سکانس یکم | فصلها و درسها من در طول این چهار دهه زندگیام اینطور فهمیدهام (شاید اشتباه باشد) که اغلب انسانها “بیشتر” به دو دلیل مهم وارد یک رابطهی عاطفی میشوند. این دو دلیل، مثل دو جعبه است. داخلشان محتویاتی است حتی مشترک. اما چرا ما وارد یک رابطه…
پرواز
قسمت اول | پشت پرده رک و پوست کنده که بگویم، این متن، برای پشیمان کردن شما از پزشک شدن است. یک تلاش از روی بدجنسی، چون گربه نَره در قصههای پینوکیو، برای مجاب کردنتان نسبت به این واقعیت که دیگر پزشکی در ایران، آن رشتهی رویایی که زمانی بود،…
خلبان شدن، یکی از آرزوهایِ کودکی اکثر ما بوده، حداقل در نسل من؛ دههی ۵۰ایها، حتی در لیست رویاهایمان قبل از جراح شدن، شغلی جذاب بود. بعدها اما این رویای جذاب برای بسیاری پلهپله فراموش شد. در شبکههای مجازی، کمتر در اینباره صحبت میشود که چگونه میشود یک خلبان شد؟…
اولین باری که شروع کردم به زبان فارسی را از روی یک کتاب تِلک تِلک یادگرفتن، یعنی نخستین برخوردم با کتابهای فارسی حدود ۱۴ سالگیام بود. با مجموعهای ادبی و نقد ادبی در کتابخانه مادرم به نام “کتاب هفته”، این مجموعهی قدیمی از پدربزرگ به مادر یادگاری رسیده بود.…
Artwok by Fiveonthe ساده که بگویم، این روزها حالم عالی است و بد است. مانند جزر و مد دریا. ۱۰ صبح عالیام و ۲ عصر که میشود ناگهان بدم. بی آنکه چیزی سبباش باشد. همین دومینو، تا پایان شب. شاید ما پسرها مثل دخترخانمها پریودهای فیزیولوژیکی که بر روح…
داخل زندگی همه ما، یک نقطهای هست. شاید ایستگاه. جایی که فکر میکنیم دیگر همه چیز را باختهایم. از آن به بعد خشمی در تو آرام آرام ریشه میگیرد که دیگر خشمی نسبت به انسانها نیست، یا به وقایع، خشم نسبت به زندگی خودت است. خطرناکترین خشمی که میشناسم. خشم…
نزدیک به هشت سال پیش، وقتِ بازگشت به آمریکا، در راه سفر به نیویورک و بعد کالیفرنیا، در هواپیما با شخصی به اسم مهندس توانا آشنا شدم. و داستان آشنایی ما هم این طور بود که چند ساعت بعد از پرواز، صندلی ها که دوتادوتا کنارهم بود، هرکه صندلی اش…
این روزها، لس آنجلس گرم است و آفتابی. اکثر خانه های مسکونی در این شهر نه دستگاه های Air Conditioner بزرگ دارند، نه کولرهای مدرن Split. بیشتر از کولرهای پنجره ای خیلی قدیمی استفاده می شود. اینجا بازار پنکه اما حسابی داغ است، جدیدا پنکه های اینترنتی هم آمده. اپلیکیشن…
امروز شنبه، یک روز تعطیلِ آرام، ۱۸ فوریه ۲۰۱۷. قدیم ها، وقتی از آمریکا به ایران آمده بودیم، پدر با یک تغییر در رفتار، برای یک مدتی نه چندان طولانی، کوشش کردند تا ما را مذهبی بار بیاورند. برای ایشان مهم بود رفتار عمومی خانواده اش خیلی رنگ غربی نگیرد.…
در زندگی لحظه هایی هست که به دوراهی می رسیم. دوراهی های انتخاب. هرکس، هرجای دنیا، هر وقت که بوده، یکی اش را داشته. سخت ترین دوراهی ها آن هایی نیستند که باید بین دو انتخاب منطقی، یکی اش را بر می داشتی. آن هایی بوده که می بایست میان…
- 1
- 2