شاید از جذابترین دیالوگها میان ما پسرها در نوجوانی، این بوده که چطور میتوانیم دختری زیبا را مسخ کنیم. خاصّه، وقتی خجالتی هستیم، نمیدانیم از کجا شروع کنیم، یا که فاقد حُسنِ یوسفایم و به دنبال راهی جایگزین هستیم. پس به دنبال یک چراغ جادو میگردیم که غولی از…
هورمون
سکانس اول | Level Spot به نظرم “زندگی” از یک سنّی به بعد، تکرار متنوعتر همان گذشته است. یعنی اتفاقها تکراری میشوند، اما شکل، دکور و موضوعشان متفاوتتر است. با این فرق که ما به مرور، با مواجه شدن با هیجانانگیزترین اتفاقها یا غمانگیزترینشان، دیگر به قدر گذشته احساساتمان…
زاویه اول میخواهم درباره عشق بنویسم. کوتاه. شاید با صراحت بیشتر. من وقتی کودک بودم، کودک که نه، کمی بزرگتر، نهایت مفهومِ عشق را بوسیدن لبهای دختری میدیدم که میتوانستم دوستش بدارم. مثلا اَوانی که ۵ ساله بودم. ۱۰ ساله که شدم، به آن بوسه، لمسِ تن و شانه کردن…
در یک دیدار عاطفی، وقتی قرار است او را برای اولین بار ببینیم، چشم ها می توانند شمعی در قلب ما روشن کنند. این یک قصه جهانی است. آن ها پرنفوذترین بخش صورت انسان اند. چشم ها دو بخش مهم دارند، فرم و نگاه. می توانند از لحاظ فرم زیبا…
دیده اید رابطه ما و پرفیوم های مان را؟ شیشه اش را پشت ویترین فروشگاه می بینیم. ذوق می کنیم. می خواهیم استشمامش کنیم. به داخل می رویم تا آن را برای مان بیاورند. می آورند. پوست جعبه اش را لمس می کنیم. درب اش را که تَلَق باز می…
در تاریخ باستان، باور مردم از عشق، تصویری بود که شعرا و نویسندگان به آن ها می دادند. آن زمان، نه عصب شناسی بود، نه روان شناس، و نه سکسولوژیستی. دکتر هولاکویی هم هنوز نبود. در نتیجه “ادبیات” همان تاثیری را بر سبک زندگی و طرز تلقی انسان ها داشت…
برداشت اول – گذشته خوب البته واژه Oral Sex در ایران بیشتر به “خوردن” مشهور است. به من که باشد می گویم رابطه دهانی. ولی خوب گفتن اش هم سخت است. مثلا شما وسط معاشقه یا بیفاصلگی (SEX) نمی توانید به پارتنر عاطفی تان بگویید عزیزم، الان رابطه با دهان…
من انسان افسرده ای هستم. یعنی افسردگی دارم. سال هاست که فهمیده ام. شاید از ۱۵ سال پیش، شکلِ افسردگی هایم همیشه تغییر کرده، دگردیسی داشته، گاهی شدیدتر، گاهی خفیف تر. خوب یک فرق مهمی با خیلی از اطرافیانم داشته ام. این که درباره بیانِ مبتلا بودنم به افسردگی مثل…
اولین زنی که لب هایش را بوسیدم، مرلین مونرو بود. چشم برهم گذاشتم. چندبار بوسیدمش. لب های اش طعم کاغذ گلاسه می داد. با کمال میل در آغوش ام بود، و عمیقا نگاهم می کرد. بوسه چهارم بود که پدر مجله را گرفت و مرا از اتاق کارش انداخت بیرون.…
یک زمانی در یکی از کتاب های درسی علوم سیاسی ام، عبارتی مشهور از هنری کسینجر، استراتژیست بزرگ آمریکایی وجود داشت. او در مصاحبه با نیویورک تایمز گفته بود: “Power is the ultimate aphrodisiac “. معنی این حرف او این بود که قدرتِ یک مرد، بزرگترین انگیزاننده جنسی برای یک…
- 1
- 2