پردهاول – تلهی کنجکاوی اسطوره و بهترین موسیقیدانِ گیتی، مردی به اسم Orpheus بود. جهان به نوای قطعات و نواختههایش عاشق میشد، سوگوار میگشت یا که پایکوبی میکرد. تنها انسانی که خدایان او را دعوت به نواختن در جمعشان میکردند. تحسیناش میکردند. اما Orpheus کمی بعد از ازدواج، معشوقه و…
معاشقه
پرده اول | هوش، پول، شانس هوای لساَنجلس آرام آرام رو به بخاری شدن میرود. اینجا که میرسیم کالیفرنیاییها دو دسته میشوند. آنها که با پنکه سقفی تحمل میکنند، و آنها که به کولرها پناه میبرند. اخبار انتخابات آینده امریکا نیز اندک اندک در روزنامهها و تلویزیون هم گرمتر…
پردهی اول | در دام یک دیوانه، یک عاشق نمیدانم قصهی هولناک کشته شدن یک زوج برنامهنویس ایرانی توسط یک Stalker که خبرش سراسر امریکا را درنوردید در ایران هم بازتاب داشت یا نه. تا حدی در توئیتر فارسی بدان پرداخته شد. اما نه عمیق. البته ماجرا زوایای مبهم بسیاری…
بنا بر روایتی، کهنترین نمایشنامهیِ تراژدیک نوشته شده برای تئاتر در جهان، ناماش ” The Persians “ (ایرانیان) است. نمایشنامهای به قلم اِسکِلوس (Aeschylus)، بزرگترین شاعر تراژدینویس یونان. او در این نمایشنامه به تراژدی جنگ خشایارشاه با یونان میپردازد، که در نهایت به غافلگیر شدن و شکست سنگین پادشاه هخامنشی…
سکانس یکم | فصلها و درسها من در طول این چهار دهه زندگیام اینطور فهمیدهام (شاید اشتباه باشد) که اغلب انسانها “بیشتر” به دو دلیل مهم وارد یک رابطهی عاطفی میشوند. این دو دلیل، مثل دو جعبه است. داخلشان محتویاتی است حتی مشترک. اما چرا ما وارد یک رابطه…
شاید از جذابترین دیالوگها میان ما پسرها در نوجوانی، این بوده که چطور میتوانیم دختری زیبا را مسخ کنیم. خاصّه، وقتی خجالتی هستیم، نمیدانیم از کجا شروع کنیم، یا که فاقد حُسنِ یوسفایم و به دنبال راهی جایگزین هستیم. پس به دنبال یک چراغ جادو میگردیم که غولی از…
دو سه روزی است که اتومبیل مادر را عوض کردهام. هرچند بسیار کم رانندگی میکنند، اما برای روز مبادا؛ کالیفرنیا وسایل نقلیه عمومی دسترسی راحت و باصرفه ندارد، بهتر است هرکس صاحب اتومبیل خودش باشد. آمدم شیطنت کنم و شیشههای اتومبیل جدیدشان را دودی (Tint) کنم. جایی رفتم. سئوال کرد…
آخرین باری که اینجا نوشتم، دانِلد ترامپ هنوز رئیسجمهور بود. دورهای تاریخی، پر از استرس، هم در امریکا، و هم در ایران. و البته تلخ. با این وجود در آن چندسالی که میانهی عمرم در ایران کوتاه زندگی کردهام هیچ روزی تلختر از روز بازگشتم به امریکا نبود. وقتی که…
من این طور فهمیدهام که خیلی اوقات ما آدمها وقتی حسادت میکنیم در اصل به پیشرفت یا رابطه یا شرایط کسی حسد نمیورزیم، احتمالا از کمتوانی خویشتن که به آن پیشرفت و رابطه و شرایط نرسیدهایم خشم میگیریم. یعنی از خودمان بدمان میآید اما آنگونه واکنش نشان می دهیم. تا…
زاویه اول میخواهم درباره عشق بنویسم. کوتاه. شاید با صراحت بیشتر. من وقتی کودک بودم، کودک که نه، کمی بزرگتر، نهایت مفهومِ عشق را بوسیدن لبهای دختری میدیدم که میتوانستم دوستش بدارم. مثلا اَوانی که ۵ ساله بودم. ۱۰ ساله که شدم، به آن بوسه، لمسِ تن و شانه کردن…