار دهه زندگیام اینطور فهمیدهام (شاید اشتباه باشد) که اغلب انسانها “بیشتر” به دو دلیل مهم وارد یک رابطهی عاطفی میشوند. این دو دلیل، مثل دو جعبه است. داخلشان محتویاتی است حتی مشترک. اما چرا ما وارد یک رابطه…
سکانس اول | Level Spot به نظرم “زندگی” از یک سنّی به بعد، تکرار متنوعتر همان گذشته است. یعنی اتفاقها تکراری میشوند، اما شکل، دکور و موضوعشان متفاوتتر است. با این فرق که ما به مرور، با مواجه شدن با هیجانانگیزترین اتفاقها یا غمانگیزترینشان، دیگر به قدر گذشته احساساتمان…
دنیا روز به روز بیشتر از سمت زندگیِ جمعی به سوی زندگیِ فردی حرکت میکند. این موجِ آرام آرام محو شدنِ Collectivism Culture و جایگزین شدن آن با Individualism Cultur از ابتدا درغرب شروع شد. وقتی رسانهها، دانشگاهها و روشنفکران بعد از جنگ جهانی دوم و فارغ شدن از مسایل…
آخرین باری که اینجا نوشتم، دانِلد ترامپ هنوز رئیسجمهور بود. دورهای تاریخی، پر از استرس، هم در امریکا، و هم در ایران. و البته تلخ. با این وجود در آن چندسالی که میانهی عمرم در ایران کوتاه زندگی کردهام هیچ روزی تلختر از روز بازگشتم به امریکا نبود. وقتی که…
امروز سهشنبه، برابر با ۸ سپتامبر ۲۰۲۰ است. در کلاس معماری صحبت از این بود که چرا بعد از این همه دورههای سخت گیرانه تحصیل معماری و استودیوهای طاقتفرسایی که یک دانشجوی معماری بعد از ۵ سال میگذراند، بیشتر از ۲۵% فارغالتحصیلان معماری در امریکا جذب بازار کار و در…
از یک جایی به بعد من دیگر آدم خیلی کتابخوانی نبودم. البته هنوز کتاب میخرم و کتابخانه شخصی طبقهبندی شدهای دارم اما بیشتر از بابِ روز مبادا برای مراجعه و اطلاعات گرفتن دربارهی موضوعی خاص است. علتاش هم این بود که در میان دهه سوم زندگیام این احساس را داشتم…
پرده اول – مرور گذشته سهگانه “یک حکایت محترمانه” با مرور خاطراتم از شیوه و الگوی روابط عاطفی در ایران شروع شد. یعنی بین سالهای ۱۳۷۵ تا ۱۵ سال بعد که در آن فاصله به ایران مهاجرت کرده بودم. برخلاف تجربهای که در کودکی در امریکا داشتم و روابط دوجنس…
این قلمرنجه را که مینویسم، نیمه خوابام. از خستگی. از کم خوابی. زندگیِ دستکم من یکی شده است مثل یک دوغ آبعلی که شیشهاش را حسابی تکان بدهند و ناگهان درباش را باز کنند! هفته به هفته فشارِ اتفاقهای غیرقابل پیشبینی است که بیرون میزند و همه جا میپاشد. شیشهی…