پردهاول – تلهی کنجکاوی اسطوره و بهترین موسیقیدانِ گیتی، مردی به اسم Orpheus بود. جهان به نوای قطعات و نواختههایش عاشق میشد، سوگوار میگشت یا که پایکوبی میکرد. تنها انسانی که خدایان او را دعوت به نواختن در جمعشان میکردند. تحسیناش میکردند. اما Orpheus کمی بعد از ازدواج، معشوقه و…
پارتنر
پرده اول | هوش، پول، شانس هوای لساَنجلس آرام آرام رو به بخاری شدن میرود. اینجا که میرسیم کالیفرنیاییها دو دسته میشوند. آنها که با پنکه سقفی تحمل میکنند، و آنها که به کولرها پناه میبرند. اخبار انتخابات آینده امریکا نیز اندک اندک در روزنامهها و تلویزیون هم گرمتر…
پردهی اول | در دام یک دیوانه، یک عاشق نمیدانم قصهی هولناک کشته شدن یک زوج برنامهنویس ایرانی توسط یک Stalker که خبرش سراسر امریکا را درنوردید در ایران هم بازتاب داشت یا نه. تا حدی در توئیتر فارسی بدان پرداخته شد. اما نه عمیق. البته ماجرا زوایای مبهم بسیاری…
سکانس یکم | فصلها و درسها من در طول این چهار دهه زندگیام اینطور فهمیدهام (شاید اشتباه باشد) که اغلب انسانها “بیشتر” به دو دلیل مهم وارد یک رابطهی عاطفی میشوند. این دو دلیل، مثل دو جعبه است. داخلشان محتویاتی است حتی مشترک. اما چرا ما وارد یک رابطه…
دو سه روزی است که اتومبیل مادر را عوض کردهام. هرچند بسیار کم رانندگی میکنند، اما برای روز مبادا؛ کالیفرنیا وسایل نقلیه عمومی دسترسی راحت و باصرفه ندارد، بهتر است هرکس صاحب اتومبیل خودش باشد. آمدم شیطنت کنم و شیشههای اتومبیل جدیدشان را دودی (Tint) کنم. جایی رفتم. سئوال کرد…
پرده اول – مرور گذشته سهگانه “یک حکایت محترمانه” با مرور خاطراتم از شیوه و الگوی روابط عاطفی در ایران شروع شد. یعنی بین سالهای ۱۳۷۵ تا ۱۵ سال بعد که در آن فاصله به ایران مهاجرت کرده بودم. برخلاف تجربهای که در کودکی در امریکا داشتم و روابط دوجنس…
زاویه اول میخواهم درباره عشق بنویسم. کوتاه. شاید با صراحت بیشتر. من وقتی کودک بودم، کودک که نه، کمی بزرگتر، نهایت مفهومِ عشق را بوسیدن لبهای دختری میدیدم که میتوانستم دوستش بدارم. مثلا اَوانی که ۵ ساله بودم. ۱۰ ساله که شدم، به آن بوسه، لمسِ تن و شانه کردن…
در نوشته قبلی تا اینجا پیش رفتیم که دورههای روابط عاطفی در ایران را به سه دورهی مهم و بامزه تاریخی تقسیم کردیم و اشاره شد که داخل هر کداماش چند سال از عمر نسل ما دهه۵۰ایها و ۶۰ای ها کم شد و درست وقتی به چهارراهِ عصر مدرنیزم روابط…
آنچه مینویسم نه خیلی براساس تجربههای دیگران که شنیدهام، که روی پارهخطِ تجربههای خصوصیام است. میدانم که هیچ تحلیلی تعمیم دادنی نیست، میدانم که به اندازه انسانهای روی کرهی زمین الگوهای رفتاری متنوع داریم، و البته مُشرفم که هر نگاه تحلیلی روی رفتارهای انسانی میتواند از نسلی به نسلی دیگر…
دیده اید رابطه ما و پرفیوم های مان را؟ شیشه اش را پشت ویترین فروشگاه می بینیم. ذوق می کنیم. می خواهیم استشمامش کنیم. به داخل می رویم تا آن را برای مان بیاورند. می آورند. پوست جعبه اش را لمس می کنیم. درب اش را که تَلَق باز می…